نظریه دین و دولت- الاسلام دین و دوله- چیست؟
نظریه الاسلام دین و دوله را توضیح دهید. لطفا منبع این عبارت را مرقوم بفرمایید. مسئله دین و دولت در جوامع اسلامی طی پانصد سال اخیر هماره مورد بحث و بررسی در مجامع علمی جهان اسلام به خصوص در میان نخبگان اهل تسنن بوده است. این امر به ویژه پس از مواجهه دنیای اسلام با تمدن غرب و نیز فروپاشی خلافت عثمانی که به عنوان حکومت اسلامی در بسیاری از مناطق اسلامی حکومت می‌کرد، از اهمیت دو چندانی برخودار شد. از این رو دغدغه نخبگان جهان اسلام به خصوص در بخش‌های سنی‌نشین تحلیل وضعیت موجود پس از فروپاشی نظام خلافت، و ارائه نظامی جایگزین بوده است. نظریه مورد اشاره شما،‌ از جمله نگارش‌های مدون در این رابطه بوده که بعد از نظریه و کتاب عبدالرازق چاپ و منتشر شد. کتابی که توسط عبدالرزاق به نگارش درآمد (الاسلام و اصول الحکم) بود که پس از او، خالد محمد خالد، کتاب دیگری با نام (من هنا نبدأ) نگاشت. این دو کتاب از جمله کتب جنجال برانگیز در دنیای اسلام به حساب می‌آمدند چرا که برای اولین بار پیوند میان دین و دولت را نادرست انگاشته و قائل به جدایی دین و سیاست شدند. از این رو ردیه‌های فراوانی درباره این دو دیدگاه مطرح شدند. در این میان سرنوشت کتاب خالد محمدخالد (من هنا نبدأ) به گونه دیگری رقم خورد؛ نویسنده کتاب، خالد محمد خالد سی سال پس از رد رابطه دین و دولت در اسلام، مقاله‌ای در نقض دیدگاه کهن خود با عنوان (الاسلام دین و دولة) (5/8/1980 نشریه الاهرام) نگاشت و سپس کتاب (الدولة فی الاسلام) را به رشته تحریر در آورد. وی شجاعانه از دیدگاه کهن خود کنار گرفت و از پیوند ژرف دین و دولت سخن گفت.حقیقت آن است قدرت سیاسی و سیاست، همواره در جوامع مسلمانان جزء لایتجزّی حیات اجتماعی بوده است و سیاست در متن اسلام قرار دارد نه در خارج آن، در حقیقت فلسفه سیاسی اسلام در متن فلسفه اعتقادی اسلام قرار دارد و نه تنها جزئی از آن است، بلکه خود آن است. اسلام بر خلاف مسیحیت از بدو ظهور یک جامعه منظم و دارای تشکیلات، قدرت و ایدئولوژی سیاسی بود. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بلافاصله پس از ورود به مدینه حکومت اسلامی را پی‌ریزی کرد و با نظام‌های سیاسی فاسد به مبارزه پرداخت. اندیشمندان مسلمان معتقدند؛ سیاست در اسلام حتی جدای از اصول اعتقادی اسلام نیست. این‌ها دو چیز نیستند، بلکه بر حسب آن که چگونه به اصول اعتقادی، بنگریم آنها را سیاسی می‌یابیم. به عنوان مثال اصل توحید به همان اندازه که یک اصل اعتقادی است به همان اندازه یک اصل در سیاست است. عبادت پروردگار و تخصیص ستایش و اطاعت به او طبعا مستلزم حریّت، برابری و پیوستگی سیاسی است. از این جاست که بیان (الإسلام دین و دولة) به این معنی است که اسلام در آنِ واحد، هم دین است و هم دولت. در احادیث متعدد آمده که دین از سیاست و دولت جدا ناشدنی است. در چنین معنائی است که گفته اند: (دین و دولت همزادند) یا دین اصل و ریشه است و قدرت نگهبان آن است و هر چیزی که اصل نداشته باشد، درهم می شکند و هر چیزی که نگهبان نداشته باشد، از بین می رود. این نکته لازم به ذکر است که مناقشاتی که در دنیای اهل تسنن در خصوص دولت اسلامی پیش آمد، به آن دلیل بود که در اندیشه اعتقادی ایشان به دلیل انحراف از آموزه های اصیل اسلامی نظریه خلافت جایگزین نظریه اسلام راستین یعنی امامت شیعه شده بود و با فروپاشی نظام خلافت، اندیشه‌های سیاسی ایشان دچار آشفتگی فکری و سیاسی گردید. اما در اندیشه‌های شیعی به دلیل ظهور و ماندگاری نظریه صحیح و اصولی امامت، اندیشمندان شیعی هیچ‌گاه دچار آشفتگی فکری و سیاسی نشده و نخواهند شد. زیرا نظریه امامت شیعی هماره پیوند میان دین و سیاست را به صورت اصولی و منطقی نشان می‌دهد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 56/100122886)
عنوان سوال:

نظریه دین و دولت- الاسلام دین و دوله- چیست؟


پاسخ:

نظریه الاسلام دین و دوله را توضیح دهید. لطفا منبع این عبارت را مرقوم بفرمایید.


مسئله دین و دولت در جوامع اسلامی طی پانصد سال اخیر هماره مورد بحث و بررسی در مجامع علمی جهان اسلام به خصوص در میان نخبگان اهل تسنن بوده است. این امر به ویژه پس از مواجهه دنیای اسلام با تمدن غرب و نیز فروپاشی خلافت عثمانی که به عنوان حکومت اسلامی در بسیاری از مناطق اسلامی حکومت می‌کرد، از اهمیت دو چندانی برخودار شد. از این رو دغدغه نخبگان جهان اسلام به خصوص در بخش‌های سنی‌نشین تحلیل وضعیت موجود پس از فروپاشی نظام خلافت، و ارائه نظامی جایگزین بوده است. نظریه مورد اشاره شما،‌ از جمله نگارش‌های مدون در این رابطه بوده که بعد از نظریه و کتاب عبدالرازق چاپ و منتشر شد. کتابی که توسط عبدالرزاق به نگارش درآمد (الاسلام و اصول الحکم) بود که پس از او، خالد محمد خالد، کتاب دیگری با نام (من هنا نبدأ) نگاشت. این دو کتاب از جمله کتب جنجال برانگیز در دنیای اسلام به حساب می‌آمدند چرا که برای اولین بار پیوند میان دین و دولت را نادرست انگاشته و قائل به جدایی دین و سیاست شدند. از این رو ردیه‌های فراوانی درباره این دو دیدگاه مطرح شدند. در این میان سرنوشت کتاب خالد محمدخالد (من هنا نبدأ) به گونه دیگری رقم خورد؛ نویسنده کتاب، خالد محمد خالد سی سال پس از رد رابطه دین و دولت در اسلام، مقاله‌ای در نقض دیدگاه کهن خود با عنوان (الاسلام دین و دولة) (5/8/1980 نشریه الاهرام) نگاشت و سپس کتاب (الدولة فی الاسلام) را به رشته تحریر در آورد. وی شجاعانه از دیدگاه کهن خود کنار گرفت و از پیوند ژرف دین و دولت سخن گفت.حقیقت آن است قدرت سیاسی و سیاست، همواره در جوامع مسلمانان جزء لایتجزّی حیات اجتماعی بوده است و سیاست در متن اسلام قرار دارد نه در خارج آن، در حقیقت فلسفه سیاسی اسلام در متن فلسفه اعتقادی اسلام قرار دارد و نه تنها جزئی از آن است، بلکه خود آن است. اسلام بر خلاف مسیحیت از بدو ظهور یک جامعه منظم و دارای تشکیلات، قدرت و ایدئولوژی سیاسی بود. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بلافاصله پس از ورود به مدینه حکومت اسلامی را پی‌ریزی کرد و با نظام‌های سیاسی فاسد به مبارزه پرداخت.
اندیشمندان مسلمان معتقدند؛ سیاست در اسلام حتی جدای از اصول اعتقادی اسلام نیست. این‌ها دو چیز نیستند، بلکه بر حسب آن که چگونه به اصول اعتقادی، بنگریم آنها را سیاسی می‌یابیم. به عنوان مثال اصل توحید به همان اندازه که یک اصل اعتقادی است به همان اندازه یک اصل در سیاست است. عبادت پروردگار و تخصیص ستایش و اطاعت به او طبعا مستلزم حریّت، برابری و پیوستگی سیاسی است. از این جاست که بیان (الإسلام دین و دولة) به این معنی است که اسلام در آنِ واحد، هم دین است و هم دولت. در احادیث متعدد آمده که دین از سیاست و دولت جدا ناشدنی است. در چنین معنائی است که گفته اند: (دین و دولت همزادند) یا دین اصل و ریشه است و قدرت نگهبان آن است و هر چیزی که اصل نداشته باشد، درهم می شکند و هر چیزی که نگهبان نداشته باشد، از بین می رود.
این نکته لازم به ذکر است که مناقشاتی که در دنیای اهل تسنن در خصوص دولت اسلامی پیش آمد، به آن دلیل بود که در اندیشه اعتقادی ایشان به دلیل انحراف از آموزه های اصیل اسلامی نظریه خلافت جایگزین نظریه اسلام راستین یعنی امامت شیعه شده بود و با فروپاشی نظام خلافت، اندیشه‌های سیاسی ایشان دچار آشفتگی فکری و سیاسی گردید. اما در اندیشه‌های شیعی به دلیل ظهور و ماندگاری نظریه صحیح و اصولی امامت، اندیشمندان شیعی هیچ‌گاه دچار آشفتگی فکری و سیاسی نشده و نخواهند شد. زیرا نظریه امامت شیعی هماره پیوند میان دین و سیاست را به صورت اصولی و منطقی نشان می‌دهد.
(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 56/100122886)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین