در پاسخ به این پرسش به نکات ذیل توجه نمایید: 1- الذین آمنوا یعنی کسانی که ایمان آورده اند و این تعبیر در آیات متعدد و فراوانی آمده است و در هر مورد افراد و مصادیق خاصی دارد . برای این که مومنان را بشناسیم باید اول معنای ایمان و لوازم و شرایط آن را بشناسیم .گاهی مقصود از الذین امنوا ،یک فرد خاص است،مانند آیه:انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا ....که مقصود علی علیه السلام می باشد.سوره مائده آیه 55، برای اطلاع بیشتر از معنی ایمان ،ومعرفی مؤمنان ووشرائط ایمان وویژگیهای مؤمنان،توضیحات زیرمفید است. 2- ایمان از نظر لغوی به معنای گرویدن , عقیده داشتن , ایمن کردن و باور داشتن است (فرهنگ معین ) و از نظر اصطلاحی به معنای عقیده داشتن به ضروریات دین (اصول و فروع آن ) می باشد و مومن کسی است که به یگانگی خداوند, رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) و قیامت و فرشتگان وامامت دوازده امام (علیه السلام ) و عدالت خداوند و... قائل باشد.به خدا و انبیای الهی بویژه آخرین آنها و اوصیای آن حضرت و آخرت و فرشتگان و ایمان داشته باشد و در حدّ توان عامل به دستورات آخرین دین خدا یعنی اسلام باشد البته اشخاص در این اعتقادات مختلف هستند: برخی , ایمان زبانی دارند و گروهی ایمان عقلی دارند; یعنی , به این امور علم دارند و برخی نیز از این دو مرحله گذشته و به ایمان قلبی رسیده اند که ثمره ی آن باور داشتن تمامی این مسائل است . و شاید یکی از مناسبت هایی که باعث شده معنای لغوی ایمان به معنای اصطلاحی یاد شده سوق داده شود, ایمن شدن آدمی از بسیاری از خطرها و مشکلات روحی و اجتماعی در اثر ایمان است . ایمان در قرآن , گونه ای از معرفت وعلم را داراست ولی تمام هویت آن از سنخ علم و معرفت نیست بلکه افزون بر آن تسلیم و خضوع در برابر حق نیز می باشد ]حجرات , آیه 15 - بقره , آیه 42 - توبه , آیه 110[. )انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا وجاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله . اولئک هم الصادقون ; در حقیقت , موئمنان کسانی اند که به خدا و پیامبر او گرویده و ]دیگر[ شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده اند, اینانند که راست کردارند(, (حجرات , آیه 15). پس اهل ایمان کسانی اند که در ایمان به خدا و رسول تردیدی نداشته بدآنها علم و یقین دارن ). بنابراین ایمان تنها معرفت و علم نیست بلکه باید در برابر حق خاضع و خاشع و قلبا تسلیم بود. از نظرگاه قرآن , عمل جزء ایمان نیست , چرا که آیات متعددی وجود دارد که دلالت دارد عمل منفک از ایمان است , (نگا: عصر, آیه 3 - نسائ, آیات 124 و 162 - اعراف , آیه 152 - فاطر, آیه 10) اما عمل لازمه ایمان است و در واقع ثمره و نتیجه آن تلقی گشته است به صورتی که از دیدگاه قرآن عمل صالح تنها در کنار ایمان , پایداری و دوام دارد و ایمان نیز تنها با وجود عمل صالح است که طراوت و نشاط می یابد, (نگا: نساء , آیه 65 - انفال , آیات 3 و 4 - مجادله , آیه 22 - بقره , آیه 177). از منظر قرآن به هر اندازه که معرفت آدمی عمیقتر بوده و خضوع و خشوع و تسلیم قلبی او ژرف تر و مستحکم تر باشد ایمان هم افزایش می یابد و هر چه معرفت کم تر و سطحی تر و خضوع قلبی اندک و کم استقامت باشد ایمان هم کاهش می یابد. به هر روی با توجه به درجات دو عنصر اساسی ایمان یعنی معرفت و تسلیم قلبی , ایمان هم امکان کاهش یا افزایش دارد, (نگا: آل عمران , آیه 173 - انفاق , آیه 2 - نسائ, آیه 136) اما فواید ایمان : 1- سرمایه رستگاری , مهم ترین ثمره ایمان آن است که سرمایه رستگاری را برای آدمی به ارمغان می آورد, (صف , آیات 10 و 11). 2- پشتوانه اخلاق , اخلاق بدون ایمان اساس و پایه درستی ندارد, کرامت , شرافت , تقوا, عفت , امانت , راستی , درستکاری , فداکاری , احسان , صلح ,... مبتنی بر اصل ایمان است . به فرموده علامه شهید مرتضی مطهری , بشر واقعا دوراه بیشتر ندارد یا باید خودپرست و منفعت پرست باشد و به هیچ محرومیتی تسلیم نشود و یاباید خداپرست باشد و محرومیت هایی را که به عنوان اخلاق متحمل می شود محرومیت نشمارد و لااقل جبران شده بداند. کسی که تکیه گاه اخلاق و شخصیتش غیرخدا باشد, مانند این است که در پرتگاه مشرف به سقوطی گام برمی دارد و هر لحظه احتمال سقوط دارد, (توبه , آیه 109 - عنکبوت , آیه 41) ارزش های اخلاقی آنگاه می توانند انگیزه عمل باشند که شخص به ارزش معنویت پی برده باشد و این معنویت تنها در گرو ایمان به خدا است . اما آن که عاطفه دینی و ایمانی را که مبنا و اساس و پشتوانه و منطق انسانیت است از دست داده , انسانیت , عواطف انسانی و اعمال اخلاقی را از دست داده است , (مطهری , مرتضی , بیست گفتار, دفتر انتشارات اسلامی قم , چاپ پنجم , آذرماه 1359, صص 155 - 151). 3- استواری و تعادل روحی , از آنجا که ایمان حالتی روحی است که در خود نگرشی کامل نسبت به ارزش ها و حوادث نهان دارد و چون موئمن به مبدائ این حوادث مرتبط است , آرامش و اطمینانی دارد که جز او از آن بی بهره است , (سید قطب , محمد, فی ضلال القرآن , دارالشروق , بیروت , بی تا, ج 6, ص 3966) قرآن نیز بدین امر تصریح فرموده است : )من آمن بالله والیوم الاخر و عمل صالحا فلا خوف علیهم ولاهم یحزنون ; هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار نیکو کند, پس نه بیمی برایشان است و نه اندوهگین خواهند شد(, (مائده , آیه 69 و همچنین نگاه کنید: فتح , آیه 4 - یونس , آیات 62 و 63). 4- برکات دنیوی , ایمان به خدا موجب ریزش باران و رحمت دنیوی نیز هست : )ولو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السمائ والارض ; و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند, قطعا برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم (, (اعراف , آیه 96). 5- عمل صالح زاییده ایمان است , هر چند خود موجب ازدیاد ایمان می گردد ولی در هر حال قرآن عمل صالح را ثمره ایمان دانسته است , (بقره , آیه 277 - مائده , آیه 9). مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند: )ایمان زمینه ساز عمل و شرط لازم آن است و سهولت یا صعوبت عمل صالح انسان به شدت و ضعف آن بستگی دارد و متقابلا عمل صالح و تکرار آن به تعمیق ایمان وازدیاد آن مدد می رساند و این هر دو به نوبه خود به وجود آمدن ملکات اخلاقی که باعث صدور اعمال صالحه از فرد بدون رویه و تائمل می شود کمک می کنند(, (فرازهایی از اسلام , ص 238). 6- روشن بینی , ایمان موجب واقع بینی انسان شده واو را از غلطیدن در دام خطاها می رهاند: )ان الذین لایومنون بالاخره زینا لهم اعمالهم فهم یعمهون ; کسانی که به آخرت ایمان ندارند, کردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم ]تا هم چنان [ سرگشته بمانند(, (نمل , آیه 4) پس مفهوم این آیه آن است که کسانی که به آخرت ایمان دارند بر دیدن نیک و بد اعمال خویش توانا هستند. اهل ایمان هدفی دارند تا کارهای خودرا با آن بسنجند و ازاین رو در حیرت و سرگردانی نخواهند بود. برخلاف کسانی که موئمن نیستند و در حیرت و سرگردانی فرو رفته اند. 7- محبوبیت , خداوند در قرآن وعده داده است کسانی را که ایمان آورده عمل نیکو انجام دهند, محبوب مردم قرار دهد )ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا; کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند, به زودی ]خدای [ رحمان برای آنان محبتی ]در دل ها[ قرار می دهد(, (مریم , آیه 96). نگاه کنید به : 1- جوادی , محسن , نظریه ایمان , معاونت امور اساتید ودروس معارف اسلامی قم , چاپ اول , زمستان 1376, صص 257 - 247 2- مطهری , مرتضی , بیست گفتار, صص 159 - 149 3- نصری , عبدالله , تکاپورگر اندیشه ها (زندگی , آثار واندیشه های استاد محمد تقی جعفری ) پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی , تهران , چاپ اول , تابستان 1376, از دیدگاه قرآن (ایمان) عبارت است از علم و معرفت یقینی توأم با تسلیم و خضوع در برابر حق. در (یقین) چهار شرط هست و با آنها، ظن، شک و جهل، از قلمرو یقین خارج میشود؛ چرا که در ظن و شک، جزم به ثبوت وجود ندارد، ولی یقین غیر قابل زوال است. قرآن کریم از ضرورتی که حاصل شرایط چهارگانه (یقین) است، با عباراتی از قبیل (لا رَیْبَ فِیهِ) و مانند آن یاد کرده است.مانند: بقره (2)، آیه 2؛ آل عمران (3)، آیه 9. در این خصوص نگا: معرفتشناسی در قرآن، ج3 ص 255 و 256. از دیدگاه قرآن (یقین) دارای مراتبی است که به حسب آن (ایمان) نیز دارای مراتب میگردد: علمالیقین، عین الیقین و حق الیقین. (علم الیقین) در مرحله معرفت مفهومی و ذهنی است: مانند آنکه آدمی به جهنم و بهشت، در حد ادراک عقلی واقف گردد و خصایص آنها را در حد فهم مفهوم دریابد. (عین الیقین) یافتن حقایق خارجی و مشاهده همان معرفت مفهومی و ذهنی است؛ مثل آنکه وقتی ملحد را در قیامت به جهنم بردند، وی دیگر خود جهنم را میبیند یا هنگامی که مؤمن را به بهشت بردند، او خود بهشت را مشاهده میکند. (حق الیقین) آن است که انسان نه تنها شاهد حق باشد، بلکه عین شهود قرار گیرد و فانی از غیر و باقی بالله شود. از خود چیزی نداشته باشد و در معرفت الهی غرق شود.نگا: تکاثر (102)، آیه 5 و 6؛ حاقه (69)، آیه 51 و نیز: مراحل اخلاق در قرآن، ج11 (تفسیر موضوعی)، ص351 - 356. در قرآن کریم به بعضی از مقامات یا درجات مؤمنان، اشاره شده است: 1. مقام تسلیم؛ یعنی، واگذاری تمام ساحتهای وجودی خود، به اختیار خداوند.مانند: بقره (2)، آیه 128 و نگا: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج1، ص383 و 384. 2. مقام ابرار؛ یعنی، گذشتن از آن چیزی که به آن نیازمندیم و بخشیدن آن به دیگران.مطففین (83)، آیه 18 - 22 و نگا: المیزان، ج1، 430. 3. مقام تقوا؛ یعنی، خوف از خدا و کنارهگیری از گناه، [ البته به شرط اینکه ]مقصود از آن ترس و این کنارهگیری خداوند باشد.تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج1، ص205 - 219. 4. مقام اخلاص؛ یعنی، انسان قلبش را مخصوص حق کند تا احدی جز مقلب القلوب در حرم دل او راه نیابد.لقمان (31)، آیه 32، بینه (98)، آیه 5؛ کهف (18)، آیه 110 و نگا: اوصاف الاشراف، ص65؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج11، ص253 - 258. امّا نشانهها و آثار این یقین و ایمان واقعی را باید در اعمال و کردار خویش جست و جو کنیم؛ چنان که حضرت علی(علیه السلام) میفرماید: (عقیده مؤمن در کردارش دیده میشود). ما این آثار و نشانهها را در دو قلمرو فردی و اجتماعی شمارش میکنیم: یک. آثار فردی: 1. لذت معنوی و انبساط روحی، 2. تغییر نگرش به امور معنوی و مادی، 3. آرامش روحی، 4. رضامندی از حق و خود مقصرانگاری، 5. احساس عزّت و غلبه،در خصوص این پنج مورد نگا: کیش پارسایان، ص37 - 45. 6. توکل بر خدا،انفال (8)، آیه 2. 7. محافظت بر ادای فرایض، به خصوص نماز،مومنون (23)، آیه 9. 8. عفت و پاکدامنی،همان، آیه 5. 9. خشوع در نماز،همان، آیه2. 10. روی گردانی از امور لغو و بیهوده،همان، آیه 3. 11. افزایش ایمان، هنگام شنیدن آیات الهی.انفال (8)، آیه 2. دو. آثار اجتماعی: 1. تحکیم وحدت، 2. استقرار عدالت اجتماعی، 3. حسن مقابله با فساد و انحراف،در خصوص این سه مورد نگا: کیش پارسایان، ص45 - 49. 4. تأمین نیازهای مادی دیگران،توبه (9)، آیه 71؛ انفال (8)، آیه 3. 5. تواضع در برابر مردم،فرقان (25)، آیه 63. 6. پیشی گرفتن در امور خیر،مؤمنون (23)،آیه 59. 7. عدم طمع دوستی با کافران،مجادله (58)، آیه 22. 8. کوشش در امانتداری،مؤمنون (23)، آیه 8. 9. وفای به تعهدها و قرار دادها.همان. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100111596)
معنای الذین آمنوا چیست؟
در پاسخ به این پرسش به نکات ذیل توجه نمایید:
1- الذین آمنوا یعنی کسانی که ایمان آورده اند و این تعبیر در آیات متعدد و فراوانی آمده است و در هر مورد افراد و مصادیق خاصی دارد . برای این که مومنان را بشناسیم باید اول معنای ایمان و لوازم و شرایط آن را بشناسیم .گاهی مقصود از الذین امنوا ،یک فرد خاص است،مانند آیه:انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا ....که مقصود علی علیه السلام می باشد.سوره مائده آیه 55،
برای اطلاع بیشتر از معنی ایمان ،ومعرفی مؤمنان ووشرائط ایمان وویژگیهای مؤمنان،توضیحات زیرمفید است.
2- ایمان از نظر لغوی به معنای گرویدن , عقیده داشتن , ایمن کردن و باور داشتن است (فرهنگ معین ) و از نظر اصطلاحی به معنای عقیده داشتن به ضروریات دین (اصول و فروع آن ) می باشد و مومن کسی است که به یگانگی خداوند, رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) و قیامت و فرشتگان وامامت دوازده امام (علیه السلام ) و عدالت خداوند و... قائل باشد.به خدا و انبیای الهی بویژه آخرین آنها و اوصیای آن حضرت و آخرت و فرشتگان و ایمان داشته باشد و در حدّ توان عامل به دستورات آخرین دین خدا یعنی اسلام باشد البته اشخاص در این اعتقادات مختلف هستند: برخی , ایمان زبانی دارند و گروهی ایمان عقلی دارند; یعنی , به این امور علم دارند و برخی نیز از این دو مرحله گذشته و به ایمان قلبی رسیده اند که ثمره ی آن باور داشتن تمامی این مسائل است .
و شاید یکی از مناسبت هایی که باعث شده معنای لغوی ایمان به معنای اصطلاحی یاد شده سوق داده شود, ایمن شدن آدمی از بسیاری از خطرها و مشکلات روحی و اجتماعی در اثر ایمان است .
ایمان در قرآن , گونه ای از معرفت وعلم را داراست ولی تمام هویت آن از سنخ علم و معرفت نیست بلکه افزون بر آن تسلیم و خضوع در برابر حق نیز می باشد ]حجرات , آیه 15 - بقره , آیه 42 - توبه , آیه 110[. )انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا وجاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله . اولئک هم الصادقون ; در حقیقت , موئمنان کسانی اند که به خدا و پیامبر او گرویده و ]دیگر[ شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده اند, اینانند که راست کردارند(, (حجرات , آیه 15). پس اهل ایمان کسانی اند که در ایمان به خدا و رسول تردیدی نداشته بدآنها علم و یقین دارن ).
بنابراین ایمان تنها معرفت و علم نیست بلکه باید در برابر حق خاضع و خاشع و قلبا تسلیم بود.
از نظرگاه قرآن , عمل جزء ایمان نیست , چرا که آیات متعددی وجود دارد که دلالت دارد عمل منفک از ایمان است , (نگا: عصر, آیه 3 - نسائ, آیات 124 و 162 - اعراف , آیه 152 - فاطر, آیه 10) اما عمل لازمه ایمان است و در واقع ثمره و نتیجه آن تلقی گشته است به صورتی که از دیدگاه قرآن عمل صالح تنها در کنار ایمان , پایداری و دوام دارد و ایمان نیز تنها با وجود عمل صالح است که طراوت و نشاط می یابد, (نگا: نساء , آیه 65 - انفال , آیات 3 و 4 - مجادله , آیه 22 - بقره , آیه 177). از منظر قرآن به هر اندازه که معرفت آدمی عمیقتر بوده و خضوع و خشوع و تسلیم قلبی او ژرف تر و مستحکم تر باشد ایمان هم افزایش می یابد و هر چه معرفت کم تر و سطحی تر و خضوع قلبی اندک و کم استقامت باشد ایمان هم کاهش می یابد.
به هر روی با توجه به درجات دو عنصر اساسی ایمان یعنی معرفت و تسلیم قلبی , ایمان هم امکان کاهش یا افزایش دارد, (نگا: آل عمران , آیه 173 - انفاق , آیه 2 - نسائ, آیه 136)
اما فواید ایمان : 1- سرمایه رستگاری , مهم ترین ثمره ایمان آن است که سرمایه رستگاری را برای آدمی به ارمغان می آورد, (صف , آیات 10 و 11). 2- پشتوانه اخلاق , اخلاق بدون ایمان اساس و پایه درستی ندارد, کرامت , شرافت , تقوا, عفت , امانت , راستی , درستکاری , فداکاری , احسان , صلح ,... مبتنی بر اصل ایمان است . به فرموده علامه شهید مرتضی مطهری , بشر واقعا دوراه بیشتر ندارد یا باید خودپرست و منفعت پرست باشد و به هیچ محرومیتی تسلیم نشود و یاباید خداپرست باشد و محرومیت هایی را که به عنوان اخلاق متحمل می شود محرومیت نشمارد و لااقل جبران شده بداند.
کسی که تکیه گاه اخلاق و شخصیتش غیرخدا باشد, مانند این است که در پرتگاه مشرف به سقوطی گام برمی دارد و هر لحظه احتمال سقوط دارد, (توبه , آیه 109 - عنکبوت , آیه 41) ارزش های اخلاقی آنگاه می توانند انگیزه عمل باشند که شخص به ارزش معنویت پی برده باشد و این معنویت تنها در گرو ایمان به خدا است .
اما آن که عاطفه دینی و ایمانی را که مبنا و اساس و پشتوانه و منطق انسانیت است از دست داده , انسانیت , عواطف انسانی و اعمال اخلاقی را از دست داده است , (مطهری , مرتضی , بیست گفتار, دفتر انتشارات اسلامی قم , چاپ پنجم , آذرماه 1359, صص 155 - 151). 3- استواری و تعادل روحی , از آنجا که ایمان حالتی روحی است که در خود نگرشی کامل نسبت به ارزش ها و حوادث نهان دارد و چون موئمن به مبدائ این حوادث مرتبط است , آرامش و اطمینانی دارد که جز او از آن بی بهره است , (سید قطب , محمد, فی ضلال القرآن , دارالشروق , بیروت , بی تا, ج 6, ص 3966) قرآن نیز بدین امر تصریح فرموده است : )من آمن بالله والیوم الاخر و عمل صالحا فلا خوف علیهم ولاهم یحزنون ; هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار نیکو کند, پس نه بیمی برایشان است و نه اندوهگین خواهند شد(, (مائده , آیه 69 و همچنین نگاه کنید: فتح , آیه 4 - یونس , آیات 62 و 63). 4- برکات دنیوی , ایمان به خدا موجب ریزش باران و رحمت دنیوی نیز هست : )ولو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السمائ والارض ; و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند, قطعا برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم (, (اعراف , آیه 96). 5- عمل صالح زاییده ایمان است , هر چند خود موجب ازدیاد ایمان می گردد ولی در هر حال قرآن عمل صالح را ثمره ایمان دانسته است , (بقره , آیه 277 - مائده , آیه 9). مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند: )ایمان زمینه ساز عمل و شرط لازم آن است و سهولت یا صعوبت عمل صالح انسان به شدت و ضعف آن بستگی دارد و متقابلا عمل صالح و تکرار آن به تعمیق ایمان وازدیاد آن مدد می رساند و این هر دو به نوبه خود به وجود آمدن ملکات اخلاقی که باعث صدور اعمال صالحه از فرد بدون رویه و تائمل می شود کمک می کنند(, (فرازهایی از اسلام , ص 238). 6- روشن بینی , ایمان موجب واقع بینی انسان شده واو را از غلطیدن در دام خطاها می رهاند: )ان الذین لایومنون بالاخره زینا لهم اعمالهم فهم یعمهون ; کسانی که به آخرت ایمان ندارند, کردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم ]تا هم چنان [ سرگشته بمانند(, (نمل , آیه 4) پس مفهوم این آیه آن است که کسانی که به آخرت ایمان دارند بر دیدن نیک و بد اعمال خویش توانا هستند. اهل ایمان هدفی دارند تا کارهای خودرا با آن بسنجند و ازاین رو در حیرت و سرگردانی نخواهند بود.
برخلاف کسانی که موئمن نیستند و در حیرت و سرگردانی فرو رفته اند. 7- محبوبیت , خداوند در قرآن وعده داده است کسانی را که ایمان آورده عمل نیکو انجام دهند, محبوب مردم قرار دهد )ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا; کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند, به زودی ]خدای [ رحمان برای آنان محبتی ]در دل ها[ قرار می دهد(, (مریم , آیه 96).
نگاه کنید به : 1- جوادی , محسن , نظریه ایمان , معاونت امور اساتید ودروس معارف اسلامی قم , چاپ اول , زمستان 1376, صص 257 - 247 2- مطهری , مرتضی , بیست گفتار, صص 159 - 149 3- نصری , عبدالله , تکاپورگر اندیشه ها (زندگی , آثار واندیشه های استاد محمد تقی جعفری ) پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی , تهران , چاپ اول , تابستان 1376,
از دیدگاه قرآن (ایمان) عبارت است از علم و معرفت یقینی توأم با تسلیم و خضوع در برابر حق. در (یقین) چهار شرط هست و با آنها، ظن، شک و جهل، از قلمرو یقین خارج میشود؛ چرا که در ظن و شک، جزم به ثبوت وجود ندارد، ولی یقین غیر قابل زوال است. قرآن کریم از ضرورتی که حاصل شرایط چهارگانه (یقین) است، با عباراتی از قبیل (لا رَیْبَ فِیهِ) و مانند آن یاد کرده است.مانند: بقره (2)، آیه 2؛ آل عمران (3)، آیه 9. در این خصوص نگا: معرفتشناسی در قرآن، ج3 ص 255 و 256. از دیدگاه قرآن (یقین) دارای مراتبی است که به حسب آن (ایمان) نیز دارای مراتب میگردد: علمالیقین، عین الیقین و حق الیقین. (علم الیقین) در مرحله معرفت مفهومی و ذهنی است: مانند آنکه آدمی به جهنم و بهشت، در حد ادراک عقلی واقف گردد و خصایص آنها را در حد فهم مفهوم دریابد. (عین الیقین) یافتن حقایق خارجی و مشاهده همان معرفت مفهومی و ذهنی است؛ مثل آنکه وقتی ملحد را در قیامت به جهنم بردند، وی دیگر خود جهنم را میبیند یا هنگامی که مؤمن را به بهشت بردند،
او خود بهشت را مشاهده میکند. (حق الیقین) آن است که انسان نه تنها شاهد حق باشد، بلکه عین شهود قرار گیرد و فانی از غیر و باقی بالله شود. از خود چیزی نداشته باشد و در معرفت الهی غرق شود.نگا: تکاثر (102)، آیه 5 و 6؛ حاقه (69)، آیه 51 و نیز: مراحل اخلاق در قرآن، ج11 (تفسیر موضوعی)، ص351 - 356. در قرآن کریم به بعضی از مقامات یا درجات مؤمنان، اشاره شده است: 1. مقام تسلیم؛ یعنی، واگذاری تمام ساحتهای وجودی خود، به اختیار خداوند.مانند: بقره (2)، آیه 128 و نگا: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج1، ص383 و 384. 2. مقام ابرار؛ یعنی، گذشتن از آن چیزی که به آن نیازمندیم و بخشیدن آن به دیگران.مطففین (83)، آیه 18 - 22 و نگا: المیزان، ج1، 430. 3. مقام تقوا؛ یعنی، خوف از خدا و کنارهگیری از گناه، [ البته به شرط اینکه ]مقصود از آن ترس و این کنارهگیری خداوند باشد.تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج1، ص205 - 219. 4. مقام اخلاص؛ یعنی، انسان قلبش را مخصوص حق کند تا احدی جز مقلب القلوب در حرم دل او راه نیابد.لقمان (31)، آیه 32، بینه (98)، آیه 5؛ کهف (18)، آیه 110 و نگا: اوصاف الاشراف، ص65؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج11، ص253 - 258. امّا نشانهها و آثار این یقین و ایمان واقعی را باید در اعمال و کردار خویش جست و جو کنیم؛ چنان که حضرت علی(علیه السلام) میفرماید: (عقیده مؤمن در کردارش دیده میشود). ما این آثار و نشانهها را در دو قلمرو فردی و اجتماعی شمارش میکنیم: یک. آثار فردی: 1. لذت معنوی و انبساط روحی، 2. تغییر نگرش به امور معنوی و مادی، 3. آرامش روحی، 4. رضامندی از حق و خود مقصرانگاری، 5. احساس عزّت و غلبه،در خصوص این پنج مورد نگا: کیش پارسایان، ص37 - 45. 6. توکل بر خدا،انفال (8)، آیه 2. 7. محافظت بر ادای فرایض، به خصوص نماز،مومنون (23)، آیه 9. 8. عفت و پاکدامنی،همان، آیه 5. 9. خشوع در نماز،همان، آیه2. 10. روی گردانی از امور لغو و بیهوده،همان، آیه 3. 11. افزایش ایمان، هنگام شنیدن آیات الهی.انفال (8)، آیه 2. دو. آثار اجتماعی: 1. تحکیم وحدت، 2. استقرار عدالت اجتماعی، 3. حسن مقابله با فساد و انحراف،در خصوص این سه مورد نگا: کیش پارسایان، ص45 - 49. 4. تأمین نیازهای مادی دیگران،توبه (9)، آیه 71؛ انفال (8)، آیه 3. 5. تواضع در برابر مردم،فرقان (25)، آیه 63. 6. پیشی گرفتن در امور خیر،مؤمنون (23)،آیه 59. 7. عدم طمع دوستی با کافران،مجادله (58)، آیه 22. 8. کوشش در امانتداری،مؤمنون (23)، آیه 8. 9. وفای به تعهدها و قرار دادها.همان. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100111596)
- [سایر] مراد از (الذین آمنوا) و (الذین کفروا) در قرآن چه کسانی هستند؟
- [سایر] مراد از فراز شریف «اللهَ مَوْلَی الَّذِینَ آَمَنُوا» چیست؟
- [سایر] فلسفه مردانه بودن گفتمان قرآنی چیست؟ چرا اکثر خطابهای قرآن؛ مثل (آمنوا)، (کفروا)، (قال)، (یعلمون)، (الذی) و (الذین) است؟
- [سایر] محتوای آیه «یا اَیُّها الَذین آمَنُوا اَطیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُوِلی الاَمْرِ مِنْکُمْ» چیست؟
- [سایر] منظور از یاری کردن خدا که در آیه شریفه (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْکُم)، چیست؟
- [سایر] با توجه به آیه «ان الله یدافع عن الذین آمنوا» چرا خدا از امام حسین(ع) دفاع نکرد؟
- [سایر] آیا آیه 55 سوره نور ( وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آَمَنُوا مِنْکُمْ) در باره ابوبکر و عمر نازل شده است؟
- [سایر] در آیات (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ...)، (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون) و ... که ما برای اثبات امامت امام علی و بقیه ائمه(ع) به آن حجت میآوریم، آیا دلیل آنکه خدا کلمات را به صورت جمع بهکار گرفته است؛ مانند (راکعون) به این دلیل نیست که سایر ائمه نیز در صلب امام علی(ع) قرار دارند؟
- [سایر] تفسیر آیه (یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُون) چیست؟ و معنای مخادعه در این آیه چیست؟
- [سایر] چگونه میتوان از آیه (إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً) استفاده کرد که ایمان بدون عمل ارزشی ندارد؟
- [آیت الله وحید خراسانی] بر هر مکلفی به مقتضای فرمان خداوند متعال یایها الذین ءامنوا قوا انفسکم واهلیکم نارا وقودها الناس والحجاره ای کسانی که ایمان اورده اید نگهدارید خود را و اهل خود را از اتشی که اتش افروز ان مردم و سنگ است واجب موکد است که اهل خود را امر به معروف و نهی از منکر کند و به انچه خود را به ان امر می کند انان را امر کند و از انچه خود را نهی می کند انان را نهی نماید
- [آیت الله مظاهری] از گناهان کبیره در اسلام تهمت است، و معنای آن این است که عیبی را به کسی نسبت دهد که آن عیب را نداشته باشد، بلکه اگر عیب هم نباشد ولی او راضی به آن نسبت نباشد، باز تهمت و حرام است، و اگر راضی باشد، گرچه تهمت نیست، ولی دروغ و حرام است، نظیر تملّقها و تعریفهای بیجا، و قرآن شریف تهمت را در حدّ کفر میداند: (انَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُون بایاتِ اللَّه)[1] (تنها کسانی دروغپردازی میکنند که به آیات خدا ایمان ندارند.)
- [آیت الله مکارم شیرازی] بسْم الله الرحْمن الرحیم: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر الْحمْد لله رب الْعالمین: ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است. الرحْمن الرحیم: بخشنده و بخشایشگر است. مالک یوْم الدین: (خداوندی که) صاحب روز جزا است. ایاک نعْبد و ایاک نسْتعین: (پروردگارا) تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم. اهْدنا الصراط الْمسْتقیم: ما را به راه راست هدایت فرما! صراط الذین انْعمْت علیْهمْ: راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی، غیْر الْمغْضوب علیْهمْ و لا الضآلین: نه راه کسانی که بر آنان غضب کردی و نه گمراهان!
- [آیت الله وحید خراسانی] قبل از ورود در احکام نماز اشاره به دو نکته لازم است اول اهمیت نماز در قران مجید نزدیک به صد مورد از نماز گفتگو شده و اشاره به دو مورد ان کافیست بعد از ان که خداوند متعال حضرت ابراهیم علیه السلام را به مقام نبوت و رسالت و خلت اختیار نمود و به کلمات ازمایش و مبتلا کرد و ان حضرت کلمات را اتمام نمود به مقام امامت نایل شد و ان قدر عظمت مقام امامت بعد از ان همه مقامات در نظرش جلوه کرد که قال و من ذریتی گفت و از برای فرزندان من هم جواب شنید لا ینال عهدی الظالمین پیمان من به ظالمین نمی رسد و در عظمت نماز همین اندازه بس که ان کس که خداوند متعال برای او مقام امامت را خواست و او برای ذریه اش مسالت کرد بعد از طی تمام مقامات در جوار خانه خدا از خداوند متعال خواست رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی پروردگارا مرا اقامه کننده نماز قرار بده و ذریه مرا و همچنین بعد از ان که ذریه خود را در نزد بیت مسکن داد گفت ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلوه پروردگار ما هر اینه من از ذریه خودم مسکن دادم به بیابان بدون زرع نزد خانه محترم تو پروردگارا برای این که اقامه نماز بنمایند در قران مجید یک سوره به نام مومنون است و در ان مومنان به خصوصیاتی معرفی شده اند و اول خصوصیتی که به ان ابتدا شده این است که الذین هم فی صلاتهم خاشعون انان که همانا در نمازشان خاشعند و اخر خصوصیتی هم که به ان ختم می شود و الذین هم علی صلواتهم یحافظون و ان چنان کسانی که همانها بر نمازهایشان محافظت دارند پس افتتاح ایمان و ختم ایمان به نماز است و ثمره ان هم این ایه است اولیک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون و از سنت همین اندازه بس است که از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند بعد از معرفت خدا چیزی را افضل از این صلوات پنجگانه نمی دانم و عدم علم از ان حضرت علم به عدم است و این روایت بیان کلام خداست و خداوند متعال هم در قران مجید می فرماید ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه بعد از ایمان به غیب اقامه نماز ذکر شده است و در عظمت نماز همین اندازه کفایت می کند که جامع تر از نماز بین عبادات عبادتی یافت نمی شود زیرا این عبادتی است مشتمل بر عبادت فعلی و بر عبادت قولی و عبادت فعلی ان شامل افعال عبادی از رکوع و سجود و قیام و قعود است و عبادت قولی ان شامل قرایت و ذکر و جامع جمیع معارف الهیه از تسبیح و تکبیر و تحمید و تهلیل که ارکان اربعه معارف حضرت حق سبحانه و تعالی است و مشتمل است بر تمام عبادات ملایکه مقربین که عده ای از انها عبادتشان در قیام است و عده ای در قعود و جمعی در رکوع و جمعی در سجود و عناوینی که برای نماز در روایات وارد شده زیاد است که از ان جمله است راس الدین و اخر وصایا الانبیاء و احب الاعمال و خیر الاعمال و قوام الاسلام و استقبال الرحمن منهاج الانبیاء و به یبلغ العبد الی الدرجه العلیا
- [آیت الله اردبیلی] (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ) یعنی: (آغاز میکنم به نام خداوندی که در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم مینماید.) (اَلْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعالَمینَ) یعنی: (ثنا و ستایش مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده همه موجودات است.) (اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ) یعنی: (در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم میکند.) (مالِکِ یَوْمِ الدّینِ) یعنی: (صاحب اختیار روز قیامت است.) (إیّاکَ نَعْبُدُ وَإیّاکَ نَسْتَعینُ) یعنی: (فقط تو را عبادت میکنیم و فقط از تو کمک میخواهیم.) (إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ) یعنی: (ما را به راه راست (دین اسلام) هدایت کن.) (صِراطَ الَّذینَ أنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ) یعنی: (به راه کسانی که به آنان نعمت دادی (راه پیامبران و جانشینان آنان و شهداء و صدیقان).) (غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضّالّینَ) یعنی: (نه به راه کسانی که بر آنان غضب کردهای و نه آنانی که گمراهند.)
- [امام خمینی] - ترجمه سوره حمد (بسم الله الرحمن الرحیم ) یعنی ابتدا می کنم بنام خداوندی که در دنیا بر مؤمن و کافر رحم می کند و در آخرت بر مؤمن رحم می نماید. (الحمد لله رب العالمین ) یعنی ثنا مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده همه موجودات است.(الرحمن الرحیم ) یعنی در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم می کند.(مالک یوم الدین ) یعنی پادشاه و صاحب اختیار روز قیامت است. (ایاک نعبد و ایاک نستعین ) یعنی فقط تو را عبادت می کنیم و فقط از تو کمک می خواهیم. (اهدنا الصراط المستقیم ) یعنی هدایت کن ما را به راه راست که آن دین اسلام است. (صراط الذین انعمت علیهم ) یعنی به راه کسانی که به آنان نعمت دادی که آنان پیغمبران و جانشینان پیغمبران هستند. (غیر المغضوب علیهم و لا الضالین ) یعنی نه به راه کسانی که غضب کرده ای بر ایشان و نه آن کسانی که گمراهند.
- [آیت الله وحید خراسانی] ترجمه سوره حمد بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله یعنی ابتدا می کنم به نام ذاتی که جامع جمیع کمالات و از هر گونه نقص منزه است و عقل در ان متحیر است الرحمن رحمتش واسع و بی نهایت است و در دنیا شامل مومن و کافر می شود الرحیم رحمتش ذاتی و ازلی و ابدی است و در اخرت مختص به مومنین است الحمد لله رب العالمین یعنی ثنا مخصوص الله است که پرورش دهنده جهانیان است الرحمن الرحیم معنای ان گذشت مالک یوم الدین یعنی دارنده و حکمران روز جزا است ایاک نعبد وایاک نستعین یعنی فقط تو را پرستش می کنم و فقط از تو کمک می خواهم اهدنا الصراط المستقیم یعنی راهنمایی کن ما را به راه راست صراط الذین انعمت علیهم یعنی راه کسانی که به انان نعمت داده ای که انان پیغمبران و جانشینان پیغمبران و شهدا و صدیقین و بندگان شایسته خداوندند غیر المغضوب علیهم و لا الضا لین یعنی نه راه کسانی که بر ان ها غضب شده و نه راه ان کسانی که گمراه اند
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام دروغ است و معنای آن فریب دیگران است به چیزی که در نظر او واقعیّت ندارد و قرآن شریف به طور مؤکّد، سلب ایمان از دروغگو نموده است: (انَّما یَفْتَرِی الکَذِبَ الَّذین لایُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّه).[1] (تنها کسانی دروغپردازی میکنند که به آیات خدا ایمان ندارند.) بلکه در روایات آمده است که دروغگو دشمن خداست و آن اقسامی دارد: الف) نسبت دروغ دادن به پیامبران گرامی و ائمّه طاهرین(سلاماللهعلیهم) و این قسم از دروغ که بدعت به آن میگویند، شدیدترین عذاب الهی را دارد و از همه اقسام دروغ بزرگتر و از اکبر کبائر است، مخصوصاً اگر سبب گمراهی کسی شود. ب) دروغ مفسدهآمیز نظیر دروغی که روابط بین دو مسلمان را تیره کند و نظیر دروغی که آبروی کسی را ببرد و نظیر دروغی که کسی را در خطر اندازد و مانند اینها. و قدر متیقّن از آیات و روایاتی که در مذمّت دروغ است همین قسم از دروغ میباشد. ج) نسبت دادن عیبی به کسی که آن عیب را نداشته باشد؛ نظیر نسبت زنا به زن عفیفه و یا مرد عفیف و نظیر نسبت سرقت به کسی که سرقت نکرده باشد و نظیر اینها، و به آن تهمت هم میگویند و این قسم علاوه بر اینکه دروغ است، غیبت نیز میباشد و در روایات آمده است کسی که تهمت بزند، در روز قیامت او را بر تپّهای از چرک و خون که صورت برزخی آن تهمت است نگاه میدارند تا مردم از حساب فارغ شوند. د) دروغی که مفسده آمیز نباشد، نظیر تعریف بیجا از خود یا دیگران و نظیر اظهار محبّت و ارادت به کسی که محبّت و ارادت به او ندارد و مانند اینها، و حرمت این قسم دروغ نزد فقها مسلّم است و از آیات و روایات نیز به خوبی استفاده حرمت میشود. ه) دروغی که علاوه بر اینکه مفسده ندارد، فریب کسی هم نیست، نظیر قصّهها و داستانهای دروغ آمیز و شوخیهای دروغ آمیز و مانند اینها، و این قسم از دروغ گرچه حرام نیست، ولی از روایات به خوبی استفاده میشود که مسلمان واقعی از مثل این دروغها نیز پرهیز میکند. صفحه 401 و) توریه، و معنای آن این است که لفظی بگوید و معنایی را اراده کند که مخاطب توجّه به آن معنی نداشته باشد، و این قسم از دروغ نیز جایز نیست. و اینکه مشهور در میان مردم است که توریه بدون ضرورت جایز است، صحّت ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر عمداً قنوت نخواند قضا ندارد و اگر فراموش کند و پیش از آن که به اندازه رکوع خم شود یادش بیاید، مستحب است بایستد و بخواند و اگر در رکوع یادش بیاید، مستحب است بعد از رکوع قضا کند و اگر در سجده یادش بیاید مستحب است بعد از سلام نماز قضا نماید. ترجمه نماز 1 - ترجمه سوره حمد (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم)؛ یعنی ابتدا میکنم به نام خداوندی که در دنیا بر مؤمن و کافر رحم میکند و در آخرت بر مؤمن رحم مینماید. (الحَمْدُ للَّهِ ربِّ العالَمین)؛ یعنی ثنا مخصوص خداوند است که پروردگار همه موجودات است. (الرَّحْمنِ الرَّحیم)؛ یعنی در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم میکند. (مالکِ یَوْمِ الدینِ)؛ یعنی صاحب اختیار روز قیامت است. (إیّاک نَعْبُدُ وإیاک نَسْتَعین)؛ یعنی فقط تو را عبادت میکنیم و فقط از تو کمک میخواهیم. (اهْدنا الصِّراطَ المُسْتَقیم)؛ یعنی هدایت کن ما را به راه راست (که آن دین اسلام است). (صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم)؛ یعنی به راه کسانی که به آنان نعمت دادی (که آنان پیغمبران و جانشینان پیغمبران هستند). (غَیْرِ الْمَغْضُوبَ عَلَیْهِم وَ لا الضَّالِّین)؛ یعنی نه کسانی که بر ایشان غضب شده و نه گمراهان. 2 - ترجمه سوره (قل هو اللَّه احد) (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم) (قُلْ هو اللَّه أَحَد)؛ یعنی بگو (ای محمد صلی الله علیه و آله ) که خداوند، خداییست یگانه. (اَللَّهُ الصَّمَد)؛ یعنی خدایی که از تمام موجودات بینیاز است. (لَمْ یَلِدْ وَ لَمَ یُولَد)؛ یعنی فرزند ندارد و فرزند کسی نیست. (وَ لَمْ یَکُنْ لَه کُفُواً اَحَد)؛ یعنی هیچ کس از مخلوقات مثل او نیست. 3 - ترجمه ذکر رکوع و سجود و ذکرهایی که بعد از آنها مستحب است: (سُبحانَ ربِّیَ العظیمِ وبِحَمْدِهِ)؛ یعنی پروردگار بزرگم را از هر عیب و نقصی پاک و منزه میخوانم و مشغول ستایش او هستم. (سُبحانَ ربِّیَ الأعْلی وبِحَمْدِهِ)؛ یعنی پروردگارم را که از هر کس بالاتر است، از هر عیب و نقصی پاک و منزه میخوانم و مشغول ستایش او هستم. (سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ)؛ یعنی خداوند بشنود و بپذیرد ثنای کسی که او را ستایش میکند. (أسْتَغْفِرُ اللَّهَ ربّی وأتوبُ إلیهِ)؛ یعنی طلب آمرزش و مغفرت میکنم از خداوند که پروردگار من است و توبه کرده، به سوی او باز میگردم. (بحولِ اللَّهِ وقُوَّتِهِ أقومُ وأَقْعُدُ)؛ یعنی به یاری خدای متعال و قوه او برمیخیزم و مینشینم. 4 - ترجمه قنوت (لا إِلهَ إلّا اللَّهُ الحلیمُ الکَریمُ)؛ یعنی نیست خدایی سزاوار پرستش مگر (اللَّه) (خداوند یکتای بیهمتا) که بردبار و بزرگوار است. (لا إِلهَ إلّا اللَّهُ العَلِیُّ العَظِیمُ)؛ یعنی نیست خدایی سزاوار پرستش مگر (اللَّه) که بلند مرتبه و بزرگ است. (سُبحانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ ورَبِّ الأرضینَ السَّبْعِ)؛ یعنی پاک و منزه است خداوند که پروردگار هفت آسمان و پروردگار هفت زمین است. (وما فیهِنَّ وما بَیْنَهُنَّ ورَبِّ العَرْشِ العَظیم)؛ یعنی پروردگار هر چه در آسمانها و زمینها و مابین آنهاست و پروردگار عرش بزرگ است. (وَالحمدُ للَّهِ ربِّ العالَمینَ) یعنی حمد و ثنا مخصوص خداوند است که پروردگار تمام موجودات است. 5 - ترجمه تسبیحات اربعه (سُبْحانَ اللَّهِ و الحَمْدُ للَّهِ ولا إله إلّا اللَّه و اللَّه أکبر)؛ یعنی پاک و منزه است (اللَّه) و ثنا مخصوص (اللَّه) است و نیست خدایی سزاوار پرستش مگر (اللَّه) و بزرگتر است (اللَّه) از این که به وصف آید. 6 - ترجمه تشهد و سلام (اَلحَمْدُ للَّهِ أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَه)؛ یعنی ستایش مخصوص (اللَّه) است و شهادت میدهم که خدایی سزاوار پرستش نیست مگر (اللَّه) که یگانه است و شریک ندارد. (وَأَشْهَدُ أَنَّ محمّداً عَبْدُهُ ورَسُولُهُ)؛ یعنی شهادت میدهم که محمد صلی الله علیه و آله بنده خدا و فرستاده او است (اللّهُمَّ صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ محمَّد)؛ یعنی خدایا رحمت فرست بر محمد و آل محمد. (وتَقبَّلْ شَفاعَتَهُ وارْفَعْ دَرَجَتهُ)؛ یعنی قبول کن شفاعت پیغمبر را و درجه آن حضرت را (نزد خود) بلند کن. (السّلامُ علیکَ أیّها النَّبیُّ ورحمةُ اللَّه وبرکاتُهُ)؛ یعنی سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد (السّلامُ عَلَیْنا وعلی عِبادِ اللَّهِ الصّالحینَ)؛ یعنی سلام از خداوند عالم بر ما نمازگزاران و تمام بندگان خوب او. (السّلامُ عَلَیْکُمْ ورحمةُ اللَّه وبرکاتُهُ)؛ یعنی سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد. تعقیب نماز
- [آیت الله نوری همدانی] اگر عمداً قنوت نخواند قضا ندارد و اگر فراموش کند و پیش از آنکه به اندازة رکوع خم شود یادش بیاید ، مستحب است بایستد و بخواند و اگر در رکوع یادش بیاید ، مستحب است بعد از رکوع قضا کند و اگر در سجده یادش بیاید ، مستحب است بعد از سلام نماز قضا نماید . ترجمة نماز 1- ترجمة سورة حمد بسم الله الرحمن الرحیم ، یعنی : ابتدا می کنم به نام خداوندی که در دنیا بر مومن و کافر رحم میکند و در آخرت بر مومن رحم می نماید . الحمدلله رب العالمین یعنی : ثنا مخصوص خداوندی است که پرورش دهندة همه موجودات است . الرحمن الرحیم یعنی : در دنیا بر مومن و کافر و در آخرت بر مومن رحم می کند . مالک یوم الدین یعنی : پادشاه وصاحب اختیار روز قیامت است . ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی : فقط تو را عبادت می کنیم و فقط از تو کمک می خواهیم . اهدنا الصراط المستقیم یعنی : هدایت کن ما را به راه راست در جزئیات زندگی تا طوری گام بر داریم که از دین اسلام منحرف نشویم . صراط الذین انعمت علیهم یعنی : به راه کسانی که به آنان نعمت دادی که آنان پیغمبران و جانشینان پیغمبران هستند . غیر المغضوب علیهم و لاالضالین یعنی : نه به راه کسانی که غضب کرده ای برایشان و نه آن کسانی که گمراهند . 2 – ترجمة سورة قل هو الله احد بسم الله الرحمن الرحیم . قل هو الله احد یعنی : بگو ای محمد ( ص ) که خداوند ، خدائی است یگانه . الله الصمد یعنی : خدائی که از تمام موجودات بی نیاز است . لم یلد و لم یولد ، فرزند ندارد و فرزند کسی نیست . ولم یکن له کفوا احد یعنی : هیچ کس از مخلوقات ، مثل او نیست . 3 – ترجمة ذکر رکوع و سجود و ذکرهائی که بعد از آنها مستحب است . سبحان ربی العظیم و بحمده یعنی : پروردگار بزرگ من از هر عیب و نقصی پاک و منزه است و من مشغول ستایش او هستم ، سبحان ربی الاعلی و بحمده یعنی : پروردگار من که از همه کس بالاتر می باشد از هر عیب و نقصی پاک و منزه است و من مشغول ستایش او هستم ، سمع الله لمن حمده یعنی : خدا بشنود و بپذیرد ثنای کسی که او را ستایش می کند ، استغفر الله ربی و اتوب الیه یعنی : طلب آمرزش و مغفرت می کنم از خداوندی که پرورش دهندة من است و من به طرف او بازگشت می نمایم بحول الله و قوته اقوم و اقعد یعنی : به یاری خدای متعال و قوة او بر می خیزم و می نشینم . 4 –ترجمة قنوت لا اله الا الله الحلیم الکریم یعنی : نیست خدائی سزاورتر پرستش مگر خدای یکتای بی همتائی که صاحب حلم و کرم است ، لا اله الا الله العلی العظیم یعنی : نیست خدائی سزاوار پرستش مگر خدای یکتای بی همتائی که بلند مرتبه و بزرگ است . سبحان الله رب السموات السبع و رب الارضین السبع یعنی : پاک و منزه است خداوندی که پروردگار هفت آسمان و پروردگار هفت زمین است . و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم . یعنی : پروردگار هر چیزی است که در آسمانها و زمینها و مابین آنها است و پروردگار عرش بزرگ است . و الحمد لله رب العالمین ، یعنی : حمد وثنا مخصوص خداوندی است که پرورش دهندة تمام موجودات است . 5 – ترجمة تسبیحات اربعه سبحان الله و الحمدلله و لا اله الله و الله اکبر ، یعنی : پاک و منزه است خداوند تعالی و ثنا مخصوص اوست و نیست خدائی سزاوار پرستش ، مگر خدای بی همتا و بزرگتر است از اینکه او را وصف کنند . 6 – ترجمة تشهد و سلام الحمدلله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له ة یعنی : ستایش مخصوص پروردگار است و شهادت می دهم که خدائی سزاوار پرستش نیست مگر خدائی که یگانه است و شریک ندارد . واشهد ان محمداً عبده و رسوله ، یعنی : شهادت می دهم که محمد – صلی الله علیه و آله – بندة خدا و فرستادة اوست . اللهم صل علی محمد و آل محمد ، یعنی : خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد . و تقبل شفاعته وارفع درجته یعنی : قبول کن شفاعت پیغمبر را و درجة آن حضرت را نزد خود بلند کن . اسلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته ،یعنی : سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد . اسلام علینا و علی عبادالله الصالحین ، یعنی سلام از خداوند عالم بر ما نمازگزاران و نمام بندگان خوب او . السلام علیکم و رحمه الله و برکاته ، یعنی : سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مومنین باد تعقیب نماز