چرا در بعضی آیات قرآن، گناهانی را به انبیاء نسبت می دهند، با اینکه آن ها را معصوم می دانیم؟
در جواب این سوال، متن مناظره امام رضا(ع) در جواب همین پرسش را تقدیم می کنیم: ابو الصّلت هروی گوید: آنگاه که مأمون علمای فرق مختلف اسلامی و نیز علمای یهود، نصاری، مجوس، صابئین و سایر اهل علم و کلام را نزد حضرت ‌رضا علیه السّلام گرد آورد، و هر کس از جای برخاسته و سخنی گفت جواب قاطع گرفت و ساکت ماند که گوئی سنگ در دهانش گذارده ‌اند، (در آخر کار) علیّ بن- محمّد بن جهم برخاست و گفت: یا ابن رسول اللَّه! آیا شما قائل به عصمت انبیاء هستید؟. حضرت فرمودند: بله قائلم، وی گفت: پس در مورد این آیات چه می‌‌کنید (چه می‌‌گوئید): (وَ عَصی‌ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی‌؛[ طه/121] آدم پروردگار خود را نافرمانی کرد و به بیراهه رفت) (وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ؛[انبیاء/87] و یونس که با خشم قوم خود را ترک کرد و مطمئن بود که ما بر او سخت نخواهیم گرفت)، و در باره حضرت یوسف: (وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها؛ [یوسف/24) زلیخا قصد یوسف کرد و یوسف نیز قصد او) و در باره حضرت داود: (وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ؛[ص/24] داود فهمید که ما او را آزمایش کرده‌‌ایم)  و نیز در باره حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله (وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَااللَّهُ مُبْدِیهِ؛[احزاب/37) در خود چیزی پنهان می‌‌کنی که خدا آن را آشکار خواهد کرد) امام فرمودند: ای وای! بیچاره علیّ (بن جهم)! از خدا بترس و زشتی‌‌ها را به انبیاء خدا نسبت نده! و کتاب خدا را با رأی خودت تأویل و تفسیر نکن، خداوند فرموده است: (وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ؛ [آل عمران/7] تأویل آن را، جز خدا و راسخون در علم نمی‌‌دانند)  و امّا آیه شریفه (وَ عَصی‌ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی‌) در مورد آدم: خداوند عزّ و جل حضرت آدم را بعنوان حجّت خود بر روی زمین و جانشین در شهرها آفرید و او را برای بهشت نیافریده بود، و این عمل آدم در بهشت واقع شد نه در روی زمین، و عصمت در زمین لازم است تا اندازه‌ ها و میزان‌های امر خدا (یا تقدیرات امر خدا) به اتمام برسد، و آنگاه که به زمین آورده شد و حجّت و خلیفه گردید معصوم شد،  طبق این آیه: (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی‌ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ؛[آل عمران/33] خداوند، آدم، نوح، آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ را بر عالمیان برگزید) و امّا آیه: (وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ- الخ) (ظنّ) در اینجا به معنی (یقین) است، نه صرف گمان، أی (لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ) یعنی (روزی‌‌اش را بر او تنگ نمی‌‌کنیم) [نه به معنی بر او توانا نیستیم‌] آیا این آیه را نشنیده‌‌ای: (وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ؛[فجر/16] وقتی خدا انسان را بیازماید پس روزی‌‌اش را تنگ کند). (فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ) یعنی روزی‌‌اش را بر او تنگ کند، و اگر یونس گمان کرده بود که خدا بر او توانایی ندارد، قطعا کافر شده بود. و اما آیه در باره حضرت یوسف: (لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها) زلیخا قصد گناه کرد، و یوسف از ناراحتی تصمیمی گرفت که اگر زلیخا او را مجبور کند، او را بکشد، این بود که خداوند او را از ارتکاب قتل و عمل منافی عفّت دور کرد، و این آیه: (کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ؛[ یوسف/24] این چنین عمل کردیم تا سوء و فحشاء را از او دور کنیم)  اشاره به همین مطلب دارد و سوء یعنی ‌قتل و فحشاء یعنی زنا. و امّا در مورد داود علیه السّلام، کسانی که هم مذهب شما هستند، در این باره چه می‌‌گویند؟ علیّ بن جهم گفت: می‌‌گویند: داود علیه السّلام در محرابش مشغول نماز بود که ابلیس به شکل پرنده‌‌ای بسیار زیبا در مقابلش ظاهر شد، داود نماز خود را شکست و برخاست تا پرنده را بگیرد، پرنده به حیاط رفت، داود هم به دنبالش از اطاق خارج شد، پرنده به پشت بام پرید داود هم در طلب پرنده به پشت بام رفت، پرنده از آنجا به داخل حیاط اوریا بن حنّان پرید، داود با نگاه خود پرنده را دنبال کرد و در این حال چشمش به همسر اوریا که مشغول غسل بود افتاد و به او علاقمند شد، از طرفی، قبلا اوریا را به جنگ فرستاده بود. داود به فرمانده لشکر نامه‌‌ای نوشت که اوریا را جلوتر از تابوت عهد  بفرست، فرمانده نیز چنین کرد، اوریا بر مشرکین پیروز شد و این مطلب برداود خیلی گران آمد،  لذا مجدّدا نامه‌‌ای نوشت و دستور داد تا اوریا را جلوتر از تابوت بفرستند، فرمانده نیز این بار اوریا را جلوتر فرستاد و اوریا کشته شد و داود با همسر او ازدواج کرد. راوی گوید: حضرت با دست بر پیشانی خود زدند و فرمودند: (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ)! شما پیامبری از پیامبران خدا را به تهاون و سبک شمردن در باره نماز نسبت دادید به گونه‌‌ای که می‌‌گوئید: نماز را رها کرده به دنبال پرنده‌‌ای رفت، سپس او را به فاحشه (عمل منافی عفّت) و قتل نسبت دادید، او گفت: یا ابن رسول اللَّه پس خطای داود چه بوده است [که به جهت آن استغفار کرد]؟ امام علیه السّلام فرمود: ای بینوا!! داود گمان کرد که خداوند کسی را داناتر از او خلق نکرده است، لذا خداوند دو فرشته را به سوی او فرستاد و آنان از دیوار محراب بالا رفته و در مقابل داود حاضر گشتند و گفتند: (خَصْمانِ بَغی‌ بَعْضُنا عَلی‌ بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلی‌ سَواءِ الصِّراطِ*  إِنَّ هذا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ؛[ص، آیات 23 و 22] ما دو نفر با هم اختلاف داریم و یکی از ما بر دیگری ظلم کرده است، به حقّ بین ماحکم کن و خلاف حقّ نگو و ما را به راه درست راهنمائی کن،  این برادر من است، نود و نه گوسفند دارد و من فقطّ یک گوسفند دارم، و با این حال به من گفته است: آن یکی را هم به من بسپار و در این بحث و گفتگو من حریف او نشدم) داود علیه السّلام عجله کرد و بر علیه (مدّعی علیه) حکم داده، چنین گفت: (لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی‌ نِعاجِهِ؛[ص/24] با این درخواست به تو ظلم کرده است) و از (مدّعی) بیّنه‌‌ای (دلیل و شاهدی) نطلبید (و حال آنکه قاضی باید از شخص مدّعی، دلیل و شاهد بخواهد) و حتّی به (مدّعی علیه) هم نگفت: تو چه می‌‌گویی؟ این خطا، خطای راه و رسم داوری بود، نه آن خطایی که شما معتقد هستید، آیا نشنیده‌‌ای که خداوند می‌‌فرماید:  (یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی‌...[ص/26] ای داود! ما تو را در زمین، خلیفه قرار دادیم، در بین مردم به حقّ حکم کن و از هوای نفس پیروی نکن)، او سؤال کرد: پس قضیّه او با اوریا چه بوده است؟ حضرت فرمودند: در دوران حضرت داود علیه السّلام حکم خدا چنین بود که هر گاه زنی شوهرش می‌‌مرد یا کشته می‌‌شد، بعد از او هرگز ازدواج نمی‌‌کرد، و اوّلین کسی که خداوند برایش مباح کرد که با زنی که شوهرش کشته شده ازدواج کند، داود علیه السّلام بود، آن حضرت هم پس از کشته‌ شدن اوریا و تمام شدن عدّه همسرش، با آن زن ازدواج کرد، و این همان چیزی است که در مورد اوریا بر مردم گران آمد. و امّا حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله و این آیه که می‌‌فرماید: (وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ؛[احزاب/37] در دل خویش چیزی را پنهان می‌ کنی که خدا آن را آشکار خواهد کرد و از مردم می ‌ترسی و حال آنکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسی)، خداوند اسامی همسران آن حضرت در دنیا و همسرانش در آخرت را به آن حضرت اطّلاع داد، و نیز اعلام کرد که آنان (امّ المؤمنین) هستند، یکی از آنان، زینب دختر جحش بود که در آن ایّام همسر زید بن حارثه بود، حضرت نام او را در دل نهان فرمود و آشکار نکرد تا مبادا منافقین بگویند: او زن شوهرداری را یکی از همسران خود می‌‌داند، و حضرت از این گفته احتمالی ترسیدند، لذا خداوند فرمود: (وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ) یعنی در دل از این گفته بیم داری، و خداوند عزّ و جلّ هیچ زوجی را خود عقد نکرده است جز آدم علیه السّلام و حوّا، و حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله و زینب، که این آیه قرآن هم به همین عقد اشاره دارد: (فَلَمَّا قَضی‌ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها؛احزاب/37] و آنگاه که زید کام خویش از او برگرفت [و طلاقش داد]، او را به عقد تو در آوردیم)[ و نیز علیّ و فاطمه علیهما السّلام را. راوی گوید: علیّ بن محمّد بن جهم گریست و گفت: یا ابن رسول اللَّه من توبه می‌‌کنم از اینکه از این به بعد در باره انبیاء خدا علیهم السّلام به غیر از آنچه شما گفتید سخنی بگویم.[1] [1]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‌1، ص: 191.
عنوان سوال:

چرا در بعضی آیات قرآن، گناهانی را به انبیاء نسبت می دهند، با اینکه آن ها را معصوم می دانیم؟


پاسخ:

در جواب این سوال، متن مناظره امام رضا(ع) در جواب همین پرسش را تقدیم می کنیم:

ابو الصّلت هروی گوید: آنگاه که مأمون علمای فرق مختلف اسلامی و نیز علمای یهود، نصاری، مجوس، صابئین و سایر اهل علم و کلام را نزد حضرت ‌رضا علیه السّلام گرد آورد، و هر کس از جای برخاسته و سخنی گفت جواب قاطع گرفت و ساکت ماند که گوئی سنگ در دهانش گذارده ‌اند، (در آخر کار) علیّ بن- محمّد بن جهم برخاست و گفت: یا ابن رسول اللَّه! آیا شما قائل به عصمت انبیاء هستید؟.

حضرت فرمودند: بله قائلم، وی گفت: پس در مورد این آیات چه می‌‌کنید (چه می‌‌گوئید): (وَ عَصی‌ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی‌؛[ طه/121] آدم پروردگار خود را نافرمانی کرد و به بیراهه رفت) (وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ؛[انبیاء/87] و یونس که با خشم قوم خود را ترک کرد و مطمئن بود که ما بر او سخت نخواهیم گرفت)، و در باره حضرت یوسف: (وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها؛ [یوسف/24) زلیخا قصد یوسف کرد و یوسف نیز قصد او) و در باره حضرت داود: (وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ؛[ص/24] داود فهمید که ما او را آزمایش کرده‌‌ایم)  و نیز در باره حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله (وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَااللَّهُ مُبْدِیهِ؛[احزاب/37) در خود چیزی پنهان می‌‌کنی که خدا آن را آشکار خواهد کرد)

امام فرمودند: ای وای! بیچاره علیّ (بن جهم)! از خدا بترس و زشتی‌‌ها را به انبیاء خدا نسبت نده! و کتاب خدا را با رأی خودت تأویل و تفسیر نکن، خداوند فرموده است: (وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ؛ [آل عمران/7] تأویل آن را، جز خدا و راسخون در علم نمی‌‌دانند)

 و امّا آیه شریفه (وَ عَصی‌ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی‌) در مورد آدم: خداوند عزّ و جل حضرت آدم را بعنوان حجّت خود بر روی زمین و جانشین در شهرها آفرید و او را برای بهشت نیافریده بود، و این عمل آدم در بهشت واقع شد نه در روی زمین، و عصمت در زمین لازم است تا اندازه‌ ها و میزان‌های امر خدا (یا تقدیرات امر خدا) به اتمام برسد، و آنگاه که به زمین آورده شد و حجّت و خلیفه گردید معصوم شد،  طبق این آیه: (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی‌ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ؛[آل عمران/33] خداوند، آدم، نوح، آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ را بر عالمیان برگزید)

و امّا آیه: (وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ- الخ) (ظنّ) در اینجا به معنی (یقین) است، نه صرف گمان، أی (لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ) یعنی (روزی‌‌اش را بر او تنگ نمی‌‌کنیم) [نه به معنی بر او توانا نیستیم‌] آیا این آیه را نشنیده‌‌ای: (وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ؛[فجر/16] وقتی خدا انسان را بیازماید پس روزی‌‌اش را تنگ کند). (فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ) یعنی روزی‌‌اش را بر او تنگ کند، و اگر یونس گمان کرده بود که خدا بر او توانایی ندارد، قطعا کافر شده بود.

و اما آیه در باره حضرت یوسف: (لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها) زلیخا قصد گناه کرد، و یوسف از ناراحتی تصمیمی گرفت که اگر زلیخا او را مجبور کند، او را بکشد، این بود که خداوند او را از ارتکاب قتل و عمل منافی عفّت دور کرد، و این آیه: (کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ؛[ یوسف/24] این چنین عمل کردیم تا سوء و فحشاء را از او دور کنیم)  اشاره به همین مطلب دارد و سوء یعنی ‌قتل و فحشاء یعنی زنا.

و امّا در مورد داود علیه السّلام، کسانی که هم مذهب شما هستند، در این باره چه می‌‌گویند؟ علیّ بن جهم گفت: می‌‌گویند: داود علیه السّلام در محرابش مشغول نماز بود که ابلیس به شکل پرنده‌‌ای بسیار زیبا در مقابلش ظاهر شد، داود نماز خود را شکست و برخاست تا پرنده را بگیرد، پرنده به حیاط رفت، داود هم به دنبالش از اطاق خارج شد، پرنده به پشت بام پرید داود هم در طلب پرنده به پشت بام رفت، پرنده از آنجا به داخل حیاط اوریا بن حنّان پرید، داود با نگاه خود پرنده را دنبال کرد و در این حال چشمش به همسر اوریا که مشغول غسل بود افتاد و به او علاقمند شد، از طرفی، قبلا اوریا را به جنگ فرستاده بود. داود به فرمانده لشکر نامه‌‌ای نوشت که اوریا را جلوتر از تابوت عهد  بفرست، فرمانده نیز چنین کرد، اوریا بر مشرکین پیروز شد و این مطلب برداود خیلی گران آمد،  لذا مجدّدا نامه‌‌ای نوشت و دستور داد تا اوریا را جلوتر از تابوت بفرستند، فرمانده نیز این بار اوریا را جلوتر فرستاد و اوریا کشته شد و داود با همسر او ازدواج کرد.

راوی گوید: حضرت با دست بر پیشانی خود زدند و فرمودند: (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ)! شما پیامبری از پیامبران خدا را به تهاون و سبک شمردن در باره نماز نسبت دادید به گونه‌‌ای که می‌‌گوئید: نماز را رها کرده به دنبال پرنده‌‌ای رفت، سپس او را به فاحشه (عمل منافی عفّت) و قتل نسبت دادید، او گفت: یا ابن رسول اللَّه پس خطای داود چه بوده است [که به جهت آن استغفار کرد]؟

امام علیه السّلام فرمود: ای بینوا!! داود گمان کرد که خداوند کسی را داناتر از او خلق نکرده است، لذا خداوند دو فرشته را به سوی او فرستاد و آنان از دیوار محراب بالا رفته و در مقابل داود حاضر گشتند و گفتند: (خَصْمانِ بَغی‌ بَعْضُنا عَلی‌ بَعْضٍ فَاحْکُمْ بَیْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلی‌ سَواءِ الصِّراطِ*  إِنَّ هذا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِیَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَکْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ؛[ص، آیات 23 و 22] ما دو نفر با هم اختلاف داریم و یکی از ما بر دیگری ظلم کرده است، به حقّ بین ماحکم کن و خلاف حقّ نگو و ما را به راه درست راهنمائی کن،  این برادر من است، نود و نه گوسفند دارد و من فقطّ یک گوسفند دارم، و با این حال به من گفته است: آن یکی را هم به من بسپار و در این بحث و گفتگو من حریف او نشدم) داود علیه السّلام عجله کرد و بر علیه (مدّعی علیه) حکم داده، چنین گفت: (لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤالِ نَعْجَتِکَ إِلی‌ نِعاجِهِ؛[ص/24] با این درخواست به تو ظلم کرده است) و از (مدّعی) بیّنه‌‌ای (دلیل و شاهدی) نطلبید (و حال آنکه قاضی باید از شخص مدّعی، دلیل و شاهد بخواهد) و حتّی به (مدّعی علیه) هم نگفت: تو چه می‌‌گویی؟ این خطا، خطای راه و رسم داوری بود، نه آن خطایی که شما معتقد هستید، آیا نشنیده‌‌ای که خداوند می‌‌فرماید:
 (یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی‌...[ص/26] ای داود! ما تو را در زمین، خلیفه قرار دادیم، در بین مردم به حقّ حکم کن و از هوای نفس پیروی نکن)، او سؤال کرد: پس قضیّه او با اوریا چه بوده است؟ حضرت فرمودند: در دوران حضرت داود علیه السّلام حکم خدا چنین بود که هر گاه زنی شوهرش می‌‌مرد یا کشته می‌‌شد، بعد از او هرگز ازدواج نمی‌‌کرد، و اوّلین کسی که خداوند برایش مباح کرد که با زنی که شوهرش کشته شده ازدواج کند، داود علیه السّلام بود، آن حضرت هم پس از کشته‌ شدن اوریا و تمام شدن عدّه همسرش، با آن زن ازدواج کرد، و این همان چیزی است که در مورد اوریا بر مردم گران آمد.

و امّا حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله و این آیه که می‌‌فرماید: (وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ؛[احزاب/37] در دل خویش چیزی را پنهان می‌ کنی که خدا آن را آشکار خواهد کرد و از مردم می ‌ترسی و حال آنکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسی)، خداوند اسامی همسران آن حضرت در دنیا و همسرانش در آخرت را به آن حضرت اطّلاع داد، و نیز اعلام کرد که آنان (امّ المؤمنین) هستند، یکی از آنان، زینب دختر جحش بود که در آن ایّام همسر زید بن حارثه بود، حضرت نام او را در دل نهان فرمود و آشکار نکرد تا مبادا منافقین بگویند: او زن شوهرداری را یکی از همسران خود می‌‌داند، و حضرت از این گفته احتمالی ترسیدند، لذا خداوند فرمود: (وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ) یعنی در دل از این گفته بیم داری، و خداوند عزّ و جلّ هیچ زوجی را خود عقد نکرده است جز آدم علیه السّلام و حوّا، و حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله و زینب، که این آیه قرآن هم به همین عقد اشاره دارد: (فَلَمَّا قَضی‌ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها؛احزاب/37] و آنگاه که زید کام خویش از او برگرفت [و طلاقش داد]، او را به عقد تو در آوردیم)[ و نیز علیّ و فاطمه علیهما السّلام را.
راوی گوید: علیّ بن محمّد بن جهم گریست و گفت: یا ابن رسول اللَّه من توبه می‌‌کنم از اینکه از این به بعد در باره انبیاء خدا علیهم السّلام به غیر از آنچه شما گفتید سخنی بگویم.[1]


[1]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‌1، ص: 191.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین