چگونه می توان جزو انسان های موفق بود ؟ از این که این مرکز را پاسخگوی سوالات خود قرار می دهید صمیمانه سپاسگزاریم. برای اینکه بدانید چگونه می توان جزو انسان های موفق شد، توجه تان را به مطالب زیر جلب می کنم تا با عوامل موفقیت بیشتر آشنا شوید و آن ها را سرلوحه کارهای خود قرار دهید : موفقیت در مراحل و جوانب مختلف زندگی در اثر یکسری عوامل به دست میآید. این عوامل را میتوان به عوامل محیطی و فردی تقسیم نمود. از عوامل محیطی میتوان امکانات، شرایط، راهنمایی و مشاوره دیگران و ... را نام برد. از عوامل فردی میتوان به استعداد، علاقه، انگیزه، تلاش، داشتن هدف، برنامهریزی، تصمیمگیری و جدیت فرد در تصمیمات، اعتماد به نفس و اراده و ... اشاره کرد. امّا چیزی که خیلی مهم است و موفقیت هم از آن به دست میآید تعامل و ارتباط این دو عامل است؛ البته با در نظر گرفتن این که عوامل فردی سنگینی بیشتری دارد. چرا که خیلی از نوجوانان و جوانان علیرغم اینکه دارای امکانات و شرایط محیطی مناسب جهت رشد و موفقیت هستند ولی نمیخواهند یا نمیتوانند از آن به خوبی بهره بگیرند. پس عوامل محیطی به شرطی میتواند کارساز باشد و عامل موفقیت فرد محسوب شود که خود فرد بخواهد و از آنها بهرهی مفیدی را بگیرد. البته این قضیه هم دلیل بر این نیست که تأثیر عوامل محیطی و شرایط را در موفقیت دست کم بگیریم. نکته مهم دیگر در بحث موفقیت و پیروزی این است که وجود موانع در راه موفقیت انسان اجتناب ناپذیر است. موانعی مثل وجود اضطراب، بیبرنامگی، اراده و اعتماد به نفس کم، فقدان اطلاعات از چگونگی تلاش و .... امّا مطلب مهم در این ارتباط طرز برخورد انسان با این موانع است. هر شکست پلی برای پیروزی است. خیلی از جوانان و نوجوانان با استفاده از راهنمایی و مشاوره دیگران و با به کارگیری استعدادها و تواناییهای نامحدود خود و با ایمان به موفقیت به تلاش خود ادامه میدهند و حتی موانع بسیار بزرگ را هم از بین میبرند و در نهایت به پیروزی میرسند. انسان موفق کیست؟ چگونه میتوان موفق شد؟ دیگران چگونه به موفقیت در زندگی دست یافتهاند؟ آیا میتوان موفق شد؟ آیا ... سؤالات متعدد و متنوعی در این زمینه ذهن بسیاری از نوجوانان و جوانان را به خود مشغول ساخته است. ولی نکته مهم اینجاست که آیا این سؤالات و سؤالاتی از این قبیل، واقعاً پاسخی قانعکننده دارند؟ ما عقیده داریم صد در صد. عوامل مختلفی در موفقیت یک انسان نقش دارند، امّا نقش اصلی با خود انسان است. و معتقد هستیم که عامل اصلی در هر موفقیت و یا شکستی خود فرد میباشد. و در این کتاب سعی کردهایم تا به عوامل، ویژگیها و راه کارهای عملی که انسانهای موفق از آنها بهره گرفتهاند اشاره کنیم و شما هم میتوانید. با استفاده از این راهکارها به موفقیت و پیروز برسید. امّا با یک شرط، آن هم این که مطالعه و به کارگیری راه کارهای پیشنهادی را با تمام وجود و بدون تردید و با ایمان به موفقیت، شروع کنید. اگر تردیدی در خود احساس میکنید این کار را به فرصتی دیگر موکول کنید. راه کارها و عوامل مهم در موفقیت : 1 عجیبترین راز زندگی این است : (انسان به درستی همان میشود که به آن فکر میکند) : آیا فکر میکنید میتوانید موفق شوید. باورتان در مورد خود و آینده و موفقیت در تصمیماتتان چیست. اگر قدمهای خودتان را در راهی که انتخاب کردهاید با تردید و سستی بردارید و حتی در اندیشه خود هم تردید به خود راه دهید، مطمئن باشید در راه رسیدن به پیروزی دچار مشکل خواهید شد. پس از این راز به خوبی استفاده کنید. 2 این مطلب را فراموش نکنید، و حتی در صورت امکان با خط زیبا بنویسید و آن را در مقابل دید خود نصب کنید : (دیگران چون به جایی رسیدهاند، من هم میتوانم) : در این راز لازم است این نکته را در نظر بگیرید که نسبت به اطرافیان، همنوعان خود توجه و شناخت واقعبینانه داشته باشید. انسانهایی که در محیط زندگیتان و در شهر و کشورتان و حتی فراتر از آن در دنیایی که شما در آن هستید، وجود دارند، غافل نباشید و آنها را هم نابغه نپندارید. خیلی از آنها مثل شما افرادی عادی هستند یا در نوجوانی و جوانیشان مثل شما بودهاند حتی ممکن است ضعیفتر از شما بوده و در موقعیتهای بدتری از شما قرار داشتند. پس چون دیگران به جایی رسیدهاند، به مقام علمی، به موقعیتهای شغلی ممتاز دست یافتهاند، شما هم میتوانید. خودتان را دست کم نگیرید و موفقیتهای بزرگ دیگران را هم معجزه نپندارید. البته در قطب مخالف دیگرانِ موفق، دیگرانِ شکست خورده هم وجود دارند. از دیدن آنها هم غافل نشوید. در کل انسانها را به سه دسته تقسیم کنید : انسانهای پیروز و موفق، انسانهای عادی، انسانهای شکست خورده. کافی است الگوی خودتان را انتخاب کنید و تلاش کنید به آن برسید. هر چند در موفقیت و شکست، عوامل فردی و اجتماعی فراوانی مانند: خانواده، جامعه، دوستان، رسانهها، آموزش و پرورش و ... نقش دارند، ولی باز هم روی این عقیده پافشاری میکنیم نقش خود فرد مهمتر از تمام عوامل بیرونی است. پس دیگران که وزیر شدهاند،دیگران که رئیس جمهور شدهاند،دیگران که معلم و ستاد دانشگاه شدهاند،دیگران که عالم دینی شدهاند،دیگران که مهندس و پزشک و روانشناس و مشاور و قاضی و ... شدهاند؛ دیگران که بدبخت شدهاند، معتاد، زندانی، بزهکار، فاسد و ... شدهاند؛ دیگران که ورزشکار، هنرمند، تاجر و ... شدهاند؛ پس من هم میتوانم با تلاش و اراده خودم یکی از این دیگرانِ موفق یا شکست خورده شوم. 3 موفقیت یعنی به کارگیریی استعدادها و تواناییها : تا به حال برای حد و حدود استعداد و قدرت انسان مطلبی نوشته نشده و شاید از این به بعد هم نوشته نشود، چرا که برای تواناییهای انسان حد و حدودی متصور نیست و بهترین سند برای این ادعا این است که در وجود انسان روح خدایی دمیده شده و در نتیجه میتوان گفت از سوی خداوند متعال در وجود انسانها تواناییها و استعدادهای نامحدود و بیمقداری، قرار داده شده است. امّا سؤال مهم این است چرا با این همه توانایی و استعداد باز هم برخی از جوانان و نوجوانان جمله (نمیتوانم موفق شوم) را به کار میگیرند. (نمیتوانم از عهده مطالعه چند کتاب انگشت شمار برآیم) ، یا (نمیتوانم از این مانع ناچیز عبور کنم) یا (نمیتوانم از دست فلان عادت ناچیز و بسیار جزئی مانند ترک عادت سیگار و... که در برابر قدرت انسان کم ارزش هستند خلاص شوم). (یا فکر میکنم نتوانم از فلان آزمون یا مصاحبه موفق بیرون آیم) و ... پاسخ این سؤال را باید کسانی بدهند که آن نمیتوانم ها را به کار میگیرند. ولی یک جواب کوچک هم من میدهم، آنها تواناییهای خودشان را نمیشناسند. 4 پیروزی یعنی هدف مند زندگی کردن : برخیها از دید روان شناسی، پیروزی و موفقیت را داشتن هدف مناسب و رسیدن به آن تعریف میکنند. البته میتوان اهداف را از چندین بعد طبقهبندی نمود مثل اهداف مناسب، اهداف خیالی، اهداف بسیار بزرگ، اهداف ناچیز و بسیار کوچک و ... . با این حال همواره سعی کنید اهداف متناسب با توان، استعداد، موقعیت، محدودیتها و شرایط زندگیتان در نظر بگیرید و خود را در مسیر رسیدن به آنها قرار دهید. آدلر اهداف را به سه دسته تقسیم میکند که عبارتند از : اهداف غائی، اهداف میانی و اهداف فعلی یا کوتاه مدت و انسان موفق آن است که برای رسیدن به اهداف خود از هر سه استفاده نماید. برای مثال موفقیت در کنکور و رسیدن به رشته مورد دلخواه در دانشگاه یک هدف غائی است که فرد برای رسیدن به آن، اهداف میان مدتی در نظر میگیرد. مثلاً در آزمونهای آزمایشی شرکت میکند.برنامههای سه ماهه یا چند ماهه برای خود تدوین میکند و در صورت نیاز از کلاسهای تقویتی استفاده میکند و ... در نهایت برای رسیدن به اهداف میان مدت، لازم است اهداف کوتاه مدت و آنی در نظر گرفته شود. مانند مراجعه به مراکز مشاوره تحصیلی، ثبت نام در کنکور آزمایشی و شرکت در آزمونهای آنها، اجرای برنامههای روزانه و هفتگی، شرکت در کلاسهای پیشدانشگاهی و کلاسهای تقویتی و مطالعه دروس آنها، داشتن برنامه روزانه و اجرای آن. بنابراین با تدوین اهداف (کوتاه مدت و آنی)، فرد میتواند به اهداف میان مدت دست یافته و بالاخره بعد از دست یافتن به (اهداف میانی) او به هدف غائی خود خواهد رسید. 5 موفقیت و پیروزی یعنی داشتن رفتارهای مسئولانه و قبول مسئولیت : مسئولانه رفتار کردن یعنی نسبت ندادن عواقب و نتایج اعمال و رفتارهای خود به عوامل بیرونی و دیگران. انسانهای موفق، علل و عوامل موفقیتها و شکستهایشان را میشناسند. موفقیتهایشان را که خودشان عاملش بودهاند به دیگران و عوامل بیرونی نسبت نمیدهند. و برعکس مسئولیت شکستها و ضعفهایشان را هم میپذیرند. از طرف دیگر قبول مسئولیت یعنی فرار نکردن از قبول برخی امور، زیر بار برخی کارها و فشارهای ناشی از آن رفتن و شانه خالی نکردن از وظایف زندگی و سختیهای زندگی؛ انسانهای موفق در خودشان احساس برتری و اقتدار ( منظور غرور بیجا و خود برتر بینی نیست) دارند و این احساس را از طریق قبول مسئولیتها، درگیری با زندگی و عهدهدار شدن وظایف و انجام آنها در زندگی و مشاهده موفقیتها و نتیجه تلاشهای خود و ... به دست آوردهاند. پس شما هم برای رسیدن به پیروزی بهتر است عهدهدار وظایف و نقشها و مسئولیتها و پذیرش سختیهای آنها باشید. 6 پیروزی یعنی محبت کردن، صمیمیت و همکاری و دوستی با دیگران : انسان در زندگیاش جدا از دیگران در نظر گرفته نمیشود. هر چند در خیلی از تصمیمات زندگی ممکن است فرد احساس کند، فقط تلاشهای فردی و پشتکارش باعث رسیدن به اهدافش خواهد شد، امّا در این تلاش چگونگی ارتباط با دیگران، افراد خانواده، دوستان و فامیل و حتی همه مردم که به نوعی با آنها ارتباط داریم، نقش بهسزایی دارند. در محیط خانه، کتابخانه یا در هر محیطی که شما برای رسیدن به موفقیت تلاش میکنید حضور دیگران و صدایدیگران میتواند سه نوع احساس را ایجاد کند : الف) احساس خوشایند (شادی، لذت، خنده، رضایت و ...) ؛ ب) احساس ناخوشایند (نفرت، خشم، عصبانیت، ناراحتی و ...)؛ ج) حالت خنثی و بیاثر. به وجود آمدن احساسهای ناخوشایند از انرژی روانی، دقت و تمرکز و شادابی شما در فعالیت میکاهد و برعکس احساسهای خوشایند به انرژی روانیتان میافزاید و در نهایت روی فعالیتهای شما اثر مثبت میگذارد. پس بهتر است با دیگران رابطه صمیمانه و دوستانه برقرار کنید و محبت و روحیه همکاری را ایجاد کنید و اگر نمیتوانید یا نمیخواهید حداقل از عکس آن بپرهیزید. برای این کار شما نیاز به یک خانه تکانی عاطفی و روانی دارید. سعی کنید تمام ناراحتیها، عقدهها و دلخوریها و عصبانیتهای خودتان را در مورد تمام انسانها از دل و حافظهتان پاک کنید. و این کار را در درجه اوّل به خاطر آرامش خودتان انجام دهید و در درجه دوّم به خاطر دیگران و برای بهبود روابط خود با دیگران.؛که آن هم در نهایت به خودتان باز میگردد. انسانهای موفق از این طریق توانستهاند از هدر رفتن بسیاری از انرژیهای روانی خود جلوگیری کنند و با دلی آرام و روحیهای سرشار از شادی و لذت و رضایت به تلاش موفقیت آمیزشان ادامه دهند. 7 انسانهای پیروز زندگی عاشقانه دارند : زندگی عاشقانه یعنی وجود عشق، علاقه و شور و اشتیاق در کل وجود انسان. برخی از انسانها در تمام امورات زندگیشان اشتیاق و علاقه و شور و نشاط را دارند. هیچکاری را با سستی و حالتهای کسالت و بیمیلی شروع نمیکنند،.عشق به همه امور پاک و خوب دارند. از سادهترین فعالیت زندگی مثل نگاه کردن یا راه رفتن یا آب خوردن یا ... گرفته تا پیچیدهترین فعالیت زندگی مثل مطالعه، تفکر و ... را طوری انجام میدهند مثل این که تشنه انجام آن هستند. در این ارتباط شعار زندگی انسانهای موفق و پیروزمند این است : یا کاری را انجام نده و یا اگر آن را انجام دادی با تمام وجود و با شوق و علاقه و با جدیت و نشاط کامل انجام بده. لذت روانی انسان از زندگی و امورات زندگی در مقابل غلبه بر خستگی و احساس نارضایتی از زندگی و فعالیتهای روزمره و تلاشها ، به این اصل یعنی زندگی عاشقانه وابسته است. پس هر کاری را که شروع میکنید، هر تصمیمی را که اتخاذ نمودهاید، هر مسیری را که شروع کردهاید، خلاصه هر فعالیت و کاری حتی امورات بسیار جزئی را که میخواهید انجام دهید، آن چنان قدم بردارید، که گویی تشنه آن هستید و با تمام وجود به آن علاقه دارید و به آن عشق میورزید. البته در کنار این عشق، عشق به بندگان خدا، عشق به تمام هستی و خالق آن، عشق به تمام زیباییها و ... نیز از ضروریات زندگی است. 8 زندگی توأم با برنامه : داشتن برنامه یعنی تزریق نظم به زندگی، یعنی استفاده به جا و درست از اوقات، یعنی استفاده حداکثر از حداقل زمان و اوقات در زندگی، یعنی رهایی از هر چه پیشآید خوش آید ها، یعنی نتیجه گرفتن از تلاشها، یعنی رهایی از سرزنشهای خود، یعنی رهایی از پوچی و بیهدفی و سرگردانی و ... . البته وجود برنامه یا برنامهریزی در زندگی مفهومش این نیست که انسان دقیقا مانند یک ابزار خود را اسیر یک برنامه یا برگ کاغذ تحت عنوان برنامه نماید و بر اساس ساعات و دقایق تعیین شده در آن حرکت کند. بلکه برنامه یعنی اندیشه قبل از عمل و آگاهانه و بر اساس یکسری اهداف، عمل کردن . و برنامهریزی یعنی هر کاری را در جای خود و به موقع انجام دادن و تقسیم زمان به تمام فعالیتهای روزمره و مورد دلخواه و مورد نیاز و فدا نکردن یک فعالیت مثل مطالعه یا تفریح به یک فعالیت دیگر مانند خواب. انسانهای پیروز وقتی صبح بر میخیزند تا شب میدانند چند ساعت ورزش دارند، چند مدت مطالعه و چقدر فعالیت شغلی و چه میزان خواب و قدم زدن و ... و میدانند چه فعالیتهایی را در آن روز باید انجام دهند؛ و اوقات از دست رفته شان را به حداقل میرسانند و اگر نیاز نداشته باشند و ضرورتی نباشد، از خانه بیهدف بیرون نمیآیند، درِ خانه کسی را بدون دلیل نمیزنند و سرگردان در خیابان و پارک آنها را نمیتوان دید و اگر هم در خیابان یا در پارک قدم میزنند دلیلی بر آن دارند، آن هم رفع یک نیاز یا رفع خستگی و لذت بردن از زندگی و محیط و ایجاد تنوع در زندگی و آن هم در حد معقول خواهد بود.پس اگر می خواهید فرد موفقی باشید، خود را از سرگردانی برهانید و نظم را در زندگی ایجاد کنید. 9 برخورد مناسب با شکستها در زندگی : در ارتباط با شکستها در زندگی به چند نکته مهم باید توجه داشت : - شکست از زندگی انسان جدا شدنی و حذف شدنی نیست. حتی میتوان ادعا نمود که شکست و خطا و اشتباه برای انسان یک امر طبیعی بوده و جزئی از زندگی انسان است. - وقتی شکستها وجود دارند پس میتوان از آنها درس گرفت، تجربه کسب نمود، آنها را به حداقل رسانید و از تکرار آنها جلوگیری نمود. - این که انسانها با شکستهایشان برخوردهای متفاوتی دارند. برخی از انسانها از شکست عبرت میگیرند و همان شکست نیرو و انگیزهای را در فرد برای جبران آن و کسب پیروزیهای بزرگتر ایجاد میکند. این قبیل افراد هراسی از شکست ندارند، هیچ وقت تسلیم آنها نمیشوند و ذرهای ناامیدی و یأس را در خود ایجاد نمیکنند. امّا بر عکس برخی از انسانها واکنش ناامیدی و یأس و کنارهگیری و تسلیم را پیشه خود میسازند و از تلاش و جبران آن باز میمانند. باید توجه داشت که خیلی از شکستها زائیده خود انسان نیست. هیچ فردی عمداً نمیخواهد شکست بخورد. بعضاً شرایط و موقعیتها و کمبودها و محدودیتها و موانع بیرونی باعث شکست انسان میشود. البته خیلی از شکستها هم ممکن است به خود فرد بازگردند. لذا بهترین عکسالعمل در برابر شکستهای زندگی، پس از عادی دانستن آنها، ریشهیابی و تأمل درباره چرائی آن است. ریشهیابی و یا بررسی چرائیها به خاطر سرزنش خود نیست بلکه به خاطر تلاش برای جبران و پیشگیری از تکرار شدن آنهاست. پس این مطلب را فراموش نکنید، پیروزی بدون شکست معنا و مفهومی ندارد؛ پس تلاش کنید و از شکستها نهراسید و آنها را خوب تحلیل کنید و واکنش مناسب با آنها داشته باشید، مطمئناً موفقیت و پیروزی از آن شماست. 10 مثبت نگری را پیشه خود سازید : مثبت نگری یعنی یک تلاش آگاهانه و ارادی در جهت تشخیص و درک زیباییها و قوتها در خود و محیط پیرامون خود. در مقابل آن بدبینی قرار دارد که افراد گرفتار به آن از تمام عالم تنها بدیها و ضعفها و کاستیها را میبینند. البته در کنار این دو واقعبینی و دید انتقادی (در مفهوم صحیح آن) نیز وجود دارد که خیلی پسندیده است. یکی از آفتهای مهم در دوره نوجوانی و جوانی، حساسیت فرد نسبت به معایب و کاستیهای خود و محیط زندگی و بزرگ نمودن آنها و مقایسه آنها با قوتها و امتیازات دیگران در همان زمینه میباشد. توصیهای که به نوجوانان و جوانان میتوان نمود این است که سعی نمایند زیبا شناس باشند. زیباییها و قوتهایی که در خود و محیط اطراف خودشان وجود دارد را شناسایی کنند. حداقل اگر نمیخواهید مثبت نگر باشید، واقعبین باشید؛ چون در واقعبینی هم زیباییها را بیشتر خواهید دید، چون خالق هستی همه چیز را زیبا آفریده؛ اگر چیزی را هم زشت میبینیم به دلیل زشتی آن نیست بلکه دید ماست که آن را بد میبیند. کافی است چند روزی تصمیم بگیرید به اطراف خود که مینگرید، به یک انسان که نگاه میکنید، خودتان را وقتی تماشا میکنید، به یک محیط و تصویر و اثر که نظری میافکنید یا میاندیشید ،در درجه اوّل زیباییها را ببینید و به دنبال قوتها و زیباییهای آن باشید. مطمئناً تغییر مثبت آن را در جسم و درون خود خواهید دید. پس هرچه زودتر تصمیم بگیرید، اگر میخواهید پیروزمند شوید. زیبا شناس و زیبا نگر باشید. 11 از خودتان شناخت درستی داشته باشید : انسانهای پیروز از خودشان تعریف درستی دارند و قوتها و ضعفها و معایب خودشان را به طور واقعبینانه میشناسند. از استعدادها و تواناییهای خود شناخت صحیحی دارند. در زمینههایی که ضعف دارند بر اساس این خودشناسی تصمیم نمیگیرند و وارد نمیشوند و اگر وارد شدند با احتیاط کامل وارد میشوند و قدم بر میدارند. در رابطه با دیگران به ویژه در برابر انتقادهای سازنده، آنها مقاومت ندارند. چون ممکن است برخی از صفات و ویژگیهای مان را دیگران بدانند و ما خودمان از آنها غافل باشیم. انسانهایی که خود شناسی قوی دارند، خودشان را آن طوری که هستند میشناسند و قبول دارند و خودشان را حتیالامکان آن طوری که هستند به دیگران میشناسانند. 12 انسانهای موفق از عزت نفس یا خود ارزیابی مثبت برخوردارند : برای رسیدن به این وضعیت، انسانهای موفق از برتریها و امتیازات خودشان شناخت دارند؛ و شما هم اگر میخواهید به آن برسید کافی است با خودتان دوست شوید و با خود آشتی کرده و دست از دشمنی و کینه نسبت به خود بردارید و خودتان را از محکمه ناعادلانه خودتان نجات دهید. 13 روش اسنادی (نسب دادن) خودتان را خوب بشناسید و از آنها به طور شایسته استفاده کنید : منظور از اسنادها، این است که هر فرد موفقیتها، شکستها و نتایج تلاشهایش را به عوامل مختلف نسبت میدهد. ممکن است فردی موفقیت خودش را به شانس خوب و شکستش را به بد شانسی نسبت دهد و یا ممکن است دیگری به عوامل محیطی و دیگران نسبت دهد و برخی هم به لیاقت و شایستگی خودشان یا برعکس به بیلیاقتی و ناتوانی خودشان. شما از کدام دسته هستید؟ عوامل اسنادی یا اسنادها به دو دسته کلی بیرونی و درونی تقسیم میشوند.: در عوامل بیرونی، دیگران، افراد خانواده، دوستان، اقبال و شانس و شرایط محیطی و طبیعی و موانع و تسهیل کنندههای بیرونی قرار دارند؛ و در عوامل درونی، لیاقت، توانایی، تلاش و پشت کار، تعقل و تصمیمگیری درست و برعکس بیلیاقتی و ناتوانی و بیتفاوتی و تنبلی و ... که به خود فرد مربوط میشوند قرار دارند. افراد موفق به دلیل خودشناسی قوی و در نظر گرفتن سایر صفات از این اسنادها به نحو شایسته استفاده میکنند. موفقیتهایی را که در سایه تلاش و زحمت و پشتکار فراوان و با تدبیر خودشان و ... به دست آوردهاند آنها را به دیگران و شانس و اقبال و ... نسبت نمیدهند و از این طریق احساس اقتدار و لیاقت و شایستگی را در خودشان تقویت میکنند؛ همچنین افراد پیروزمند شکستهایشان را که ناشی از عوامل بیرونی و شرایط و موانع اجتماعی است به خودشان و به بیلیاقتیشان نسبت نمیدهند. پس اسنادها را در مورد خودتان خوب بشناسید و از آنها به طور معقول و واقعبینانه استفاده کنید. 14 پیروزمندان برای کارها و تصمیمات خودشان دلایل و انگیزههای محکمی دارند : انسانهای موفق، ارزش و اعتبار والای موفقیتها و تلاشهای خودشان را با محرکها و علل کوچک مثل رقابت با همسالان، همچشمی با فامیل، زهر چشم گرفتن از دیگران، اثبات توانایی خود به دیگران، مورد تشویق قرار گرفتن از سوی دیگران و گریز از تنبیه دیگران و ... معامله نمیکنند. چرا که تلاشهایشان را در درجه اوّل به خاطر خودشان و اهداف متعالیشان و رسیدن به کمال (جلب رضایت خدا و قرب الهی) انجام میدهند و در درجات بعدی برخی محرکها را در نظر میگیرند. فرض کنید داوطلب کنکور تمام سعی و تلاش خود را به کار میگیرد تا قبول شود چون دختر عمویش سال گذشته قبول شده، یا پدر و مادرش پافشاری میکنند که قبول شود، یا قول خرید کامپیوتر، اتومبیل و موبایل و ... در قبال قبولیاش داده شده است. هرچند اینها هم عوامل اثر گذار هستند ولی بیانصافی است که لذت درونی و فردی داوطلب کنکور و اهداف متعالیاش را از قبول شدن در دانشگاه و رشته مورد دلخواه و رشد و تکاملاش، صرفاً با عوامل جزئی و بیرونی یاد شده معامله شود. پس برای تمام فعالیتها و تلاشهای خودتان در درجه اول انگیزه و چرایی محکم و اصولی داشته باشید تا موفقیتتان تضمین گردد. 15 انسانهای پیروزمند به موفقیت و پیروزیشان امیدوار و خوشبین بودهاند : سعی کنید آینده موفق و درخشان را در مورد اهداف و تلاشهای خودتان، از قبل حس کنید و آنها را لمس کنید. از احساسات یأس و ناامیدی، ترس و دودلی نسبت به خود و آیندهتان، خود را دور سازید چرا که این احساسات مانع تلاشها و فعالیتهای شما هستند و تنبلی و سستی و احساس خستگی را در شما تداعی خواهند نمود. 16 انسانهای موفق و پیروزمند از توانستن و خواستن خوب بهره میگیرند : بسیاری از موفقیتها و شکستهای انسانها به تصویر ذهنی هر فرد از خودش باز میگردد. کسانی که تصورات ذهنی مانند ناتوانی، ناشایست بودن، بیلیاقت بودن از خود دارند، دنبال بسیاری از تصمیمات و تلاشهایی که در صورت انجامشان موفقیت در انتظارشان بوده، نمیروند. یکی از این تصویرهای ذهنی، توانستن است که نیروی مضاعفی در دارنده خود ایجاد میکند و او را به سمت پیروزی هدایت میکند و دیگری هم خواستن است که انگیزه بسیار قوی برای تلاشها و موفقیتهاست. پس این نکته را در نظر داشته باشید که میتوانید پس باید بخواهید. 17 انسانهای موفق راننده اتومبیل زندگیشان هستند نه مسافر آن : برخی از انسانها سوار اتومبیل زندگیشان هستند ولی فرمان و کنترل آن را در اختیار ندارند و در این فرایند، زندگی، آنها را به هر جایی که خودش میخواهد میرساند چه موفقیت چه شکست. امّا برعکس برخی از انسانها (پیروزمندان) پشت فرمان اتومبیل زندگیشان هستند و خودشان زندگی خود را به سمت موفقیت هدایت میکنند و جهت حرکت آن را از سمت تاریکی و دستاندازها و شکستها باز میدارند. 18 پیروزمندان به پیروزیشان ایمان داشته و دارند : چون انسانهای موفق خواستهاند و توانستهاند و به خواستهها و تواناییهای خود باور و اعتقاد درونی و قلبی داشتهاند ؛ در نهایت هم بر اساس آن خواستهها و توانستهها و بر مبنای آن باورها و ایمان، به پیروزی و موفقیت هم رسیدهاند. 19 انسانهای موفق عادتهای غلطشان را شناسایی میکنند و سعی میکنند آنها را از بین ببرند : عادت، وابستگی است و وابستگی هم نشانه ضعف و ناتوانی است. در عادت و وابستگی انسان در اختیار مورد عادت قرار میگیرد در حالی که انسان موفق شرایط را در اختیار خود دارد نه این که خود را در اختیار آن قرار دهد. ( البته عادات خوب مورد تایید است و منظور عادات مضر است) عادتهای کوچک مثل عادت به خواب در ساعت خاص، عادت به نوشیدن چای در زمان خاص، عادت به کشیدن سیگار یا هر نوع عادت در زندگی اگر ادامه یابد، ضعف و ناتوانی را در انسان درونی میکند. پس سعی کنید خودتان را تسلیم یک سری شرایط نکنید و هر چیز را در اختیار خود داشته باشید تا از این طریق احساس اقتدار، برتری و لیاقت را در خود پرورش دهید و بر اساس توان اراده و اعتماد به نفس به زندگی پیروزمندانه ادامه دهید. 20 اصول بهداشت روانی در کل زندگی و در وجود افراد پیروزمند آشکارا دیده میشود : بهداشت روانی مجموعه فعالیتها و اقداماتی را شامل میشود که فرد را به سلامت روان رهنمون میسازند. سلامت روانی هم دارای تعاریف مختلف است ولی در کل میتوان گفت سلامت روان یعنی رضایت نسبی از بودن و قرار گرفتن در مسیر شدن. یعنی انسانهای سالم از نظر روانی از بودن، یعنی وضعیت فعلیشان رضایت نسبی دارند تا بر اساس آن رضایت و پذیرش خود و موقعیت زندگیشان نیروی لازم را در جهت تکامل و رشد و ترقی که همان شدن است، بدست آورند. پس رسیدن به جایی که باید رسید و میتوان رسید، قرار گرفتن در مسیر رشد و ترقی در کنار پذیرش و رضایت نسبی از وضعیت موجود، سلامت روان است. مطلبی که در بهداشت روانی حائز اهمیت است تقدم پیشگیری بر درمان است. مجموعهی فعالیتهای بهداشت روانی، انسانها را در پیشگیری از مشکلات، سختیها و شکستها و ناراحتیها یاری میرساند. شعار انسان سالم در این اصل، مهم بودن پیشگیری و ارزشمند بودن سلامتی قبل از بیماری در مقایسه با سلامتی بعد از درمان است. 21 انسانهای موفق به جای رقابت با دیگران، رقابت با خود را ترجیح میدهند : اولاً در هر نوع رقابت قضاوت و مقایسه وجود دارد. یعنی فردی که با دیگران رقابت دارد خود را با آنها مقایسه میکند و در مورد ضعف و قوت و برتری و عدم آن در مورد خود و دیگران به قضاوت دست میزند. ثانیاً در رقابت، عادلانه است که دو طرف مورد رقابت با یکدیگر مساوی و هم سطح باشند. اما آیا این برابری و یکسانی بین دو انسان، وجود دارد. بر اساس اصل تفاوتهای فردی نمیتوان دو نفر را حتی آنهایی که دو قلوی یکسان هستند با هم برابر و یکسان دانست. پس رقابت بین آنها زیاد معنیدار نیست. فردی که خود را با دیگران مقایسه میکند و بین خود و دیگران در مورد قوی و ضعیف بودن خود یا دیگران به قضاوت مینشیند، مانند فردی است که بین دو جعبه که از داخل و محتویات یکی از آنها تا حدودی مطلع است ولی از محتویات جعبه دیگر اصلاً اطلاعی ندارد، میگوید این از آن برتر یا پستتر است. در حالی که این قضاوت، قضاوت صحیح و درستی نیست. فرد معمولاً از خودش، از تواناییها، ضعفها و مهارتها و میزان معلومات و آمادگی خودش تا حدودی اطلاع دارد (جعبهی اول) اما از دوست، فامیل، همکلاس و دیگران این اطلاعات را ندارد (جعبه دوم)، پس چگونه میتواند به قضاوت عادلانه و درستی دست بزند. بر اساس این دلائل ، چنین مقایسه و قضاوتی و در نهایت رقابت با دیگران، پایه و اساس منطقی و محکمی ندارد. ولی وقتی داوطلب یک آزمونی میگوید احساس میکنم در مهرماه آمادگیام 30 درصد است، باید سعی کنم در آبان ماه آن را به 40 درصد برسانم و همینطور الی آخر، این رقابت با خود است. از طرف دیگر بر اساس نفس اماره و نفس لوّامه در وجود انسان دو (من) متفاوت وجود دارد،.یکی فرد را به سستی و تنبلی و زشتی و خواب و شکست سوق میدهد و آن دیگری فرد را به دینداری، مطالعه، غلبه بر مشکلات و تلاش و ... سوق میدهد. اختیار اینها در دست (خود) انسان است و همیشه بین آنها رقابت حاکم است. پس اگر دنبال رقابت و میدان رقابت هستید، میتوانید آن را در خود پیدا کنید. این هم بعد دیگری از رقابت با خود است. در مجموع میتوان ادعا نمود که رقابت با خود بهتر و منصفانهتر و منطقیتر از رقابت با دیگران است. 22 انسانهای موفق و پیروزمند دارای اراده و اعتماد به نفس محکم و قوی هستند. 23- در نهایت انسان موفق کسی است که با توکل به خداوند و برنامه ریزی صحیح از کمترین امکانات بهترین استفاده را بکند؛ و چون خداوند بهترین سرمایه ها را در اختیار آدمی قراد داده است، انسان موفق کسی است که بهترین استفاده را از آنها بکند و در جهت اهداف آفرینش از آنها بهره جوید. موفق باشید. باز هم با ما سخن بگویید. منبع : چگونه می توان پیروز شد؟ (راز موفقیت)، علی نقی اقدسی، انتشارات سبزان نویسنده : علی حسینعلی پور
چگونه می توان جزو انسان های موفق بود ؟
از این که این مرکز را پاسخگوی سوالات خود قرار می دهید صمیمانه سپاسگزاریم.
برای اینکه بدانید چگونه می توان جزو انسان های موفق شد، توجه تان را به مطالب زیر جلب می کنم تا با عوامل موفقیت بیشتر آشنا شوید و آن ها را سرلوحه کارهای خود قرار دهید :
موفقیت در مراحل و جوانب مختلف زندگی در اثر یکسری عوامل به دست میآید. این عوامل را میتوان به عوامل محیطی و فردی تقسیم نمود. از عوامل محیطی میتوان امکانات، شرایط، راهنمایی و مشاوره دیگران و ... را نام برد. از عوامل فردی میتوان به استعداد، علاقه، انگیزه، تلاش، داشتن هدف، برنامهریزی، تصمیمگیری و جدیت فرد در تصمیمات، اعتماد به نفس و اراده و ... اشاره کرد.
امّا چیزی که خیلی مهم است و موفقیت هم از آن به دست میآید تعامل و ارتباط این دو عامل است؛ البته با در نظر گرفتن این که عوامل فردی سنگینی بیشتری دارد. چرا که خیلی از نوجوانان و جوانان علیرغم اینکه دارای امکانات و شرایط محیطی مناسب جهت رشد و موفقیت هستند ولی نمیخواهند یا نمیتوانند از آن به خوبی بهره بگیرند. پس عوامل محیطی به شرطی میتواند کارساز باشد و عامل موفقیت فرد محسوب شود که خود فرد بخواهد و از آنها بهرهی مفیدی را بگیرد. البته این قضیه هم دلیل بر این نیست که تأثیر عوامل محیطی و شرایط را در موفقیت دست کم بگیریم.
نکته مهم دیگر در بحث موفقیت و پیروزی این است که وجود موانع در راه موفقیت انسان اجتناب ناپذیر است. موانعی مثل وجود اضطراب، بیبرنامگی، اراده و اعتماد به نفس کم، فقدان اطلاعات از چگونگی تلاش و .... امّا مطلب مهم در این ارتباط طرز برخورد انسان با این موانع است. هر شکست پلی برای پیروزی است. خیلی از جوانان و نوجوانان با استفاده از راهنمایی و مشاوره دیگران و با به کارگیری استعدادها و تواناییهای نامحدود خود و با ایمان به موفقیت به تلاش خود ادامه میدهند و حتی موانع بسیار بزرگ را هم از بین میبرند و در نهایت به پیروزی میرسند.
انسان موفق کیست؟ چگونه میتوان موفق شد؟ دیگران چگونه به موفقیت در زندگی دست یافتهاند؟ آیا میتوان موفق شد؟ آیا ...
سؤالات متعدد و متنوعی در این زمینه ذهن بسیاری از نوجوانان و جوانان را به خود مشغول ساخته است. ولی نکته مهم اینجاست که آیا این سؤالات و سؤالاتی از این قبیل، واقعاً پاسخی قانعکننده دارند؟ ما عقیده داریم صد در صد.
عوامل مختلفی در موفقیت یک انسان نقش دارند، امّا نقش اصلی با خود انسان است. و معتقد هستیم که عامل اصلی در هر موفقیت و یا شکستی خود فرد میباشد. و در این کتاب سعی کردهایم تا به عوامل، ویژگیها و راه کارهای عملی که انسانهای موفق از آنها بهره گرفتهاند اشاره کنیم و شما هم میتوانید. با استفاده از این راهکارها به موفقیت و پیروز برسید.
امّا با یک شرط، آن هم این که مطالعه و به کارگیری راه کارهای پیشنهادی را با تمام وجود و بدون تردید و با ایمان به موفقیت، شروع کنید. اگر تردیدی در خود احساس میکنید این کار را به فرصتی دیگر موکول کنید.
راه کارها و عوامل مهم در موفقیت :
1 عجیبترین راز زندگی این است : (انسان به درستی همان میشود که به آن فکر میکند) :
آیا فکر میکنید میتوانید موفق شوید. باورتان در مورد خود و آینده و موفقیت در تصمیماتتان چیست. اگر قدمهای خودتان را در راهی که انتخاب کردهاید با تردید و سستی بردارید و حتی در اندیشه خود هم تردید به خود راه دهید، مطمئن باشید در راه رسیدن به پیروزی دچار مشکل خواهید شد. پس از این راز به خوبی استفاده کنید.
2 این مطلب را فراموش نکنید، و حتی در صورت امکان با خط زیبا بنویسید و آن را در مقابل دید خود نصب کنید : (دیگران چون به جایی رسیدهاند، من هم میتوانم) :
در این راز لازم است این نکته را در نظر بگیرید که نسبت به اطرافیان، همنوعان خود توجه و شناخت واقعبینانه داشته باشید. انسانهایی که در محیط زندگیتان و در شهر و کشورتان و حتی فراتر از آن در دنیایی که شما در آن هستید، وجود دارند، غافل نباشید و آنها را هم نابغه نپندارید. خیلی از آنها مثل شما افرادی عادی هستند یا در نوجوانی و جوانیشان مثل شما بودهاند حتی ممکن است ضعیفتر از شما بوده و در موقعیتهای بدتری از شما قرار داشتند. پس چون دیگران به جایی رسیدهاند، به مقام علمی، به موقعیتهای شغلی ممتاز دست یافتهاند، شما هم میتوانید. خودتان را دست کم نگیرید و موفقیتهای بزرگ دیگران را هم معجزه نپندارید. البته در قطب مخالف دیگرانِ موفق، دیگرانِ شکست خورده هم وجود دارند. از دیدن آنها هم غافل نشوید.
در کل انسانها را به سه دسته تقسیم کنید : انسانهای پیروز و موفق، انسانهای عادی، انسانهای شکست خورده.
کافی است الگوی خودتان را انتخاب کنید و تلاش کنید به آن برسید. هر چند در موفقیت و شکست، عوامل فردی و اجتماعی فراوانی مانند: خانواده، جامعه، دوستان، رسانهها، آموزش و پرورش و ... نقش دارند، ولی باز هم روی این عقیده پافشاری میکنیم نقش خود فرد مهمتر از تمام عوامل بیرونی است. پس دیگران که وزیر شدهاند،دیگران که رئیس جمهور شدهاند،دیگران که معلم و ستاد دانشگاه شدهاند،دیگران که عالم دینی شدهاند،دیگران که مهندس و پزشک و روانشناس و مشاور و قاضی و ... شدهاند؛ دیگران که بدبخت شدهاند، معتاد، زندانی، بزهکار، فاسد و ... شدهاند؛ دیگران که ورزشکار، هنرمند، تاجر و ... شدهاند؛ پس من هم میتوانم با تلاش و اراده خودم یکی از این دیگرانِ موفق یا شکست خورده شوم.
3 موفقیت یعنی به کارگیریی استعدادها و تواناییها :
تا به حال برای حد و حدود استعداد و قدرت انسان مطلبی نوشته نشده و شاید از این به بعد هم نوشته نشود، چرا که برای تواناییهای انسان حد و حدودی متصور نیست و بهترین سند برای این ادعا این است که در وجود انسان روح خدایی دمیده شده و در نتیجه میتوان گفت از سوی خداوند متعال در وجود انسانها تواناییها و استعدادهای نامحدود و بیمقداری، قرار داده شده است. امّا سؤال مهم این است چرا با این همه توانایی و استعداد باز هم برخی از جوانان و نوجوانان جمله (نمیتوانم موفق شوم) را به کار میگیرند. (نمیتوانم از عهده مطالعه چند کتاب انگشت شمار برآیم) ، یا (نمیتوانم از این مانع ناچیز عبور کنم) یا (نمیتوانم از دست فلان عادت ناچیز و بسیار جزئی مانند ترک عادت سیگار و... که در برابر قدرت انسان کم ارزش هستند خلاص شوم). (یا فکر میکنم نتوانم از فلان آزمون یا مصاحبه موفق بیرون آیم) و ... پاسخ این سؤال را باید کسانی بدهند که آن نمیتوانم ها را به کار میگیرند. ولی یک جواب کوچک هم من میدهم، آنها تواناییهای خودشان را نمیشناسند.
4 پیروزی یعنی هدف مند زندگی کردن :
برخیها از دید روان شناسی، پیروزی و موفقیت را داشتن هدف مناسب و رسیدن به آن تعریف میکنند. البته میتوان اهداف را از چندین بعد طبقهبندی نمود مثل اهداف مناسب، اهداف خیالی، اهداف بسیار بزرگ، اهداف ناچیز و بسیار کوچک و ... . با این حال همواره سعی کنید اهداف متناسب با توان، استعداد، موقعیت، محدودیتها و شرایط زندگیتان در نظر بگیرید و خود را در مسیر رسیدن به آنها قرار دهید. آدلر اهداف را به سه دسته تقسیم میکند که عبارتند از : اهداف غائی، اهداف میانی و اهداف فعلی یا کوتاه مدت و انسان موفق آن است که برای رسیدن به اهداف خود از هر سه استفاده نماید. برای مثال موفقیت در کنکور و رسیدن به رشته مورد دلخواه در دانشگاه یک هدف غائی است که فرد برای رسیدن به آن، اهداف میان مدتی در نظر میگیرد. مثلاً در آزمونهای آزمایشی شرکت میکند.برنامههای سه ماهه یا چند ماهه برای خود تدوین میکند و در صورت نیاز از کلاسهای تقویتی استفاده میکند و ... در نهایت برای رسیدن به اهداف میان مدت، لازم است اهداف کوتاه مدت و آنی در نظر گرفته شود. مانند مراجعه به مراکز مشاوره تحصیلی، ثبت نام در کنکور آزمایشی و شرکت در آزمونهای آنها، اجرای برنامههای روزانه و هفتگی، شرکت در کلاسهای پیشدانشگاهی و کلاسهای تقویتی و مطالعه دروس آنها، داشتن برنامه روزانه و اجرای آن. بنابراین با تدوین اهداف (کوتاه مدت و آنی)، فرد میتواند به اهداف میان مدت دست یافته و بالاخره بعد از دست یافتن به (اهداف میانی) او به هدف غائی خود خواهد رسید.
5 موفقیت و پیروزی یعنی داشتن رفتارهای مسئولانه و قبول مسئولیت :
مسئولانه رفتار کردن یعنی نسبت ندادن عواقب و نتایج اعمال و رفتارهای خود به عوامل بیرونی و دیگران. انسانهای موفق، علل و عوامل موفقیتها و شکستهایشان را میشناسند. موفقیتهایشان را که خودشان عاملش بودهاند به دیگران و عوامل بیرونی نسبت نمیدهند. و برعکس مسئولیت شکستها و ضعفهایشان را هم میپذیرند.
از طرف دیگر قبول مسئولیت یعنی فرار نکردن از قبول برخی امور، زیر بار برخی کارها و فشارهای ناشی از آن رفتن و شانه خالی نکردن از وظایف زندگی و سختیهای زندگی؛ انسانهای موفق در خودشان احساس برتری و اقتدار ( منظور غرور بیجا و خود برتر بینی نیست) دارند و این احساس را از طریق قبول مسئولیتها، درگیری با زندگی و عهدهدار شدن وظایف و انجام آنها در زندگی و مشاهده موفقیتها و نتیجه تلاشهای خود و ... به دست آوردهاند. پس شما هم برای رسیدن به پیروزی بهتر است عهدهدار وظایف و نقشها و مسئولیتها و پذیرش سختیهای آنها باشید.
6 پیروزی یعنی محبت کردن، صمیمیت و همکاری و دوستی با دیگران :
انسان در زندگیاش جدا از دیگران در نظر گرفته نمیشود. هر چند در خیلی از تصمیمات زندگی ممکن است فرد احساس کند، فقط تلاشهای فردی و پشتکارش باعث رسیدن به اهدافش خواهد شد، امّا در این تلاش چگونگی ارتباط با دیگران، افراد خانواده، دوستان و فامیل و حتی همه مردم که به نوعی با آنها ارتباط داریم، نقش بهسزایی دارند.
در محیط خانه، کتابخانه یا در هر محیطی که شما برای رسیدن به موفقیت تلاش میکنید حضور دیگران و صدایدیگران میتواند سه نوع احساس را ایجاد کند : الف) احساس خوشایند (شادی، لذت، خنده، رضایت و ...) ؛ ب) احساس ناخوشایند (نفرت، خشم، عصبانیت، ناراحتی و ...)؛ ج) حالت خنثی و بیاثر. به وجود آمدن احساسهای ناخوشایند از انرژی روانی، دقت و تمرکز و شادابی شما در فعالیت میکاهد و برعکس احساسهای خوشایند به انرژی روانیتان میافزاید و در نهایت روی فعالیتهای شما اثر مثبت میگذارد. پس بهتر است با دیگران رابطه صمیمانه و دوستانه برقرار کنید و محبت و روحیه همکاری را ایجاد کنید و اگر نمیتوانید یا نمیخواهید حداقل از عکس آن بپرهیزید. برای این کار شما نیاز به یک خانه تکانی عاطفی و روانی دارید. سعی کنید تمام ناراحتیها، عقدهها و دلخوریها و عصبانیتهای خودتان را در مورد تمام انسانها از دل و حافظهتان پاک کنید. و این کار را در درجه اوّل به خاطر آرامش خودتان انجام دهید و در درجه دوّم به خاطر دیگران و برای بهبود روابط خود با دیگران.؛که آن هم در نهایت به خودتان باز میگردد.
انسانهای موفق از این طریق توانستهاند از هدر رفتن بسیاری از انرژیهای روانی خود جلوگیری کنند و با دلی آرام و روحیهای سرشار از شادی و لذت و رضایت به تلاش موفقیت آمیزشان ادامه دهند.
7 انسانهای پیروز زندگی عاشقانه دارند :
زندگی عاشقانه یعنی وجود عشق، علاقه و شور و اشتیاق در کل وجود انسان. برخی از انسانها در تمام امورات زندگیشان اشتیاق و علاقه و شور و نشاط را دارند. هیچکاری را با سستی و حالتهای کسالت و بیمیلی شروع نمیکنند،.عشق به همه امور پاک و خوب دارند. از سادهترین فعالیت زندگی مثل نگاه کردن یا راه رفتن یا آب خوردن یا ... گرفته تا پیچیدهترین فعالیت زندگی مثل مطالعه، تفکر و ... را طوری انجام میدهند مثل این که تشنه انجام آن هستند. در این ارتباط شعار زندگی انسانهای موفق و پیروزمند این است : یا کاری را انجام نده و یا اگر آن را انجام دادی با تمام وجود و با شوق و علاقه و با جدیت و نشاط کامل انجام بده. لذت روانی انسان از زندگی و امورات زندگی در مقابل غلبه بر خستگی و احساس نارضایتی از زندگی و فعالیتهای روزمره و تلاشها ، به این اصل یعنی زندگی عاشقانه وابسته است. پس هر کاری را که شروع میکنید، هر تصمیمی را که اتخاذ نمودهاید، هر مسیری را که شروع کردهاید، خلاصه هر فعالیت و کاری حتی امورات بسیار جزئی را که میخواهید انجام دهید، آن چنان قدم بردارید، که گویی تشنه آن هستید و با تمام وجود به آن علاقه دارید و به آن عشق میورزید. البته در کنار این عشق، عشق به بندگان خدا، عشق به تمام هستی و خالق آن، عشق به تمام زیباییها و ... نیز از ضروریات زندگی است.
8 زندگی توأم با برنامه :
داشتن برنامه یعنی تزریق نظم به زندگی، یعنی استفاده به جا و درست از اوقات، یعنی استفاده حداکثر از حداقل زمان و اوقات در زندگی، یعنی رهایی از هر چه پیشآید خوش آید ها، یعنی نتیجه گرفتن از تلاشها، یعنی رهایی از سرزنشهای خود، یعنی رهایی از پوچی و بیهدفی و سرگردانی و ... . البته وجود برنامه یا برنامهریزی در زندگی مفهومش این نیست که انسان دقیقا مانند یک ابزار خود را اسیر یک برنامه یا برگ کاغذ تحت عنوان برنامه نماید و بر اساس ساعات و دقایق تعیین شده در آن حرکت کند. بلکه برنامه یعنی اندیشه قبل از عمل و آگاهانه و بر اساس یکسری اهداف، عمل کردن . و برنامهریزی یعنی هر کاری را در جای خود و به موقع انجام دادن و تقسیم زمان به تمام فعالیتهای روزمره و مورد دلخواه و مورد نیاز و فدا نکردن یک فعالیت مثل مطالعه یا تفریح به یک فعالیت دیگر مانند خواب. انسانهای پیروز وقتی صبح بر میخیزند تا شب میدانند چند ساعت ورزش دارند، چند مدت مطالعه و چقدر فعالیت شغلی و چه میزان خواب و قدم زدن و ... و میدانند چه فعالیتهایی را در آن روز باید انجام دهند؛ و اوقات از دست رفته شان را به حداقل میرسانند و اگر نیاز نداشته باشند و ضرورتی نباشد، از خانه بیهدف بیرون نمیآیند، درِ خانه کسی را بدون دلیل نمیزنند و سرگردان در خیابان و پارک آنها را نمیتوان دید و اگر هم در خیابان یا در پارک قدم میزنند دلیلی بر آن دارند، آن هم رفع یک نیاز یا رفع خستگی و لذت بردن از زندگی و محیط و ایجاد تنوع در زندگی و آن هم در حد معقول خواهد بود.پس اگر می خواهید فرد موفقی باشید، خود را از سرگردانی برهانید و نظم را در زندگی ایجاد کنید.
9 برخورد مناسب با شکستها در زندگی :
در ارتباط با شکستها در زندگی به چند نکته مهم باید توجه داشت :
- شکست از زندگی انسان جدا شدنی و حذف شدنی نیست. حتی میتوان ادعا نمود که شکست و خطا و اشتباه برای انسان یک امر طبیعی بوده و جزئی از زندگی انسان است.
- وقتی شکستها وجود دارند پس میتوان از آنها درس گرفت، تجربه کسب نمود، آنها را به حداقل رسانید و از تکرار آنها جلوگیری نمود.
- این که انسانها با شکستهایشان برخوردهای متفاوتی دارند. برخی از انسانها از شکست عبرت میگیرند و همان شکست نیرو و انگیزهای را در فرد برای جبران آن و کسب پیروزیهای بزرگتر ایجاد میکند. این قبیل افراد هراسی از شکست ندارند، هیچ وقت تسلیم آنها نمیشوند و ذرهای ناامیدی و یأس را در خود ایجاد نمیکنند. امّا بر عکس برخی از انسانها واکنش ناامیدی و یأس و کنارهگیری و تسلیم را پیشه خود میسازند و از تلاش و جبران آن باز میمانند.
باید توجه داشت که خیلی از شکستها زائیده خود انسان نیست. هیچ فردی عمداً نمیخواهد شکست بخورد. بعضاً شرایط و موقعیتها و کمبودها و محدودیتها و موانع بیرونی باعث شکست انسان میشود. البته خیلی از شکستها هم ممکن است به خود فرد بازگردند. لذا بهترین عکسالعمل در برابر شکستهای زندگی، پس از عادی دانستن آنها، ریشهیابی و تأمل درباره چرائی آن است. ریشهیابی و یا بررسی چرائیها به خاطر سرزنش خود نیست بلکه به خاطر تلاش برای جبران و پیشگیری از تکرار شدن آنهاست.
پس این مطلب را فراموش نکنید، پیروزی بدون شکست معنا و مفهومی ندارد؛ پس تلاش کنید و از شکستها نهراسید و آنها را خوب تحلیل کنید و واکنش مناسب با آنها داشته باشید، مطمئناً موفقیت و پیروزی از آن شماست.
10 مثبت نگری را پیشه خود سازید :
مثبت نگری یعنی یک تلاش آگاهانه و ارادی در جهت تشخیص و درک زیباییها و قوتها در خود و محیط پیرامون خود. در مقابل آن بدبینی قرار دارد که افراد گرفتار به آن از تمام عالم تنها بدیها و ضعفها و کاستیها را میبینند. البته در کنار این دو واقعبینی و دید انتقادی (در مفهوم صحیح آن) نیز وجود دارد که خیلی پسندیده است. یکی از آفتهای مهم در دوره نوجوانی و جوانی، حساسیت فرد نسبت به معایب و کاستیهای خود و محیط زندگی و بزرگ نمودن آنها و مقایسه آنها با قوتها و امتیازات دیگران در همان زمینه میباشد. توصیهای که به نوجوانان و جوانان میتوان نمود این است که سعی نمایند زیبا شناس باشند. زیباییها و قوتهایی که در خود و محیط اطراف خودشان وجود دارد را شناسایی کنند. حداقل اگر نمیخواهید مثبت نگر باشید، واقعبین باشید؛ چون در واقعبینی هم زیباییها را بیشتر خواهید دید، چون خالق هستی همه چیز را زیبا آفریده؛ اگر چیزی را هم زشت میبینیم به دلیل زشتی آن نیست بلکه دید ماست که آن را بد میبیند. کافی است چند روزی تصمیم بگیرید به اطراف خود که مینگرید، به یک انسان که نگاه میکنید، خودتان را وقتی تماشا میکنید، به یک محیط و تصویر و اثر که نظری میافکنید یا میاندیشید ،در درجه اوّل زیباییها را ببینید و به دنبال قوتها و زیباییهای آن باشید. مطمئناً تغییر مثبت آن را در جسم و درون خود خواهید دید. پس هرچه زودتر تصمیم بگیرید، اگر میخواهید پیروزمند شوید. زیبا شناس و زیبا نگر باشید.
11 از خودتان شناخت درستی داشته باشید :
انسانهای پیروز از خودشان تعریف درستی دارند و قوتها و ضعفها و معایب خودشان را به طور واقعبینانه میشناسند. از استعدادها و تواناییهای خود شناخت صحیحی دارند. در زمینههایی که ضعف دارند بر اساس این خودشناسی تصمیم نمیگیرند و وارد نمیشوند و اگر وارد شدند با احتیاط کامل وارد میشوند و قدم بر میدارند. در رابطه با دیگران به ویژه در برابر انتقادهای سازنده، آنها مقاومت ندارند. چون ممکن است برخی از صفات و ویژگیهای مان را دیگران بدانند و ما خودمان از آنها غافل باشیم.
انسانهایی که خود شناسی قوی دارند، خودشان را آن طوری که هستند میشناسند و قبول دارند و خودشان را حتیالامکان آن طوری که هستند به دیگران میشناسانند.
12 انسانهای موفق از عزت نفس یا خود ارزیابی مثبت برخوردارند :
برای رسیدن به این وضعیت، انسانهای موفق از برتریها و امتیازات خودشان شناخت دارند؛ و شما هم اگر میخواهید به آن برسید کافی است با خودتان دوست شوید و با خود آشتی کرده و دست از دشمنی و کینه نسبت به خود بردارید و خودتان را از محکمه ناعادلانه خودتان نجات دهید.
13 روش اسنادی (نسب دادن) خودتان را خوب بشناسید و از آنها به طور شایسته استفاده کنید :
منظور از اسنادها، این است که هر فرد موفقیتها، شکستها و نتایج تلاشهایش را به عوامل مختلف نسبت میدهد. ممکن است فردی موفقیت خودش را به شانس خوب و شکستش را به بد شانسی نسبت دهد و یا ممکن است دیگری به عوامل محیطی و دیگران نسبت دهد و برخی هم به لیاقت و شایستگی خودشان یا برعکس به بیلیاقتی و ناتوانی خودشان. شما از کدام دسته هستید؟ عوامل اسنادی یا اسنادها به دو دسته کلی بیرونی و درونی تقسیم میشوند.: در عوامل بیرونی، دیگران، افراد خانواده، دوستان، اقبال و شانس و شرایط محیطی و طبیعی و موانع و تسهیل کنندههای بیرونی قرار دارند؛ و در عوامل درونی، لیاقت، توانایی، تلاش و پشت کار، تعقل و تصمیمگیری درست و برعکس بیلیاقتی و ناتوانی و بیتفاوتی و تنبلی و ... که به خود فرد مربوط میشوند قرار دارند. افراد موفق به دلیل خودشناسی قوی و در نظر گرفتن سایر صفات از این اسنادها به نحو شایسته استفاده میکنند. موفقیتهایی را که در سایه تلاش و زحمت و پشتکار فراوان و با تدبیر خودشان و ... به دست آوردهاند آنها را به دیگران و شانس و اقبال و ... نسبت نمیدهند و از این طریق احساس اقتدار و لیاقت و شایستگی را در خودشان تقویت میکنند؛ همچنین افراد پیروزمند شکستهایشان را که ناشی از عوامل بیرونی و شرایط و موانع اجتماعی است به خودشان و به بیلیاقتیشان نسبت نمیدهند. پس اسنادها را در مورد خودتان خوب بشناسید و از آنها به طور معقول و واقعبینانه استفاده کنید.
14 پیروزمندان برای کارها و تصمیمات خودشان دلایل و انگیزههای محکمی دارند :
انسانهای موفق، ارزش و اعتبار والای موفقیتها و تلاشهای خودشان را با محرکها و علل کوچک مثل رقابت با همسالان، همچشمی با فامیل، زهر چشم گرفتن از دیگران، اثبات توانایی خود به دیگران، مورد تشویق قرار گرفتن از سوی دیگران و گریز از تنبیه دیگران و ... معامله نمیکنند. چرا که تلاشهایشان را در درجه اوّل به خاطر خودشان و اهداف متعالیشان و رسیدن به کمال (جلب رضایت خدا و قرب الهی) انجام میدهند و در درجات بعدی برخی محرکها را در نظر میگیرند. فرض کنید داوطلب کنکور تمام سعی و تلاش خود را به کار میگیرد تا قبول شود چون دختر عمویش سال گذشته قبول شده، یا پدر و مادرش پافشاری میکنند که قبول شود، یا قول خرید کامپیوتر، اتومبیل و موبایل و ... در قبال قبولیاش داده شده است. هرچند اینها هم عوامل اثر گذار هستند ولی بیانصافی است که لذت درونی و فردی داوطلب کنکور و اهداف متعالیاش را از قبول شدن در دانشگاه و رشته مورد دلخواه و رشد و تکاملاش، صرفاً با عوامل جزئی و بیرونی یاد شده معامله شود. پس برای تمام فعالیتها و تلاشهای خودتان در درجه اول انگیزه و چرایی محکم و اصولی داشته باشید تا موفقیتتان تضمین گردد.
15 انسانهای پیروزمند به موفقیت و پیروزیشان امیدوار و خوشبین بودهاند :
سعی کنید آینده موفق و درخشان را در مورد اهداف و تلاشهای خودتان، از قبل حس کنید و آنها را لمس کنید. از احساسات یأس و ناامیدی، ترس و دودلی نسبت به خود و آیندهتان، خود را دور سازید چرا که این احساسات مانع تلاشها و فعالیتهای شما هستند و تنبلی و سستی و احساس خستگی را در شما تداعی خواهند نمود.
16 انسانهای موفق و پیروزمند از توانستن و خواستن خوب بهره میگیرند :
بسیاری از موفقیتها و شکستهای انسانها به تصویر ذهنی هر فرد از خودش باز میگردد. کسانی که تصورات ذهنی مانند ناتوانی، ناشایست بودن، بیلیاقت بودن از خود دارند، دنبال بسیاری از تصمیمات و تلاشهایی که در صورت انجامشان موفقیت در انتظارشان بوده، نمیروند. یکی از این تصویرهای ذهنی، توانستن است که نیروی مضاعفی در دارنده خود ایجاد میکند و او را به سمت پیروزی هدایت میکند و دیگری هم خواستن است که انگیزه بسیار قوی برای تلاشها و موفقیتهاست. پس این نکته را در نظر داشته باشید که میتوانید پس باید بخواهید.
17 انسانهای موفق راننده اتومبیل زندگیشان هستند نه مسافر آن :
برخی از انسانها سوار اتومبیل زندگیشان هستند ولی فرمان و کنترل آن را در اختیار ندارند و در این فرایند، زندگی، آنها را به هر جایی که خودش میخواهد میرساند چه موفقیت چه شکست. امّا برعکس برخی از انسانها (پیروزمندان) پشت فرمان اتومبیل زندگیشان هستند و خودشان زندگی خود را به سمت موفقیت هدایت میکنند و جهت حرکت آن را از سمت تاریکی و دستاندازها و شکستها باز میدارند.
18 پیروزمندان به پیروزیشان ایمان داشته و دارند :
چون انسانهای موفق خواستهاند و توانستهاند و به خواستهها و تواناییهای خود باور و اعتقاد درونی و قلبی داشتهاند ؛ در نهایت هم بر اساس آن خواستهها و توانستهها و بر مبنای آن باورها و ایمان، به پیروزی و موفقیت هم رسیدهاند.
19 انسانهای موفق عادتهای غلطشان را شناسایی میکنند و سعی میکنند آنها را از بین ببرند :
عادت، وابستگی است و وابستگی هم نشانه ضعف و ناتوانی است. در عادت و وابستگی انسان در اختیار مورد عادت قرار میگیرد در حالی که انسان موفق شرایط را در اختیار خود دارد نه این که خود را در اختیار آن قرار دهد. ( البته عادات خوب مورد تایید است و منظور عادات مضر است)
عادتهای کوچک مثل عادت به خواب در ساعت خاص، عادت به نوشیدن چای در زمان خاص، عادت به کشیدن سیگار یا هر نوع عادت در زندگی اگر ادامه یابد، ضعف و ناتوانی را در انسان درونی میکند. پس سعی کنید خودتان را تسلیم یک سری شرایط نکنید و هر چیز را در اختیار خود داشته باشید تا از این طریق احساس اقتدار، برتری و لیاقت را در خود پرورش دهید و بر اساس توان اراده و اعتماد به نفس به زندگی پیروزمندانه ادامه دهید.
20 اصول بهداشت روانی در کل زندگی و در وجود افراد پیروزمند آشکارا دیده میشود :
بهداشت روانی مجموعه فعالیتها و اقداماتی را شامل میشود که فرد را به سلامت روان رهنمون میسازند. سلامت روانی هم دارای تعاریف مختلف است ولی در کل میتوان گفت سلامت روان یعنی رضایت نسبی از بودن و قرار گرفتن در مسیر شدن. یعنی انسانهای سالم از نظر روانی از بودن، یعنی وضعیت فعلیشان رضایت نسبی دارند تا بر اساس آن رضایت و پذیرش خود و موقعیت زندگیشان نیروی لازم را در جهت تکامل و رشد و ترقی که همان شدن است، بدست آورند. پس رسیدن به جایی که باید رسید و میتوان رسید، قرار گرفتن در مسیر رشد و ترقی در کنار پذیرش و رضایت نسبی از وضعیت موجود، سلامت روان است. مطلبی که در بهداشت روانی حائز اهمیت است تقدم پیشگیری بر درمان است. مجموعهی فعالیتهای بهداشت روانی، انسانها را در پیشگیری از مشکلات، سختیها و شکستها و ناراحتیها یاری میرساند. شعار انسان سالم در این اصل، مهم بودن پیشگیری و ارزشمند بودن سلامتی قبل از بیماری در مقایسه با سلامتی بعد از درمان است.
21 انسانهای موفق به جای رقابت با دیگران، رقابت با خود را ترجیح میدهند :
اولاً در هر نوع رقابت قضاوت و مقایسه وجود دارد. یعنی فردی که با دیگران رقابت دارد خود را با آنها مقایسه میکند و در مورد ضعف و قوت و برتری و عدم آن در مورد خود و دیگران به قضاوت دست میزند. ثانیاً در رقابت، عادلانه است که دو طرف مورد رقابت با یکدیگر مساوی و هم سطح باشند. اما آیا این برابری و یکسانی بین دو انسان، وجود دارد. بر اساس اصل تفاوتهای فردی نمیتوان دو نفر را حتی آنهایی که دو قلوی یکسان هستند با هم برابر و یکسان دانست. پس رقابت بین آنها زیاد معنیدار نیست.
فردی که خود را با دیگران مقایسه میکند و بین خود و دیگران در مورد قوی و ضعیف بودن خود یا دیگران به قضاوت مینشیند، مانند فردی است که بین دو جعبه که از داخل و محتویات یکی از آنها تا حدودی مطلع است ولی از محتویات جعبه دیگر اصلاً اطلاعی ندارد، میگوید این از آن برتر یا پستتر است. در حالی که این قضاوت، قضاوت صحیح و درستی نیست. فرد معمولاً از خودش، از تواناییها، ضعفها و مهارتها و میزان معلومات و آمادگی خودش تا حدودی اطلاع دارد (جعبهی اول) اما از دوست، فامیل، همکلاس و دیگران این اطلاعات را ندارد (جعبه دوم)، پس چگونه میتواند به قضاوت عادلانه و درستی دست بزند. بر اساس این دلائل ، چنین مقایسه و قضاوتی و در نهایت رقابت با دیگران، پایه و اساس منطقی و محکمی ندارد. ولی وقتی داوطلب یک آزمونی میگوید احساس میکنم در مهرماه آمادگیام 30 درصد است، باید سعی کنم در آبان ماه آن را به 40 درصد برسانم و همینطور الی آخر، این رقابت با خود است. از طرف دیگر بر اساس نفس اماره و نفس لوّامه در وجود انسان دو (من) متفاوت وجود دارد،.یکی فرد را به سستی و تنبلی و زشتی و خواب و شکست سوق میدهد و آن دیگری فرد را به دینداری، مطالعه، غلبه بر مشکلات و تلاش و ... سوق میدهد. اختیار اینها در دست (خود) انسان است و همیشه بین آنها رقابت حاکم است. پس اگر دنبال رقابت و میدان رقابت هستید، میتوانید آن را در خود پیدا کنید. این هم بعد دیگری از رقابت با خود است. در مجموع میتوان ادعا نمود که رقابت با خود بهتر و منصفانهتر و منطقیتر از رقابت با دیگران است.
22 انسانهای موفق و پیروزمند دارای اراده و اعتماد به نفس محکم و قوی هستند.
23- در نهایت انسان موفق کسی است که با توکل به خداوند و برنامه ریزی صحیح از کمترین امکانات بهترین استفاده را بکند؛ و چون خداوند بهترین سرمایه ها را در اختیار آدمی قراد داده است، انسان موفق کسی است که بهترین استفاده را از آنها بکند و در جهت اهداف آفرینش از آنها بهره جوید.
موفق باشید. باز هم با ما سخن بگویید.
منبع :
چگونه می توان پیروز شد؟ (راز موفقیت)، علی نقی اقدسی، انتشارات سبزان
نویسنده : علی حسینعلی پور
- [سایر] چگونه می توان یک فرد موفق در جامعه بود ؟
- [سایر] انسان موفق کیست؟
- [سایر] آیا با عشقهای خیابانی می توان انتظار ازدواجی موفق داشت ؟ رابطه دختر و پسر چگونه است ؟
- [سایر] چطور می توان یک بار هم که شده، موفق به دیدار صاحب الزمان(عج) شویم؟
- [سایر] راهکارهای مهمی که به کمک آنها می توان در شغل مشاوره و امور مشاوره ای موفق بود کدامند؟
- [سایر] راههای که یک انسان واقعا در درس و تهذیب نفس موفق شود چیست؟
- [سایر] مسلمانی که با خواندن مرتب نمازهایش، موفق به ترک گناه نمی شود چگونه می توان عامل بازدارندگی نماز را افزون کرد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] در صورتی که بشر موفق به شبیه سازی برخی از اعضای انسان شود پیوند زدن آن به انسان چه حکمی دارد؟
- [سایر] کلیدهای موفق والدین برای تربیت موفق کودکان چیست؟
- [سایر] چگونه انسان نیازمند به دین است در صورتی که آدم های بسیاری را می بینیم که در زندگی شان موفق هستند ولی هیچ دینی ندارند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] چیزی را که منفعتش مال انسان است، مثلاً آن را اجاره کرده، می توان عاریه داد، به شرط این که حق واگذاری به دیگری داشته باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کر بودن آب را از دو راه می توان شناخت: نخست این که خود انسان یقین پیدا کند و دیگر این که لااقل یک نفر عادل خبر دهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] انسان نمی تواند با غسلی که به امید مطلوب بودن به جا آورده نماز بخواند بلکه باید احتیاطاً وضو نیز بگیرد، ولی با غسلهایی که مستحب بودن آن قطعی است مانند غسل جمعه می توان نماز خواند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر انسان به گونهای بر مهاجم پیروز شود که وی دیگر توان تهاجم نداشته باشد، دفاع کننده حقّ زدن یا زخمی کردن و یا کشتن وی را ندارد و محاکمه و مجازات او با حاکم شرع است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] انسان نمی تواند خمس مال خود را به افرادی بدهد که واجب النفقه او می باشند و اگر مخارج سید دیگری بر انسان واجب باشد مثل پدر یا فرزند بنابر احتیاط واجب نمی توان از خمس مال خود برای نفقه او داد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] خمس را می توان از عین مال متعلق خمس بدهد یا از قیمت آن ولی نمی توان از جنس دیگری داد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] (مجتهد) و (اعلم) را از سه راه می توان شناخت: اوّل: این که خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم: این که دو نفر عادل از اهل علم به او خبر دهند، به شرط این که دو نفر عالم دیگر برخلاف گفته آنها شهادت ندهند. سوم: این که آنچنان در میان اهل علم و محافل علمی مشهور باشد که انسان یقین پیدا کند او اعلم است.
- [آیت الله سبحانی] کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه مخارج او بر انسان واجب باشد، می توان به او زکات داد. ولی اگر زن برای خرجی خودش قرض کرده باشد شوهر نمی تواند بدهی او را از زکات بدهد بلکه اگر کس دیگری هم که مخارج او بر انسان واجب است برای خرجی خود قرض کند احتیاط واجب آن است که بدهی او را از زکات ندهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کفن را بطور متعارف از واجب و مستحب می توان از اموال میت برداشت، هرچند صغیر داشته باشد، اما زاید بر متعارف را نمی توان از حق صغیر برداشت، مگر این که وصیت کرده باشد، که در این صورت می توان مقدار اضافی را از ثلث حساب کرد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] موقعی انسان می تواند مشغول نماز شود که یقین کند وقت داخل شده است؛ یا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند؛ بلکه به اذان شخصی که وقت شناس و مورد اطمینان باشد یا به خبر دادن او به دخول وقت نیز می توان اکتفا نمود.