شرور طبیعی در خلقت را توضیح دهید؟
این پرسش را می‌توان به بیان دیگری نیز مطرح کرد و آن این که چگونه شرور - و از جمله شرور طبیعی - به قلمرو قضای الهی وارد می‌شوند؟ برای پاسخ به این پرسش، توجه دقیق به نکات ذیل ضروری است: 1. ما معتقدیم که چون خداوند عالم، قادر و خیرخواه مطلق است، نظام جهان هستی را به بهترین وجه خلق کرده است. به بیان دیگر، تمام جهان‌هایی که خداوند خلق نموده، شریف‌ترین و کامل‌ترین هستند، به صورتی که بهتر از آن قابل تصور نیست و نخواهد بود. و به بیان سوم، هر جزئی از اجزای جهان آفرینش ، به بهترین وجهی که امکان داشته، خلق شده است و به همین جهت، خداوند را احسن الخالقین می‌دانیم. مؤمنون/ 14 و تین/ 4. 2. همچنین معتقدیم که خداوند جهان هستی را با یک سلسله نظامات و قوانین ثابت و پایدار که ذاتیِ جهان نیز هست، اداره می‌کند. به بیان دیگر، پدیده‌های جهان محکوم به یک سلسله قوانین ثابت و سنت‌های لایتغیر الهی‌اند و به بیان سوم، خدا در جهان شیوه‌های معینی دارد که گردش کارها را هرگز بیرون از آن شیوه‌ها انجام نمی‌دهد. ناگفته نماند که این قوانین مانند قوانین موضوعه و از قبیل تعهدات و قراردادهای اجتماعی و الزامات ذهنی مرسوم در میان انسان‌ها نیست؛ بلکه یک حقیقت تکوینی است که بر اساس چگونگی جهان و موجودات آن انتزاع شده است و به همین دلیل، تبدیل و تغییر برای آن نیز محال است. 3. در یک دیدگاه، خداوند متعال سه عالَم (تجرد، مثال و ماده) آفریده که بر اساس سنخیت این عوالم و مرتبه وجودیشان در نظام هستی، هر یک دارای قوانین و سنن مخصوص به خودند. یعنی در عالم ماده، احکام و آثاری وجود دارد که در عالم مثال نیست و بالعکس در عالم مثال سننی حاکم است که در عالم ماده نمی‌باشد و همین طور عالم تجرد نسبت به عالم مثال و عالم ماده. خلقت این سه عالم و حاکمیت آثار و احکام خاص آنها ناشی از همان نکته دوم است یعنی قضا و قدر الهی چنین حکم کرده که عالم مجرد و موجودات مجرد در مجرای خاصی باشند و عالم مثال و موجودات مثالی در کانالی ویژه و عالم ماده و موجودات آن نیز در مسیری مخصوص به خود. برای آشنایی بیشتر با این سه عالم و احکام و قوانین آن نک: استاد محمد شجاعی، معادیا بازگشت به سوی خدا. جلد اوّل، ص 212 - 241. 4 - عالم ماده به دلیل سنخ و ماهیت مخصوص به خود و با توجه به مرتبه وجودی‌اش در نظام هستی، دارای احکام ویژه خود است که اگر این احکام، قوانین و سنن نباشد، عالم ماده دیگر عالم ماده نخواهد بود. در این عالم تزاحم هست، تضاد هست، محدودیت هست، زوال و بطلان هست. جهان طبیعت مملو از قطع‌ها و وصل‌ها، بریدن‌ها و پیوند زدن‌ها است آمیخته با نشاط و غم، شادی و رنج، امید و شکست. تمامی این آثار، لازمه ساختمان مخصوص این عالم است. به هر روی، عالم ماده به دلیل این احکام و سنن، منشأ بلاها، رنج‌ها، محنت‌ها، بیماری‌ها و مانند اینها است که ما از آن به (شُرور) یاد می‌کنیم و همچنین منشأ خوشوقتی‌ها، موفقیت‌ها، شادی‌ها، پیروزی‌ها و مانند اینها است که ما آن را (خیرات) می‌نامیم. با توجه به نکات پیش گفته، معلوم می‌شود که آنچه شما مثال زدید نسبت به انسان‌های نابینا، ناشنوا و ... لازمه و از آثار و احکام جهان طبیعت است و از آن گریزی نیست. عالم ماده، به دلیل وجود تزاحم‌ها و تضادها برخی از مسائل و امور را از مجرای صحیح خود خارج می‌سازد و فرزندی را نابینا، کودکی را ناشنوا، خردسالی را فلج و ... به جهان مادی عرضه می‌دارد. این تفاوت‌ها که شخصی سالم، شخصی مثلاً فلج باشد، به دلیل قوانین لایتغیر حاکم بر عالم مادی است و ذات عالم مادی به دلیل مرتبه وجودی‌اش چنین سننی را اقتضا می‌کند. این تفاوت‌ها نظیر خواص اشکال هندسی، ذاتیِ موجودات است. مثلاً وقتی شما می‌گویید خاصیت مثلث این است که مجموع زاویه‌هایش برابر با دو قائمه است و خاصیت مربع این است که مجموع زوایایش برابر با چهار قائمه است، معنایش این نیست که به آن خاصیت دو قائمه داشتن، و به این، خاصیت چهار قائمه داشتن را اعطا کرده‌اند تا این پرسش پیش آید که چرا به این مثلث مثلاً ستم شده و خاصیت چهار قائمه را نداده‌اند. مثلث جز همان خاصیت معین را نمی‌تواند داشته باشد. مثلث را کسی مثلث نکرده است. یعنی، چنین نیست که مثلث قبلاً در وضع دیگری بوده و خواصی دیگر داشته است و کسی آمده او را تبدیل به مثلث کرده است؛ و یا مثلث و مربع و غیر اینها در یک مرحله از مراحل هستی و واقعیت خود، فاقد همه خواص بوده‌اند و بعد، یک قدرت قاهره‌ای آمده است و این خواص را میان آنها تقسیم کرده است؛ و دلش خواسته که به مجموع زوایای مثلث خاصیت تساوی با دو قائمه را بدهد و به مجموع زوایای مربع خاصیت تساوی با چهار قائمه را! بر این اساس، این که مثلاً جمادات، رشد و درک ندارند و گیاهان رشد دارند و درک ندارند و حیوان هم رشد دارد و هم درک دارد، ذاتی مرتبه وجودی جماد و نبات و حیوان است؛ نه آنکه همه اول یکسان بوده‌اند و بعد خداوند به یکی خاصیت درک و رشد را داده و به دیگری هیچ‌کدام را نداده و به سومی یکی را داده و یکی را نداده است. همچنین این‌که انسانی نابینا و دیگری بینا، انسانی ناشنوا و انسانی شنوا است، ذاتی مرتبه وجودی جهان مادی است که بر اثر یک سلسله قوانین لایتغیر چنین رقم زده است که برخی دچار مصائب و آلام فیزیکی و جسمی باشند و برخی دیگر چنین نباشند. به هر حال، این حقیقتی است که هر موجودی از موجودات و هر جزئی از اجزاء جهان حظّ و حق خود را که امکان داشته دریافت دارد، دریافت کرده است. نگا: مرتضی مطهری، عدل الهی، صص 172 - 169. با این توضیح، مشخص می‌گردد که خداوند خالق و منشأ این مصیبت‌ها و (شرور) نیست بلکه خاصیت نظام مادی چنین اقتضایی دارد که نمی‌تواند خیر محض را قبول کند؛ به خلاف عالم تجرّد که چنین است و تنها خیر محض را می‌پذیرد. با توجه به مثالی که مطرح می‌کنیم این مطلب بیشتر روشن می‌شود. شما نور خورشید را در نظر بگیرید. این نور وقتی به اشیاء گوناگونی می‌تابد، با توجه به سنخیت متفاوت اشیاء، به صورت مختلف در می‌آید. مثلاً نور وقتی به فضا و جسم تیره برخورد می‌کند، مبدّل به تیرگی شده و رو به تاریکی می‌گذارد؛ خصوصاً که در محل برخورد تابش نور با آن محل یا شی‌ء، حرارتی نیز پدید می‌آید. حال اگر همین نور به مکانی روشن بتابد، اندازه زیادی از روشنایی خود را از دست نمی‌دهد و حرارت چندانی نیز بر اثر این برخورد، پدید نمی‌آید. نور، نور است و هم بر شی‌ء تیره تابیده و هم بر شی‌ء روشن. تابیدنِ خود را از هیچ‌یک از آنها دریغ نکرده و تابش خود را یکسان به آنها ارزانی داشته است؛ پس چرا نور بر اثر برخورد با اشیاء گوناگون متفاوت شد؟ آیا این به دلیل درونی خود نور بود و به بیان دیگر، آیا منشأ این گوناگونی نور بود یا اشیائی که نور با آنها برخورد کرد؟ کاملاً واضح است که نور به جهت ظلمت شی‌ء تیره مبدل به تیرگی شد و یا به جهت روشنی شی‌ء، روشنایی خود را حفظ کرد. عوالم وجود نیز نسبت به خداوند متعال چنین است. خداوند سبحان فیض و عنایت خود را یکسان به جهان هستی عرضه داشته است؛ ولی تفاوت و اختلاف مرتبه وجودی و جنبه قابلی عوالم باعث می‌گردد که این فیض و عنایت گوناگون جلوه نماید. این فیض، در عالم مجرد به دلیل سنخیت وجودی این عالم و احکام و قوانین خاص آن به صورت خیر محض و خیرات محض جلوه می‌کند و در عالم مادی به دلیل سنخیت وجودی این عالم و سنن و آثار مخصوص آن، به صورت اختلاط خیر و شر و امتزاج آن دو ظهور می‌کند. نگا: محمدبن ابراهیم صدرالدین الشیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ص 399. به هر روی، از آنجا که ما معتقدیم خداوند متعال جهان را به بهترین وجه خلق فرموده و عالم را بر اساس سنن و قوانین لایتغیر قرار داده است، بر این باوریم که وجود (شرور) همراه (خیرات) در جهان طبیعت، لازمه سنت و قانون لایتغیر جهان مادی است؛ و از این رو منشأ شرور را عالم ماده و قوانین ضروری حاکم بر آن می‌دانیم. البته برای تکمیل پاسخ توجه به دو نکته ضروری است: اوّل آنکه شرور طبیعی که در مثال‌های شما مطرح شده است و از جمله شروری است که از اراده و اختیار انسان نشأت نمی‌گیرد، بلکه اقتضای جهان طبیعت است؛ نسبت به خیرات جهان بسیار کم و ناچیز است. اگر آماری گرفته شود و افراد نابینا، ناشنوا، فلج و ... شمارش گردند، نسبت به افرادی که از سلامت کامل جسمی برخوردارند، بسیار اندکند و این نیز از لطف خداوند است که در جهان مادی که اقتضاء امتزاج خیر و شر دارد، شرور طبیعی کمتر از خیرات طبیعی باشد. دوّم آنکه، بر اساس آیات قرآن و روایات، اولاً شرور طبیعی برای امتحان و آزمایش انسان می‌باشد همچنانکه خداوند در این آیه از قرآن کریم می‌فرماید: (و لنبلونکم بشی‌ء من الخوف و الجوع ‌و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات و بشر الصابرین؛ بقره/ 155.و قطعاً شما را به چیزی از [قبیل‌] ترس و گرسنگی، و کاهش در اموال و جان‌ها و محصولات می‌آزماییم؛ و مژده ده شکیبایان را). چرا که گوهر اصلی انسان در امتحانات هویدا می‌شود. گر چه خود را بس شکسته بیند اوآب صافی دان و سرگین زیر جو چون بشوراند تو را در امتحان‌آب، سرگین رنگ گردد در زمان‌ در تک جو هست سرگین ای فتی‌گر چه جو صافی نماید مر تو را مثنوی/ 1 /3219 - 3217. و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: (و لقد أخذنا آل ف رعون بالسنین ون قص من الثمرات لعلهم یذکرون؛ در این باب نگا: المیزان، ج 14، ص 287. و در حقیقت ما فرعونیان را به خشک سالی و کمبود محصولات دچار کردیم، باشد که عبرت گیرند). ثانیاً شرور طبیعی وسیله‌ای است برای کیفر اعمال انسان‌ها و انتقام و قهر الهی مانند نزول عذاب الهی بر قوم عاد، لوط، فرعون، اصحاب ایکه و حجر و ... نگا: اعراف/136، هود/82، فیل/4 و .... ثالثاً از دیدگاه احادیث، خداوند در مقابل رنج‌ها، دردها و مصائبی - که بعضی از انسان‌ها ناخواسته دچار آنند و ما از آن به شرور طبیعی یاد می‌کنیم - در سرا و عالم دیگر یعنی قیامت، جزای برتری اعطا می‌فرماید. به دلیل مجال کم تنها به ذکر دو روایت بسنده می‌کنیم: 1. امام صادق(ع) [در توجیه نقص‌های بدنی مانند نابینایی و ناشنوایی ]تأکید می‌فرمایند که خداوند در آخرت به چنین اشخاصی در صورت بردباری و صبر، چنان پاداشی اعطا می‌کند که اگر میان بازگشت به دنیا و تحمل دوباره همین مصایب و باقی ماندن در آخرت مخیّر باشند، بازگشت به بلایا را انتخاب می‌کنند، تا اجرشان افزوده گردد. بحارالانوار، ج 3، ص 71. 2. امام رضا(ع) می‌فرمایند: (بیماری مؤمن موجب پاک شدن او از گناهان و لغزش‌ها و رحمت الهی در حق مؤمن است و برای کافر عذاب و لعن است. بیماری در حالت مؤمن پایدار است تا این که گناهان او پاک گردد.) محمدبن علی‌صدوق، ثواب‌الاعمال و عقاب‌الاعمال، ترجمه و تصحیح علی‌اکبر غفاری، ص 429. دان که نَبْوَد فعل همرنگ جزاهیچ خدمت نیست هم‌رنگ عطا مزد مزدوران نمی‌ماند به کارکان عرض وین جوهر است و پایدار آن همه سختی و زور است و عرق‌وین همه سیم است و زرّ است و طبق‌ مثنوی/3/3445-3447.
عنوان سوال:

شرور طبیعی در خلقت را توضیح دهید؟


پاسخ:

این پرسش را می‌توان به بیان دیگری نیز مطرح کرد و آن این که چگونه شرور - و از جمله شرور طبیعی - به قلمرو قضای الهی وارد می‌شوند؟ برای پاسخ به این پرسش، توجه دقیق به نکات ذیل ضروری است: 1. ما معتقدیم که چون خداوند عالم، قادر و خیرخواه مطلق است، نظام جهان هستی را به بهترین وجه خلق کرده است. به بیان دیگر، تمام جهان‌هایی که خداوند خلق نموده، شریف‌ترین و کامل‌ترین هستند، به صورتی که بهتر از آن قابل تصور نیست و نخواهد بود. و به بیان سوم، هر جزئی از اجزای جهان آفرینش ، به بهترین وجهی که امکان داشته، خلق شده است و به همین جهت، خداوند را احسن الخالقین می‌دانیم. مؤمنون/ 14 و تین/ 4. 2. همچنین معتقدیم که خداوند جهان هستی را با یک سلسله نظامات و قوانین ثابت و پایدار که ذاتیِ جهان نیز هست، اداره می‌کند. به بیان دیگر، پدیده‌های جهان محکوم به یک سلسله قوانین ثابت و سنت‌های لایتغیر الهی‌اند و به بیان سوم، خدا در جهان شیوه‌های معینی دارد که گردش کارها را هرگز بیرون از آن شیوه‌ها انجام نمی‌دهد. ناگفته نماند که این قوانین مانند قوانین موضوعه و از قبیل تعهدات و قراردادهای اجتماعی و الزامات ذهنی مرسوم در میان انسان‌ها نیست؛ بلکه یک حقیقت تکوینی است که بر اساس چگونگی جهان و موجودات آن انتزاع شده است و به همین دلیل، تبدیل و تغییر برای آن نیز محال است. 3. در یک دیدگاه، خداوند متعال سه عالَم (تجرد، مثال و ماده) آفریده که بر اساس سنخیت این عوالم و مرتبه وجودیشان در نظام هستی، هر یک دارای قوانین و سنن مخصوص به خودند. یعنی در عالم ماده، احکام و آثاری وجود دارد که در عالم مثال نیست و بالعکس در عالم مثال سننی حاکم است که در عالم ماده نمی‌باشد و همین طور عالم تجرد نسبت به عالم مثال و عالم ماده. خلقت این سه عالم و حاکمیت آثار و احکام خاص آنها ناشی از همان نکته دوم است یعنی قضا و قدر الهی چنین حکم کرده که عالم مجرد و موجودات مجرد در مجرای خاصی باشند و عالم مثال و موجودات مثالی در کانالی ویژه و عالم ماده و موجودات آن نیز در مسیری مخصوص به خود. برای آشنایی بیشتر با این سه عالم و احکام و قوانین آن نک: استاد محمد شجاعی، معادیا بازگشت به سوی خدا. جلد اوّل، ص 212 - 241. 4 - عالم ماده به دلیل سنخ و ماهیت مخصوص به خود و با توجه به مرتبه وجودی‌اش در نظام هستی، دارای احکام ویژه خود است که اگر این احکام، قوانین و سنن نباشد، عالم ماده دیگر عالم ماده نخواهد بود. در این عالم تزاحم هست، تضاد هست، محدودیت هست، زوال و بطلان هست. جهان طبیعت مملو از قطع‌ها و وصل‌ها، بریدن‌ها و پیوند زدن‌ها است آمیخته با نشاط و غم، شادی و رنج، امید و شکست. تمامی این آثار، لازمه ساختمان مخصوص این عالم است. به هر روی، عالم ماده به دلیل این احکام و سنن، منشأ بلاها، رنج‌ها، محنت‌ها، بیماری‌ها و مانند اینها است که ما از آن به (شُرور) یاد می‌کنیم و همچنین منشأ خوشوقتی‌ها، موفقیت‌ها، شادی‌ها، پیروزی‌ها و مانند اینها است که ما آن را (خیرات) می‌نامیم. با توجه به نکات پیش گفته، معلوم می‌شود که آنچه شما مثال زدید نسبت به انسان‌های نابینا، ناشنوا و ... لازمه و از آثار و احکام جهان طبیعت است و از آن گریزی نیست. عالم ماده، به دلیل وجود تزاحم‌ها و تضادها برخی از مسائل و امور را از مجرای صحیح خود خارج می‌سازد و فرزندی را نابینا، کودکی را ناشنوا، خردسالی را فلج و ... به جهان مادی عرضه می‌دارد. این تفاوت‌ها که شخصی سالم، شخصی مثلاً فلج باشد، به دلیل قوانین لایتغیر حاکم بر عالم مادی است و ذات عالم مادی به دلیل مرتبه وجودی‌اش چنین سننی را اقتضا می‌کند. این تفاوت‌ها نظیر خواص اشکال هندسی، ذاتیِ موجودات است. مثلاً وقتی شما می‌گویید خاصیت مثلث این است که مجموع زاویه‌هایش برابر با دو قائمه است و خاصیت مربع این است که مجموع زوایایش برابر با چهار قائمه است، معنایش این نیست که به آن خاصیت دو قائمه داشتن، و به این، خاصیت چهار قائمه داشتن را اعطا کرده‌اند تا این پرسش پیش آید که چرا به این مثلث مثلاً ستم شده و خاصیت چهار قائمه را نداده‌اند. مثلث جز همان خاصیت معین را نمی‌تواند داشته باشد. مثلث را کسی مثلث نکرده است. یعنی، چنین نیست که مثلث قبلاً در وضع دیگری بوده و خواصی دیگر داشته است و کسی آمده او را تبدیل به مثلث کرده است؛ و یا مثلث و مربع و غیر اینها در یک مرحله از مراحل هستی و واقعیت خود، فاقد همه خواص بوده‌اند و بعد، یک قدرت قاهره‌ای آمده است و این خواص را میان آنها تقسیم کرده است؛ و دلش خواسته که به مجموع زوایای مثلث خاصیت تساوی با دو قائمه را بدهد و به مجموع زوایای مربع خاصیت تساوی با چهار قائمه را! بر این اساس، این که مثلاً جمادات، رشد و درک ندارند و گیاهان رشد دارند و درک ندارند و حیوان هم رشد دارد و هم درک دارد، ذاتی مرتبه وجودی جماد و نبات و حیوان است؛ نه آنکه همه اول یکسان بوده‌اند و بعد خداوند به یکی خاصیت درک و رشد را داده و به دیگری هیچ‌کدام را نداده و به سومی یکی را داده و یکی را نداده است. همچنین این‌که انسانی نابینا و دیگری بینا، انسانی ناشنوا و انسانی شنوا است، ذاتی مرتبه وجودی جهان مادی است که بر اثر یک سلسله قوانین لایتغیر چنین رقم زده است که برخی دچار مصائب و آلام فیزیکی و جسمی باشند و برخی دیگر چنین نباشند. به هر حال، این حقیقتی است که هر موجودی از موجودات و هر جزئی از اجزاء جهان حظّ و حق خود را که امکان داشته دریافت دارد، دریافت کرده است. نگا: مرتضی مطهری، عدل الهی، صص 172 - 169. با این توضیح، مشخص می‌گردد که خداوند خالق و منشأ این مصیبت‌ها و (شرور) نیست بلکه خاصیت نظام مادی چنین اقتضایی دارد که نمی‌تواند خیر محض را قبول کند؛ به خلاف عالم تجرّد که چنین است و تنها خیر محض را می‌پذیرد. با توجه به مثالی که مطرح می‌کنیم این مطلب بیشتر روشن می‌شود. شما نور خورشید را در نظر بگیرید. این نور وقتی به اشیاء گوناگونی می‌تابد، با توجه به سنخیت متفاوت اشیاء، به صورت مختلف در می‌آید. مثلاً نور وقتی به فضا و جسم تیره برخورد می‌کند، مبدّل به تیرگی شده و رو به تاریکی می‌گذارد؛ خصوصاً که در محل برخورد تابش نور با آن محل یا شی‌ء، حرارتی نیز پدید می‌آید. حال اگر همین نور به مکانی روشن بتابد، اندازه زیادی از روشنایی خود را از دست نمی‌دهد و حرارت چندانی نیز بر اثر این برخورد، پدید نمی‌آید. نور، نور است و هم بر شی‌ء تیره تابیده و هم بر شی‌ء روشن. تابیدنِ خود را از هیچ‌یک از آنها دریغ نکرده و تابش خود را یکسان به آنها ارزانی داشته است؛ پس چرا نور بر اثر برخورد با اشیاء گوناگون متفاوت شد؟ آیا این به دلیل درونی خود نور بود و به بیان دیگر، آیا منشأ این گوناگونی نور بود یا اشیائی که نور با آنها برخورد کرد؟ کاملاً واضح است که نور به جهت ظلمت شی‌ء تیره مبدل به تیرگی شد و یا به جهت روشنی شی‌ء، روشنایی خود را حفظ کرد. عوالم وجود نیز نسبت به خداوند متعال چنین است. خداوند سبحان فیض و عنایت خود را یکسان به جهان هستی عرضه داشته است؛ ولی تفاوت و اختلاف مرتبه وجودی و جنبه قابلی عوالم باعث می‌گردد که این فیض و عنایت گوناگون جلوه نماید. این فیض، در عالم مجرد به دلیل سنخیت وجودی این عالم و احکام و قوانین خاص آن به صورت خیر محض و خیرات محض جلوه می‌کند و در عالم مادی به دلیل سنخیت وجودی این عالم و سنن و آثار مخصوص آن، به صورت اختلاط خیر و شر و امتزاج آن دو ظهور می‌کند. نگا: محمدبن ابراهیم صدرالدین الشیرازی، تفسیر القرآن الکریم، ص 399. به هر روی، از آنجا که ما معتقدیم خداوند متعال جهان را به بهترین وجه خلق فرموده و عالم را بر اساس سنن و قوانین لایتغیر قرار داده است، بر این باوریم که وجود (شرور) همراه (خیرات) در جهان طبیعت، لازمه سنت و قانون لایتغیر جهان مادی است؛ و از این رو منشأ شرور را عالم ماده و قوانین ضروری حاکم بر آن می‌دانیم. البته برای تکمیل پاسخ توجه به دو نکته ضروری است: اوّل آنکه شرور طبیعی که در مثال‌های شما مطرح شده است و از جمله شروری است که از اراده و اختیار انسان نشأت نمی‌گیرد، بلکه اقتضای جهان طبیعت است؛ نسبت به خیرات جهان بسیار کم و ناچیز است. اگر آماری گرفته شود و افراد نابینا، ناشنوا، فلج و ... شمارش گردند، نسبت به افرادی که از سلامت کامل جسمی برخوردارند، بسیار اندکند و این نیز از لطف خداوند است که در جهان مادی که اقتضاء امتزاج خیر و شر دارد، شرور طبیعی کمتر از خیرات طبیعی باشد. دوّم آنکه، بر اساس آیات قرآن و روایات، اولاً شرور طبیعی برای امتحان و آزمایش انسان می‌باشد همچنانکه خداوند در این آیه از قرآن کریم می‌فرماید: (و لنبلونکم بشی‌ء من الخوف و الجوع ‌و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات و بشر الصابرین؛ بقره/ 155.و قطعاً شما را به چیزی از [قبیل‌] ترس و گرسنگی، و کاهش در اموال و جان‌ها و محصولات می‌آزماییم؛ و مژده ده شکیبایان را). چرا که گوهر اصلی انسان در امتحانات هویدا می‌شود. گر چه خود را بس شکسته بیند اوآب صافی دان و سرگین زیر جو چون بشوراند تو را در امتحان‌آب، سرگین رنگ گردد در زمان‌ در تک جو هست سرگین ای فتی‌گر چه جو صافی نماید مر تو را مثنوی/ 1 /3219 - 3217. و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: (و لقد أخذنا آل ف رعون بالسنین ون قص من الثمرات لعلهم یذکرون؛ در این باب نگا: المیزان، ج 14، ص 287. و در حقیقت ما فرعونیان را به خشک سالی و کمبود محصولات دچار کردیم، باشد که عبرت گیرند). ثانیاً شرور طبیعی وسیله‌ای است برای کیفر اعمال انسان‌ها و انتقام و قهر الهی مانند نزول عذاب الهی بر قوم عاد، لوط، فرعون، اصحاب ایکه و حجر و ... نگا: اعراف/136، هود/82، فیل/4 و .... ثالثاً از دیدگاه احادیث، خداوند در مقابل رنج‌ها، دردها و مصائبی - که بعضی از انسان‌ها ناخواسته دچار آنند و ما از آن به شرور طبیعی یاد می‌کنیم - در سرا و عالم دیگر یعنی قیامت، جزای برتری اعطا می‌فرماید. به دلیل مجال کم تنها به ذکر دو روایت بسنده می‌کنیم: 1. امام صادق(ع) [در توجیه نقص‌های بدنی مانند نابینایی و ناشنوایی ]تأکید می‌فرمایند که خداوند در آخرت به چنین اشخاصی در صورت بردباری و صبر، چنان پاداشی اعطا می‌کند که اگر میان بازگشت به دنیا و تحمل دوباره همین مصایب و باقی ماندن در آخرت مخیّر باشند، بازگشت به بلایا را انتخاب می‌کنند، تا اجرشان افزوده گردد. بحارالانوار، ج 3، ص 71. 2. امام رضا(ع) می‌فرمایند: (بیماری مؤمن موجب پاک شدن او از گناهان و لغزش‌ها و رحمت الهی در حق مؤمن است و برای کافر عذاب و لعن است. بیماری در حالت مؤمن پایدار است تا این که گناهان او پاک گردد.) محمدبن علی‌صدوق، ثواب‌الاعمال و عقاب‌الاعمال، ترجمه و تصحیح علی‌اکبر غفاری، ص 429. دان که نَبْوَد فعل همرنگ جزاهیچ خدمت نیست هم‌رنگ عطا مزد مزدوران نمی‌ماند به کارکان عرض وین جوهر است و پایدار آن همه سختی و زور است و عرق‌وین همه سیم است و زرّ است و طبق‌ مثنوی/3/3445-3447.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین