در مورد کسانی که بیشتر بر ارتباط با خدا تأکید دارند و ماهیت امامت و حتی وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) و قرآن کریم را تا حدودی انکار می کنند، چگونه می توان برخورد کرد؟ ضمن آنکه به نظر می رسد این افراد بیشتر به دنبال دلایل عقلی هستند و صرف ارتباط با خدا که خود جای تعریف دارد را کافی می دانند. در این موارد باید چند مساله را در نظر گرفت : 1. دلیل آنان و به تعبیر دیگر شبهات آنان در رابطه با پیامبر ، قرآن و امامت چیست تا متناسب آنها بتوان پاسخ داد. 2. آنان چه تصویری از خدا دارند.توضیح : در یک تقسیم بند کلی خداباوری به دو گونه تقسیم پذیر است: الف . خدا باوری دئیستی ، در این گمانه خدا فقط خالق هستی است و پس از خلق جهان معزول است به کنار گذاشته شده است و دیگر هیچ کاری به جهان و انسان ندارد. طبیعی است رابطه با چنین خدایی بی معنی و بی فایده است و هیچ ثمری ندارد. ب. خدا باوری تئیست ، در این انگاره خدا نه تنها خالق که پرودردگار عالم و آدم است. او جهان را همواره تدبیر می کند. هدایتگر و راهنمای انسان است . شنوای ندای آدمیان و تامین کننده حاجات و برآورنده دعای آدمی است . بر اساس این انگاره ارتباط با خدا معنی دار می شود . لیکن باید توجه داشت این همان خدایی است که ربوبیت تکوینی و تشریعی دارد و برای هدایت انسان پیامبران را فرستاده و ما را به اطاعت از آنها ملزم ساخته است. البته ثمره این اطاعت نیز رسیدن به کمال برین و سعادت فرجامین و خیر نهایی انسان است. بنا براین ارتباط با خدایی که پروردگار است بدون پذیرش هدایتهای اسمانی و وحیانی معنای محصلی ندارد . 3.باید دید نگاه این گونه افراد به انسان چیست؟ و چه تعریفی از انسان دارند؟ و چه غایتی برای انسان در نظر گرفته اند؟ باید برای این افراد تفهیم نمود که انسان موجودی است بالقوّه که باید به فعلیّت برسد. همچنین باید به این گونه افراد تفهیم نمود که انسان دارای بعدی غیر مادّی نیز بوده نیازمند تغذیه و تربیت صحیح آن است ، تا قوای روحی انسان نیز به فعلیّت برسند. 0آنگاه باید به او تفهیم نمود که بشر برای تأمین این بعد پنهان وجود آدمی ، تا به حال صدها مکتب فلسفی و روانشناسی و اخلاقی اختراع کرده است که اکثر آنها با هم در تضّادّند. سپس باید وجدان او را به قضاوت طلبید و پرسید که کدام یک از این مکاتب درستند؟ و به کدام یک باید عمل نمود؟ و کدام یک با براهین عقلی قابل اثباتند؟ آنگاه او هر مکتبی غیر از دین حق آسمانی و آیین پیامبر و اهل بیت(ع) را انتخاب کرد باید مبانی آن را به چالش کشید ؛ و یک به یک پوچی مکاتب بشر ساخته را به وی نشان داد. همینطور باید او را با این سوال مواجه نمود که: چگونه انسانی که خود به اوج کمال انسانی نرسیده است می تواند فرمول و برنامه ی رسیدن به اوج کمال انسانی را برای دیگران تجویز کند؟ یا کسی که نمی داند اوج مرتبه انسانی چیست ، و عقل او هنوز به کمال خود نرسیده است ، چگونه می تواند با عقل بالقوّه ی خود فرمول و برنامه ی رسیدن به اوج کمال انسان و اوج رشد عقلانی را به دست آورد؟ به قول حکما ، فاقد یک کمال چگونه می تواند عطا کننده آن باشد. و به قول شاعر : ذات ، نایافته از هستی بخش ...... کی تواند که شود هستی بخش. آنگاه از این راه می توان برای او استدلال نمود که فرمول و برنامه ی رسیدن به اوج کمال انسانی را باید از کسی گرفت که انسان را آفریده و از تمام قوای وجودی او آگاه است و راه به فعلیّت رساندان همه ی قوای انسانی را هم می داند. آنگاه این سوال پیش می آید که چگونه باید چنین فرمول و دستورالعملی را از خدای متعال دریافت نمود؟ برای این منظور ، در حدّ فرض ذهنی ، راههای فراوانی قابل تصوّر است ؛ که یکی از آنها ، ارتباط افراد خاصّی با خداوند متعال و واسطه شدن آنها برای دیگران است که چنین کسی را اصطلاحاً نبی (پیامبر) می نامند. حال باید دید در عالم خارج از ذهن ، کدامیک از این راههای فرضی مدّعی داشته اند ؛ تا به بررسی صحّت و سقم آن پرداخت.با اندک تجسّسی معلوم می شود که در عالم خارج تنها یک راه مدّعی داشته است و آن ارتباط برخی افراد انسانی با خدا و دریافت وحی از اوست. امّا از کجا باید دانست که این مدّعیان راست گفته اند یا نه؟ عقل حکم می کند که اگر خدا کسی را فرستاده باشد حتماً ابزاری به دست او می دهد تا او بتواند ادّعای خود را اثبات کند ؛ چنین ابزاری را اصطلاحاً معجزه می نامند. اگر مخاطب تا اینجا با ما آمده باشد ، آنگاه می توان برای او شواهد تاریخی ارائه نمود که نبی اکرم(ص) معجزات فراوانی داشته است که برخی مورّخین تعداد آنها را بیش از چهار هزار مورد نوشته اند ؛ که مهمترین آنها قرآن کریم است که خود با صدایی رسا خود را معجزه می خواند و منکرین خود را به مبارزه می طلبد. ( أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین. آنها میگویند: او (پیامبر) به دروغ این(قرآن) را(به خدا) نسبت داده(و ساختگی است)! بگو:اگر راست میگویید، شما هم ده سوره ساختگی همانند این قرآن بیاورید؛ و تمام کسانی را که میتوانید غیر از خدا (برای این کار) دعوت کنید.)(هود: 13) ( وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین. و اگر در باره آنچه بر بنده خود(پیامبر) نازل کردهایم شک و تردید دارید،( دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را غیر خدا برای این کار، فرا خوانید اگر راست میگویید.)( البقرة:23) ( أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ . آیا آنها میگویند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟! بگو: اگر راست می گویید، یک سوره همانند آن بیاورید؛ و غیر از خدا، هر کس را میتوانید(به یاری) طلبید!)(یونس:38) تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام گواه است که تا به امروز هیچکدام از دشمنان اسلام نتوانسته اند جواب این مبارزه طلبی آشکار را بدهند. در حالی که هر ساله میلیاردها دلار خرج مبارزه با اسلام می کنند و هزاران جلد کتاب بر ضدّ اسلام می نویسند و صدها فیلم بر ضدّ اسلام می سازند. آیا جای سوال نیست که چرا اینها ، این همه هزینه را صرف ساختن یک سوره ی کوچک مثل سوره کوثر نمی کنند؟!!! 3. برای کسب اطلاعات بیشتر در باب نیاز انسان به دین (برنامه ی انسان سازی الهی) مطالعه مقاله ی زیر نیز برای حضرت عالی مفید خواهد بود. چرا دین؟ از حمیدرضا شاکرین اساسیترین پرسش انسان دربارة دین این است که دین چه فایده و چه لزومی دارد؟ چرا باید دیندار بود؟ رابطه دین و انسان چگونه رابطهای است؟ آیا زندگی بدون دین امکانپذیر است و در این صورت، دینی زیستن بهتر است یا زندگی منهای دین؟ پس از روشن شدن چرایی و ضرورت دین این سئوال پدید میآید که آیا میتوان به هر دینی پایبند؟ آیا همة ادیان با هم برابرند و گزینش هر دینی کاملاً شخصی و سلیقهای است؟ یا در میان ادیان موجود حق و باطل، نیک و بد یا خوب و خوبتر وجود دارد و لاجرم و به حکم خرد باید برترین را برگزید؟ در گام سوم، برای یک مسلمان یا کسی که به اسلام دعوت میشود این سئوال پدید میآید که آیا دین برتر همان اسلام است؟ کدامین دلیل پشتیبان این مدعاست و چگونه میتوان آن را با سنجههای عقلی آزمود؟ اکنون بر آنیم که به یاری خداوند با رعایت اختصار به بررسی پرسشهای یادشده بپردازیم. رابطه انسان و دین گرایش انسان به دین امری ذاتی، عمیق و ریشهدار است. دین نه تنها تأمین کنندة بسیاری از نیازهای انسان، بلکه خود نیازی بنیادین و نهفته در ژرفای وجود آدمی است. (تا نه گی دو که نه تن) مینویسد: (حس مذهبی یکی از عناصر اولیه ثابت و طبیعی روح انسانی است. اصلیترین و ماهویترین قسمت آن به هیچ یک از رویدادهای دیگر قابل تبدیل نیست، بلکه نحوه ادراک فطری ورای عقلی است که یکی از چشمههای آن از ژرفای روان ناخودآگاه فوران میکند و نسبت به مفاهیم(زیبایی) مربوط به هنر (و نیکی) مربوط به اخلاق (و راستی) مربوط به علم (مفهوم دینی)، یا به طور صحیحتر، مفهوم مقدس، مقوله چهارمی است که دارای همان اصالت و استقلال سه مفهوم دیگر است). (آلکسیس کارل) نیز بر آن است که: (احساس عرفانی [دینی] جنبشی است که از اعماق فطرت سرچشمه گرفته است و یک غریزه اصلی است). وی در جایی دیگر مینویسد: (فقدان احساس اخلاقی و عرفانی در میان اکثریت عناصر فعال یک ملت، زمینه زوال قطعی ملت و انقیاد او را در بند بیگانه تدارک میبیند؛ سقوط یونان قدیم معلول چنین عاملی بود. در نگاه (تولستوی) نیز (ایمان آن چیزی است که انسان با آن زندگی میکند.) استاد مطهری در توضیح این سخن میگوید: (یعنی ایمان مهمترین سرمایه زندگی است). به نظر وی مردم به برخی از سرمایههای زندگی مانند سلامت، امنیت، ثروت و رفاه و... توجه دارند، اما به یک سرمایه بزرگ که نامش ایمان است توجه ندارند؛ چرا که آنان اصولاً محسوسات و مادیات را بیش از معقولات و معنویات میشناسند. در نظر (ویل دورانت) نیز دین روح زندگی است، او میگوید: (زندگی بدون، دین ملالانگیز و پست است، مانند جسدی است بیروح). قریب به این مضمون را در سخن (ویلیام جیمز) میتوان یافت. او مدعی است: (ایمان یکی از قوایی است که بشر به مدد آن زندگی میکند، فقدان کامل آن در حکم سقوط بشر است). از آنچه گذشت روشن میشود که نیاز انسان به دین امری جاودان و زوالناپذیر است. لازمه ذاتی بودن دینورزی این است که دین همچون دیگر غرایز و نیازهای ذاتی انسان همپای حیات بشر بپاید و آینده بشریت را همچون گذشته در نوردد. لاجرم گسست بین انسان و دین را هرگز نمیتوان و نباید انتظار داشت. (ارنست رنان) در پایندگی و ژرفایی تأثیر دین در نهاد انسان میگوید: (ممکن است روزی هر چه را دوست میدارم نابود و از هم پاشیده شود و هر چه را که نزد من لذت بخشتر و بهترین نعمتهای حیات است از میان برود، و نیز ممکن است آزادی به کار بردن عقل و دانش و هنر بیهوده گردد، ولی محال است که علاقه به دین متلاشی یا محو شود، بلکه همواره و همیشه باقی خواهد ماند و در کشور وجود من شاهدی صادق و گواهی ناطق بر بطلان مادیت خواهد بود). همه آنچه گفته آمد را در یک آیه زیبای قرآن میتوان یافت که رمز دینگرایی انسان را چنین ترسیم کرده است: (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا؛ پیوسته رو به سوی دین پاک خداوند داشته باش که انسانها را بر آن سرشته است و آفرینش الهی دگرگون نخواهد شد). کارکردهای دین دین از جهات متعددی مددرسان و یاور انسان است. کارکردهای مثبت دین در سه حوزه قابل بررسی است: 1. حوزه معرفت و دانایی؛ 2. حوزه اجتماعی و مناسبات انسانی؛ 3. حوزه روانشناسی. اکنون به اختصار به بررسی کارکردهای روانشناختی، دین پرداخته و دیگر عرصههای آن را به ناچار فرو میگذاریم. از نظرگاه روانشناختی دین کارکردها و ثمرات بسیاری برای انسان دارد. در میان دانشهای جدید هیچ یک مانند روانشناسی نقاب از رازهای شگفت دین و دینداری بر نکشیده و لزوم اجتنابناپذیر آن را در همین زندگی دنیایی به طور ملموس روشن نساخته است. البته باید توجه داشت که اساساً روانشناسی در پی تعیین حق و باطل و به تعبیر دیگر (ارزش صدق) دین نیست؛ چرا که تعیین این مسئله خارج از توان و کارویژههای این دانش است. افزون بر آن روانشناسی در این باره نظر به دین خاصی ندارند؛ و چه بسا در برخورد با پارهای از ادیان کارکردهای منفیای نیز برای دین مطرح کنند. مسلماً هر اندازه دینی از حقانیت بیشتری برخوردار باشد کارکردهای مثبتتری داشته و فاصله بیشتری با تأثیرات منفی دارد؛ لاجرم میتوان بهترین کارکرد از بهترین دین انتظار داشت. آنچه این دانش پی میگیرد و در صلاحیت آن است ثمرات و کارکردهای روانی دین فارغ از حقانیت و ارزش صدق آن است. چه بسا پارهای از کارکردهای روانشناختی دین و دینورزی عبارتند از: 1 معنا بخشیدن به حیات از مهمترین کارکردهای اساسی دین، تبیین معنای زندگی است. هر انسانی از خود میپرسد که زندگی برای چیست؟ درد و رنج و مرگ و میرها چه معنا دارد؟ و در مجموع آیا جهان ارزش زیستن دارد یا نه؟ یافتن پاسخی صحیح در برابر این پرسشها زندگیساز است و ناکامی در برابر آن زندگی سوز. دین با تبیین جاودانگی، حکمت و هدفمندی هستی و جهتگیری رو به خیر و کمال و تعالی آن، در پرتو تدبیر خداوند حکیم و رحمان و رحیم، خرد پذیرترین و دلپسندترین معنا از حیات انسان و جهان را به دست میدهد. (کارل یوستاویونگ) در اهمیت این مسئله مینویسد: (در میان همه بیمارانی که در نیمه دوم حیاتم با آنها مواجه بودهام، یکی هم نبوده که مشکلش در آخرین وهله، چیزی جز مشکل یافتن یک نگرش نسبت به حیات باشد. با اطمینان میتوان گفت که همه آنان از آن رو احساس بیماری میکردهاند که چیزی را که ادیان زنده هر عصر، به پیروان خود، عرضه میدارند، از دست دادهاند و هیچ یک از آنان قبل از یافتن بینش دینی خود، شفای واقعی نیافته است.) (ویکتور فرانکل) نیز قدرت دین را عقیده به (اَبَر معنی) میداند، یعنی دین بهترین معنی برای زندگی کردن است. برخی از جامعهشناسان نیز برآنند که گوهر دین واکنش در برابر تهدید به بیمعنایی در زندگی بشر و تلاش در جهت نگریستن به جهان به مثابه حقیقتی معنادار است. پارهای از بروندادهای روانشناختی تفسیر دینی حیات عبارت است از: 1. احساس خوشبینی و رضایت 2. مطبوع سازی زندگی در مجموعه هستی 3. ایجاد امیدواری 4. مسئولیت پذیری 5. نشاط و حرکت آموزههای دینی نگرش فرد به نظام هستی و قوانین آن را خوشبینانه میسازد. از نظر استاد مطهری فرد با ایمان در کشف هستی همچون شهروند کشوری است که قوانین و تشکیلات و نظامات آن را صحیح و عادلانه میداند و به حسن نیت کارگزاران آن ایمان دارد. لاجرم: اولاً، زندگی برای او مطبوع و دلپذیر میشود. ثانیاً زمینههای ترقی و تعالی را برای خود و دیگران فراهم میبیند و روح (امیدواری) در او پدید میآید. ثالثاً، اگر چیزی موجب عقبماندگی او شود آن را جز از ناحیه کمکاری و بیتجربگی و مسئولیتگریزی خود و امثال خود نمیداند. او همچنین پارهای از رنجها و دشواریها را زمینه ترقی و تکامل خود میداند. این اندیشه به طور طبیعی شخص را به غیرت میآورد و با (خوشبینی) و (امیدواری) به حرکت و جنبش در جهت اصلاح خود وامیدارد و از دشواریها استقبال میکند. در مقابل، فرد بیایمان مانند شهروندی است که قوانین، تشکیلات و کارگزاران کشورش را فاسد میداند و از قبول آنها هم چارهای ندارد. درون چنین فردی انباشته از عقدهها و کینههاست. او هرگز به فکر اصلاح خود نمیافتد، از جهان لذت نمیبرد و هستی برای او زندانی هولناک است که یا باید از چنگ آن بگریزد و یا با رنج و سختی آن را تحمل کند. با توجه به آنچه گذشت میتوان تأثیرات معنای دینی حیات بر روان و کنش فرد را به شرح ذیل برشمرد: خوش بینی، مطبوعسازی زندگی، امیدواری، مسئولیت پذیری و جنبش و حرکت اصلاحی. 2 بهداشت، سلامت و آرامش روان یکی از نیازهای مهم انسان، سلامت و آرامش روان است. در دنیای کنونی علیرغم پیشرفتهای خیرهکننده علمی و تکنولوژیکی بشر روز به روز اضطراب، دلهره، افسردگی و ناآرامی بیش از پیش بر انسان چیره شده و حاجت به آرامش روحی و روانی بیشتر احساس میشود. نقش دین در سلامت و آرامش روان از جهات مختلفی حایز اهمیت است. در این باره تحقیقات انجام شده توسط روانشناسان قابل توجه است: الف. دینداری و تحمل فشارهای روانی تحقیقات انجام شده نشان میدهد انگارههای دینی نقش مؤثری در تسکین دردهای روحی، کاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی دارند و افراد مذهبی از ناراحتی روانی بسیار کمتری رنج میبرند. ب. دینداری و افسردگی بر اساس تحقیقات، بین دین و افسردگی، استرس و اضطراب نسبت معکوس وجود دارد. این مسئله در عصر حاضر مورد توجه بسیاری از روانشناسان و اندیشمندان است. (ویلر) بر آن است که فرد مذهبی از طریق اعتقادات دینی بر مشکلات چیره میشود و از طریق اعمال مذهبی و شرکت در مراسم دینی به شبکه وسیع حمایتهای اجتماعی متصل میشود. (میدور) نیز اظهار میدارد که وابستگی دینی چون بدیل دیگر متغیرهای مؤثر بر سلامت روان مانند وضعیت اقتصادی و حمایت اجتماعی عمل میکند و منجر به کاهش شیوع افسردگی میشود. ج. دینداری و بزهکاری بررسیها گواه بر آن است که بین دینداری و بزهکاری و جرم و جنایت رابطه منفی وجود دارد و رفتارهای مذهبی میتواند بین آنها تمایز افکند. د. دینداری و کاهش مصرف الکل و مواد مخدر براساس تحقیقات انجام شده توسط (ادلف) ، (اسمارت) ، (اوتار) و (دیویدز) افراد مذهبی از مواد مخدر استفاده نمیکنند و یا بسیار کم مصرف میکنند. از نظر (لوچ) و (هیوز) به ویژه در میان عناصر مذهبی اصولگرایان کمتر از همه به مواد مخدر گرایش دارند و هر اندازه ایمان دینی فرد قویتر باشد احتمال استفاده از مواد مخدر و الکل در او کمتر یا مساوی با صفر است. ه . دینداری و کاهش خودکشی مسأله خودکشی یکی از بحرانهای جدی در تمدن کنونی بشر است. روزنامه اطلاعات مورخه 17/9/47، صفحه (عبور از پنج قاره) مینویسد: (سازمان بهداشت جهانی اخیراً آمار جالبی درباره خودکشی در کشورهای مختلف جهان انتشار داده است. به موجب این آمار در هشت کشور صنعتی جهان خودکشی در بین افراد 15 تا 44 ساله سومین علت مرگ و میر در این کشورها را تشکیل میدهد. این کشورها عبارتند از: آلمان غربی، اتریش، کانادا، فنلاند، دانمارک، مجارستان، سوئد و سوئیس. کارشناسان سازمان جهانی بهداشت که این آمار را پس از ده سال مطالعه کردهاند همچنین اعلام کردهاند که خودکشی در کشورهای در حال توسعه نیز به طور وحشتناک رو به افزایش است. در این کشورها حتی جوانان کمتر از 15 سال نیز دست به خودکشی میزنند. آماری که از طرف کارشناسان مزبور تهیه شده، نشان میدهد که به طور کلی طبقات تحصیلکرده و روشنفکر بیش از طبقه کارگر اقدام به خودکشی میکنند. مثلاً در انگلستان عده زیادی از پزشکان در سالهای اخیر خودکشی کردهاند. تنها در آلمان غربی همه ساله دوازده هزار نفر خودکشی میکنند و شصت هزار نفر دیگر به نحوی در صدد خودکشی بر میآیند. مهمترین علت خودکشی آلمانیها بیماری عصبی است. در حال حاضر در آلمان غربی بیش از یک میلیون نفر از فشار عصبی رنج میبرند و ممکن است هر آن دست به خودکشی بزنند. در مقابل، تحقیقات نشان میدهد خودکشی در کسانی که در مراسم دینی شرکت میکنند نسبتی بسیار کمتر از دیگران دارد. کامستاک و پاتریچ در یک بررسی نشان دادند احتمال خودکشی در افرادی که به عبادتگاهها نمیروند چهار برابر بیش از شرکتکنندگان در محافل دینی است. همه پژوهشها نشان میدهد یکی از علل مهم خودسوزی ضعیف بودن اعتقادات مذهبی بوده است.) یک بررسی که در کشور اردن توسط (داراکه)(1992) انجام شده است نشان میدهد تعداد خودکشی در ماه رمضان در مقایسه با ماههای دیگر سال کاهش قابل توجهی را نشان میدهد. و. دینداری، رضایت از ازدواج و کاهش طلاق مسأله ناپایداری خانواده و گسست آن یکی از بحرانهای بزرگ دنیای متمدن کنونی و در پی آورنده نتایج ویرانگر روانی و اجتماعی است. براساس مطالعات انجام شده، مذهب مهمترین عامل پایبندی به خانواده، رضایت از ازدواج و کاهش طلاق است و این مسأله عامل مهمی در بهداشت روانی خانوادهها به شمار میرود. تحقیقات نشان داده است مردانی که همسرانشان را طلاق داده و یا از آنها جدا شدهاند ده برابر بیش از دیگران در معرض ابتلا به بیماریهای روانی هستند. 3. سازگارسازی جهان درون و برون؛ کاهش رنج ها بهره دیگری که از تفسیر دینی حیات بر میخیزد (ایجاد سازگاری بین جهان درون و برون) و در نتیجه کاهش رنجها و ناراحتیهاست. بدون شک در مواردی بین خواستهها و تمایلات انسان و آنچه در جهان خارج وجود دارد تفاوتهایی مشاهده میشود. گاه این تفاوتها به گونهای است که شرایط خارجی برای انسان رنجآفرین و ملالانگیز است. این تفاوتها میتواند به گونههای مختلف باشد مثل: 1. تفاوت بین خواستههای ما و نظام تکوین، مانند شرور و آفاتی چون مرگ و میر، سیل، زلزله، نقص عضو، بیماری و... 2. بین تمایلات ما و واقعیات اجتماعی، مثل حاکمیت نظام استبدادی و... از طرف دیگر در مواردی واقعیات خارجی به سهولت و در شرایطی که ما در آن قرار داریم تغییرپذیر است؛ در چنین وضعیتی انسانها به طور معمول در جهت تغییر جهان خارج به سود تمایلات خود میکوشند؛ اما گاه جهان خارج اصلاً تغییرپذیر نیست، یا در شرایط مورد نظر شخص دگرگون نمیشود؛ و یا تغییر آن مستلزم هزینههایی تحملناپذیر و نامعقول است. در این موارد بهترین راه سازگارسازی درون با خارج است و دین نیرومندترین عامل آشتیدهنده این دو جهان است. دین با تفسیری که از جهان و ناملایمات و رنجهای آدمی در آن میدهد، نه تنها ناسازگاری آن دو را از میان بر میدارد؛ بلکه با دادن نقش عبادی به تحمل دشواریها و اینکه بزرگترین اولیای الهی چشنده تلخترین رنجهایند شیرینترین رابطه را بین آن دو ایجاد میکند؛ به طوری که انسان مؤمن میگوید: (زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت)، از همین رو (الیسون) بهترین راه مقابله با مشکلات تغییرناپذیر را مقابله مذهبی میداند. اینکه حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در سرزمین سوزان کربلا و دیدن آن همه رنج و مصیبت و زخمهای بسیار بر جان و توان خویش فرمود: (رضا الله رضانا اهل البیت) و زینب کبری(س) پس از تحمل آن همه دشواری طاقت فرسا میفرماید: (ما رأیت الّا جمیلا) عالیترین نمایش شکوه ایمان در سازگاری جهان درون و برون و شیرین نمودن رنج و سختی در جهت مقاصد و اهداف بلند الهی و انسانی است. بدین ترتیب نه تنها رنج انسان کاهش مییابد، بلکه در مواردی شیرین و دلپذیر میشود و این جز در سایه دین و ایمان دینی امکانپذیر نیست. 4. هدفبخشی و ایدهآلپروری یکی از مهمترین کارکردهای دین ارائه ایدهآل و آرمان مطلوب است. ایدهآل اصل یا موضوعی است که مورد گرایش انسان قرار گیرد و هدف تلاشها و کوششهای او باشد. ایدهآل موجب شکلگیری نوع انتخاب آدمی است. شخص به طور آگاهانه یا ناخودآگاه همه پدیدهها را با آن میسنجد و ارزشداوری میکند. ایدهآل از مختصات زندگی بشری و از عناصر اساسی آن است. انسان زمانی میتواند از یک زندگی حقیقی برخوردار باشد که آگاهانه برای خود ایدهآل و آرمان انتخاب کند. انسانها در طول تاریخ ایده آلهایی چون رفاه، ثروت، شهرت، مقام، عشق، زیبایی، دانش و... انتخاب کردهاند لیکن بهترین ایدهآل آن است که دارای شرایط زیر باشد: 1. منطقی باشد. 2. قابل وصول باشد. 3. تمایلات سودجویانه و خودخواهانه و (من طبیعی) آدمی را کنترل کند. 4. در انسان چنان کششی ایجاد کند که از درون به سوی هدف اعلای حیات حرکت کند. چنین آرمانی تنها از دین حق و معنای دینی حیات بر میخیزد. (میلر بروز) از قول (اینشتین) میگوید: (علم، ما را از آنچه هست آگاه میکند و دین (وحی) است که ما را به آنچه که سزاوار است که باشد مطلع میکند). 5. پاسخ به احساس تنهایی یکی از رنجهای بشر که در جهان صنعتی و پیدایش کلانشهرها به شدت رو به افزایش است، مسأله احساس تنهایی است. منظور از احساس تنهایی در اینجا تنهایی فیزیکی یعنی جدایی از دیگران نیست؛ بلکه گونههای دیگری هم چون ناتوانی دیگران در پاسخدهی به برخی از نیازهای انسان، عدم درک دیگران از شخص و یا سرگرمی دیگران به کار خود و جستجوی منافع خویش و عدم توجه عمیق، جدی، خیرخواهانه و دیگرخواهانه در جهت تأمین خواستهها و نیازهای شخص است. به عبارت دیگر، انسان در این دنیا خود را در میان انبوه مردمانی مییابد که همواره در بند خودخواهیهای خویشند و حتی اگر اعمالی به ظاهر نیک و مفید به حال دیگری انجام میدهند عمدتاً آمیخته به انواع درخواستها، گرایشها و خودخواهیهای ظاهر و پنهان است و کسی صد در صد به خاطر (من) کاری برای (من) انجام نمیدهد. اما در نگرش دینی، انسان هیچگاه تنها نیست. 6. تقویت قدرت کنترل غرایز از جمله خطراتی که همواره جامعه بشری را مورد تهدید قرار داده و در عصر قدرت و تکنولوژی خطراتی صد افزون برای بشریت به بار آورده لجام گسیختگی غرایز، خودخواهیها و تمایلات سرکش نفسانی است. این پدیدة شوم نه تنها از جانب علم و دانش و فلسفههای بشری مهارشدنی نیست، بلکه اربابان قدرت و دانش را نیز به اسارت خود درآورده و علم و تکنولوژی را نیز در این جهت، استخدام کرده است. آن عامل نیرومندی که انسان را از اسارت هواهای نفسانی آزاد ساخته و قدرت رویارویی با طغیانهای زندگیسوز نفس اماره را میبخشد، ایمان استوار دینی است. (داستایوفسکی) میگوید: (اگر خدا (دین) نباشد همه چیز مباح است). یعنی غیر از خداباوری و ایمان مذهبی هیچ عامل دیگری توان بازدارندگی از اعمال ضداخلاقی، بیماری بیعدالتی، تجاوز و فساد و تباهی و رام کردن نفس اماره و سرکش آدمی را ندارد. 7. دیگر کارکردها افزون بر آنچه گذشت کارکردهای روانشناختی، فراروانشناختی، روان تنی و جسمانی دیگری برای دین ذکر شده که به ذکر عناوین آنها بسنده نموده و خواننده عزیز را به مطالعه و جستجوی بیشتر در این زمینه فرا میخوانیم: 1. بهداشت و سلامت جسمانی، طول عمر، پایداری در فعالیتهای فیزیکی، تقویت سیستم ایمنی و دفاعی بدن، تسریع در بهبودی و کوتاه کردن دوران درمان. 2. ایجاد خضوع، تعبد و تسلیم در جهانی آکنده از سرگردانی و تعارضات فکری. 3. عشق و محبت، پاسخ به غرایز فرامادی بشر و ایجاد لذتهای فراجسمانی، تصفیه غمها و جذب شادیها. 4. کاهش اضطراب، ترسها و وحشتها؛ به ویژه ترس از مرگ. 5. افزایش قدرت کنترل و مدیریت ذهن (سایکو سیبرنیتک) و تصویرسازی ذهنی. 6. هویتبخشی، انسجام و تعادل شخصیت ، رهایش از آشفتگی و هماهنگسازی افکار و احساسات. 7. شجاعتآفرینی و افزایش قدرت پایداری در برابر دشمنان و زورمندان. 8. بهداشت و سلامت روح و حقیقت برین وجود آدمی. 9. ایجاد وقار و سنگینی و دوری از جلفی و سبکی. 10. کاهش و کنترل عملیات جنسی. جمعبندی این نوشتار را با سخنی از (میلتون یینگر) به پایان میبریم. او در مقاله (دین و نیازهای فرد) مینویسد: (در پزشکی روان تنی وقتی نکات زیر را ملاحظه کنیم، ارزش دین آشکار میشود: 1. دین، انسان را به یک فلسفه حیات مسلح میکند و به عقل وی روشنگری لازم را میبخشد. دین برای یک فرد نقشی را ایفا میکند که قطبنما برای یک کشتی و در دریای زندگی جهت و راهنمایی در اختیار او مینهد. 2. دین بر اراده انسان تأکید مینهد، آن را تقویت و فرد را کمک میکند تا به فرمانهای عقل گردن نهد. 3. دین نیازهای اساسی روح، به ویژه نیاز به عشق و جاودانگی را، تحقق میبخشد.) پینوشتها: تا نِه گی دو که نه تن، حس مذهبی یا بعد چهارم روح انسانی، ترجمه مهندس بیاتی، ص14. آلکسیس کارل، نیایش، ترجمه دکتر علی شریعتی، ص55، تهران، تشیع. شهید مطهری، یادداشتها، ج 4، ص 151. همان. دکتر صفدر صانعی، آرامش روانی و مذهب، ص8، قم، پیام اسلام، چاپ ششم، 1350. همان، ص6. فرید وجدی، دایرة المعارف، به نقل از: شهید مطهری، یادداشتها، ج 4، تهران، قم، صدرا. روم/ 10. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: حمیدرضا شاکرین؛ دین شناسی(پرسشها و پاسخهای دانشجویی) قم ، معارف. این مسئله اساساً مقولهای معرفتی است، از این رو در بحث از کارکردهای معرفتی دین تحت عنوان (پاسخ به پرسشهای بنیادین) بررسی شد، لیکن به لحاظ کارکردهای مهم روانشناختی آن در اینجا نیز به آن اشاره میشود. .284 - پیتر آلستون، ملتون یینگر، محمد لگنهاوزن، دین و چشماندازهای نو، ترجمه غلامحسین توکلی، ص 163، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، بوستان کتاب قم، 1376. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 164 167. ملکم همیلتون، جامعه شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، ص 179. خوش بینی دارای گونههای مختلف مثبت و منفی است. آنچه در اینجا مورد نظر است خوشبینی حقیقت و سازنده است. اسلام و بهداشت روان، ج 2، ص 245. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: الف. دکتر احمدعلی نور بالا، شواهد پژوهشی در رابطه بین وابستگی مذهبی و افسردگی (مقاله) اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات، ج 1، ص 17-20. ب. دکتر قربانعلی اسداللهی، رابطه اعتقادات مذهبی در درمان بیماریهای افسردگی مقاله (نقش دین در بهداشت روان) مجموعه مقالات ص 41-47 نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان مجموعه مقالات( ج 2، ص 23، قم، معارف، چاپ اول، 1382. شهید مطهری، یادداشتها، ج 3، ص 389، قم و تهران: صدرا، چاپ سوم، 1382. نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان، ج 1، ص 237-243. دکتر محمد قهرمانی و...، بررسی تأثیر روزهداری بر وضعیت سلامت روانی (مقاله) نقش دین در بهداشت روان، ج1، ص 244، قم، معارف، چاپ اول، 1382. بنگرید:الف. دکتر باقر غباری بناب، مطالعاتی در قلمرو مشترک دین و روانشناسی (مقاله)، ص 100، حوزه و دانشگاه (فصلنامه)، شماره 29، زمستان 80. ب. دکتر محمد قهرمانی، و... بررسی تأثیر روزه داری بر وضعیت سلامت روانی (مقاله)، دین و بهداشت روان، ج 1، ص 244، قم، معارف، چاپ اول، 1382. بنگرید: دکتر علی نقی فقیهی، بهداشت و سلامت روان در آیینه علم و دین، ص 85، قم، حیات سبز، 1384، چاپ اول. جهت آگاهی بیشتر در این زمینه بنگرید: دکتر عبدالله نصری، فلسفه آفرینش، ص 49 - 73، قم، معارف، چاپ اول، 1382. الثقافة الاسلامیة، ق: شهید مطهری، یادداشتها، ج 4، ص 188، تهران: صدرا، دوم، 1382. بنگرید: جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ص 46 - 47، قم، اسراء، چاپ اول، 1380. مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران و قم: صدرا، 1368. بنگرید: الف. همو، حکمتها و اندرزها، ص 3. ب. همو، امدادها و غیبی در زندگی بشر، ص 86 بنگرید: الف. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات اولین همایش بین المللی (نقش دین دربهداشت روان)، ج 1، ص 28 و 187 - 153، قم، معارف، چاپ اول، 1382. ب. همان، ج 2، ص 27. ج. پت کوری، بازگشت به دعا در آستانه هزاره سوم، ترجمه عزیزالله صوفی سیاوش. بنگرید: الف. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدی قائنی و... ب. شهید مطهری، یادداشتها، ج 4، ص 196، قم و تهران، صدرا، چاپ دوم، 1382. بنگرید: الف. همان، ص 158 و 159. ب. همان، ج 7، ص 15-19. ج. همو، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص 39، قم: صدرا، چاپ هفتم، 1374. مجموعه مقالات اولین همایش دین در بهداشت روان، ص 167، قم، نوید اسلام، چاپ اول، 1377. همان. بنگرید: شهید مطهری، یادداشتها، ج 4، ص 122. بنگرید: مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 165، قم، نوید اسلام، چاپ اول، 1377. شهید مطهری، حکمتها و اندرزها، ص 47. همو، یادداشتها، ج 4، ص 123 و 158-159. همان، ص 154. بنگرید: الف. ویلیام جیمز، دین و ران، ترجمه مهدی قائنی. ب. شهید مطهری، همان، ص 169. مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 167. آلستون، م. یینگر، م. لگنهاوزن، دین و چشماندازهای نو، ترجمه غلامحسین توکلی، ص 162. افزون بر آنچه گذشت عالمان دینی به دلایل مختلف عقلی لزوم بعثت و امامت را اثبات می کنند و سپس با دلایل دیگری که بعضی از آنها نقلی است به اثبات نبوت و یا امامت خاصه یعنی مصداق پیامبر و امام می پردازند . جهت آگاهی بیشتر در این زمینه به کتابهای اعتقادی رجوع کنید.
در مورد کسانی که بیشتر بر ارتباط با خدا تأکید دارند و ماهیت امامت و حتی وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) و قرآن کریم را تا حدودی انکار می کنند، چگونه می توان برخورد کرد؟ ضمن آنکه به نظر می رسد این افراد بیشتر به دنبال دلایل عقلی هستند و صرف ارتباط با خدا که خود جای تعریف دارد را کافی می دانند.
در مورد کسانی که بیشتر بر ارتباط با خدا تأکید دارند و ماهیت امامت و حتی وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) و قرآن کریم را تا حدودی انکار می کنند، چگونه می توان برخورد کرد؟ ضمن آنکه به نظر می رسد این افراد بیشتر به دنبال دلایل عقلی هستند و صرف ارتباط با خدا که خود جای تعریف دارد را کافی می دانند.
در این موارد باید چند مساله را در نظر گرفت :
1. دلیل آنان و به تعبیر دیگر شبهات آنان در رابطه با پیامبر ، قرآن و امامت چیست تا متناسب آنها بتوان پاسخ داد.
2. آنان چه تصویری از خدا دارند.توضیح :
در یک تقسیم بند کلی خداباوری به دو گونه تقسیم پذیر است:
الف . خدا باوری دئیستی ، در این گمانه خدا فقط خالق هستی است و پس از خلق جهان معزول است به کنار گذاشته شده است و دیگر هیچ کاری به جهان و انسان ندارد. طبیعی است رابطه با چنین خدایی بی معنی و بی فایده است و هیچ ثمری ندارد.
ب. خدا باوری تئیست ، در این انگاره خدا نه تنها خالق که پرودردگار عالم و آدم است. او جهان را همواره تدبیر می کند. هدایتگر و راهنمای انسان است . شنوای ندای آدمیان و تامین کننده حاجات و برآورنده دعای آدمی است . بر اساس این انگاره ارتباط با خدا معنی دار می شود . لیکن باید توجه داشت این همان خدایی است که ربوبیت تکوینی و تشریعی دارد و برای هدایت انسان پیامبران را فرستاده و ما را به اطاعت از آنها ملزم ساخته است. البته ثمره این اطاعت نیز رسیدن به کمال برین و سعادت فرجامین و خیر نهایی انسان است. بنا براین ارتباط با خدایی که پروردگار است بدون پذیرش هدایتهای اسمانی و وحیانی معنای محصلی ندارد
. 3.باید دید نگاه این گونه افراد به انسان چیست؟ و چه تعریفی از انسان دارند؟
و چه غایتی برای انسان در نظر گرفته اند؟ باید برای این افراد تفهیم نمود که انسان موجودی است بالقوّه که باید به فعلیّت برسد. همچنین باید به این گونه افراد تفهیم نمود که انسان دارای بعدی غیر مادّی نیز بوده نیازمند تغذیه و تربیت صحیح آن است ، تا قوای روحی انسان نیز به فعلیّت برسند.
0آنگاه باید به او تفهیم نمود که بشر برای تأمین این بعد پنهان وجود آدمی ، تا به حال صدها مکتب فلسفی و روانشناسی و اخلاقی اختراع کرده است که اکثر آنها با هم در تضّادّند. سپس باید وجدان او را به قضاوت طلبید و پرسید که کدام یک از این مکاتب درستند؟ و به کدام یک باید عمل نمود؟ و کدام یک با براهین عقلی قابل اثباتند؟ آنگاه او هر مکتبی غیر از دین حق آسمانی و آیین پیامبر و اهل بیت(ع) را انتخاب کرد باید مبانی آن را به چالش کشید ؛ و یک به یک پوچی مکاتب بشر ساخته را به وی نشان داد.
همینطور باید او را با این سوال مواجه نمود که: چگونه انسانی که خود به اوج کمال انسانی نرسیده است می تواند فرمول و برنامه ی رسیدن به اوج کمال انسانی را برای دیگران تجویز کند؟ یا کسی که نمی داند اوج مرتبه انسانی چیست ، و عقل او هنوز به کمال خود نرسیده است ، چگونه می تواند با عقل بالقوّه ی خود فرمول و برنامه ی رسیدن به اوج کمال انسان و اوج رشد عقلانی را به دست آورد؟ به قول حکما ، فاقد یک کمال چگونه می تواند عطا کننده آن باشد. و به قول شاعر :
ذات ، نایافته از هستی بخش ...... کی تواند که شود هستی بخش.
آنگاه از این راه می توان برای او استدلال نمود که فرمول و برنامه ی رسیدن به اوج کمال انسانی را باید از کسی گرفت که انسان را آفریده و از تمام قوای وجودی او آگاه است و راه به فعلیّت رساندان همه ی قوای انسانی را هم می داند. آنگاه این سوال پیش می آید که چگونه باید چنین فرمول و دستورالعملی را از خدای متعال دریافت نمود؟ برای این منظور ، در حدّ فرض ذهنی ، راههای فراوانی قابل تصوّر است ؛ که یکی از آنها ، ارتباط افراد خاصّی با خداوند متعال و واسطه شدن آنها برای دیگران است که چنین کسی را اصطلاحاً نبی (پیامبر) می نامند. حال باید دید در عالم خارج از ذهن ، کدامیک از این راههای فرضی مدّعی داشته اند ؛ تا به بررسی صحّت و سقم آن پرداخت.با اندک تجسّسی معلوم می شود که در عالم خارج تنها یک راه مدّعی داشته است و آن ارتباط برخی افراد انسانی با خدا و دریافت وحی از اوست.
امّا از کجا باید دانست که این مدّعیان راست گفته اند یا نه؟ عقل حکم می کند که اگر خدا کسی را فرستاده باشد حتماً ابزاری به دست او می دهد تا او بتواند ادّعای خود را اثبات کند ؛ چنین ابزاری را اصطلاحاً معجزه می نامند. اگر مخاطب تا اینجا با ما آمده باشد ، آنگاه می توان برای او شواهد تاریخی ارائه نمود که نبی اکرم(ص) معجزات فراوانی داشته است که برخی مورّخین تعداد آنها را بیش از چهار هزار مورد نوشته اند ؛ که مهمترین آنها قرآن کریم است که خود با صدایی رسا خود را معجزه می خواند و منکرین خود را به مبارزه می طلبد.
( أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین. آنها میگویند: او (پیامبر) به دروغ این(قرآن) را(به خدا) نسبت داده(و ساختگی است)! بگو:اگر راست میگویید، شما هم ده سوره ساختگی همانند این قرآن بیاورید؛ و تمام کسانی را که میتوانید غیر از خدا (برای این کار) دعوت کنید.)(هود: 13)
( وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین. و اگر در باره آنچه بر بنده خود(پیامبر) نازل کردهایم شک و تردید دارید،( دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را غیر خدا برای این کار، فرا خوانید اگر راست میگویید.)( البقرة:23)
( أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ . آیا آنها میگویند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟! بگو: اگر راست می گویید، یک سوره همانند آن بیاورید؛ و غیر از خدا، هر کس را میتوانید(به یاری) طلبید!)(یونس:38)
تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام گواه است که تا به امروز هیچکدام از دشمنان اسلام نتوانسته اند جواب این مبارزه طلبی آشکار را بدهند. در حالی که هر ساله میلیاردها دلار خرج مبارزه با اسلام می کنند و هزاران جلد کتاب بر ضدّ اسلام می نویسند و صدها فیلم بر ضدّ اسلام می سازند.
آیا جای سوال نیست که چرا اینها ، این همه هزینه را صرف ساختن یک سوره ی کوچک مثل سوره کوثر نمی کنند؟!!!
3. برای کسب اطلاعات بیشتر در باب نیاز انسان به دین (برنامه ی انسان سازی الهی) مطالعه مقاله ی زیر نیز برای حضرت عالی مفید خواهد بود.
چرا دین؟
از حمیدرضا شاکرین
اساسیترین پرسش انسان دربارة دین این است که دین چه فایده و چه لزومی دارد؟ چرا باید دیندار بود؟ رابطه دین و انسان چگونه رابطهای است؟ آیا زندگی بدون دین امکانپذیر است و در این صورت، دینی زیستن بهتر است یا زندگی منهای دین؟ پس از روشن شدن چرایی و ضرورت دین این سئوال پدید میآید که آیا میتوان به هر دینی پایبند؟ آیا همة ادیان با هم برابرند و گزینش هر دینی کاملاً شخصی و سلیقهای است؟ یا در میان ادیان موجود حق و باطل، نیک و بد یا خوب و خوبتر وجود دارد و لاجرم و به حکم خرد باید برترین را برگزید؟ در گام سوم، برای یک مسلمان یا کسی که به اسلام دعوت میشود این سئوال پدید میآید که آیا دین برتر همان اسلام است؟ کدامین دلیل پشتیبان این مدعاست و چگونه میتوان آن را با سنجههای عقلی آزمود؟ اکنون بر آنیم که به یاری خداوند با رعایت اختصار به بررسی پرسشهای یادشده بپردازیم.
رابطه انسان و دین
گرایش انسان به دین امری ذاتی، عمیق و ریشهدار است. دین نه تنها تأمین کنندة بسیاری از نیازهای انسان، بلکه خود نیازی بنیادین و نهفته در ژرفای وجود آدمی است. (تا نه گی دو که نه تن) مینویسد: (حس مذهبی یکی از عناصر اولیه ثابت و طبیعی روح انسانی است.
اصلیترین و ماهویترین قسمت آن به هیچ یک از رویدادهای دیگر قابل تبدیل نیست، بلکه نحوه ادراک فطری ورای عقلی است که یکی از چشمههای آن از ژرفای روان ناخودآگاه فوران میکند و نسبت به مفاهیم(زیبایی) مربوط به هنر (و نیکی) مربوط به اخلاق (و راستی) مربوط به علم (مفهوم دینی)، یا به طور صحیحتر، مفهوم مقدس، مقوله چهارمی است که دارای همان اصالت و استقلال سه مفهوم دیگر است).
(آلکسیس کارل) نیز بر آن است که: (احساس عرفانی [دینی] جنبشی است که از اعماق فطرت سرچشمه گرفته است و یک غریزه اصلی است).
وی در جایی دیگر مینویسد: (فقدان احساس اخلاقی و عرفانی در میان اکثریت عناصر فعال یک ملت، زمینه زوال قطعی ملت و انقیاد او را در بند بیگانه تدارک میبیند؛ سقوط یونان قدیم معلول چنین عاملی بود.
در نگاه (تولستوی) نیز (ایمان آن چیزی است که انسان با آن زندگی میکند.) استاد مطهری در توضیح این سخن میگوید: (یعنی ایمان مهمترین سرمایه زندگی است). به نظر وی مردم به برخی از سرمایههای زندگی مانند سلامت، امنیت، ثروت و رفاه و... توجه دارند، اما به یک سرمایه بزرگ که نامش ایمان است توجه ندارند؛ چرا که آنان اصولاً محسوسات و مادیات را بیش از معقولات و معنویات میشناسند. در نظر (ویل دورانت) نیز دین روح زندگی است، او میگوید: (زندگی بدون، دین ملالانگیز و پست است، مانند جسدی است بیروح).
قریب به این مضمون را در سخن (ویلیام جیمز) میتوان یافت. او مدعی است: (ایمان یکی از قوایی است که بشر به مدد آن زندگی میکند، فقدان کامل آن در حکم سقوط بشر است).
از آنچه گذشت روشن میشود که نیاز انسان به دین امری جاودان و زوالناپذیر است. لازمه ذاتی بودن دینورزی این است که دین همچون دیگر غرایز و نیازهای ذاتی انسان همپای حیات بشر بپاید و آینده بشریت را همچون گذشته در نوردد. لاجرم گسست بین انسان و دین را هرگز نمیتوان و نباید انتظار داشت.
(ارنست رنان) در پایندگی و ژرفایی تأثیر دین در نهاد انسان میگوید: (ممکن است روزی هر چه را دوست میدارم نابود و از هم پاشیده شود و هر چه را که نزد من لذت بخشتر و بهترین نعمتهای حیات است از میان برود، و نیز ممکن است آزادی به کار بردن عقل و دانش و هنر بیهوده گردد، ولی محال است که علاقه به دین متلاشی یا محو شود، بلکه همواره و همیشه باقی خواهد ماند و در کشور وجود من شاهدی صادق و گواهی ناطق بر بطلان مادیت خواهد بود).
همه آنچه گفته آمد را در یک آیه زیبای قرآن میتوان یافت که رمز دینگرایی انسان را چنین ترسیم کرده است: (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا؛ پیوسته رو به سوی دین پاک خداوند داشته باش که انسانها را بر آن سرشته است و آفرینش الهی دگرگون نخواهد شد).
کارکردهای دین
دین از جهات متعددی مددرسان و یاور انسان است. کارکردهای مثبت دین در سه حوزه قابل بررسی است:
1. حوزه معرفت و دانایی؛
2. حوزه اجتماعی و مناسبات انسانی؛
3. حوزه روانشناسی.
اکنون به اختصار به بررسی کارکردهای روانشناختی، دین پرداخته و دیگر عرصههای آن را به ناچار فرو میگذاریم. از نظرگاه روانشناختی دین کارکردها و ثمرات بسیاری برای انسان دارد. در میان دانشهای جدید هیچ یک مانند روانشناسی نقاب از رازهای شگفت دین و دینداری بر نکشیده و لزوم اجتنابناپذیر آن را در همین زندگی دنیایی به طور ملموس روشن نساخته است. البته باید توجه داشت که اساساً روانشناسی در پی تعیین حق و باطل و به تعبیر دیگر (ارزش صدق) دین نیست؛ چرا که تعیین این مسئله خارج از توان و کارویژههای این دانش است. افزون بر آن روانشناسی در این باره نظر به دین خاصی ندارند؛ و چه بسا در برخورد با پارهای از ادیان کارکردهای منفیای نیز برای دین مطرح کنند. مسلماً هر اندازه دینی از حقانیت بیشتری برخوردار باشد کارکردهای مثبتتری داشته و فاصله بیشتری با تأثیرات منفی دارد؛ لاجرم میتوان بهترین کارکرد از بهترین دین انتظار داشت.
آنچه این دانش پی میگیرد و در صلاحیت آن است ثمرات و کارکردهای روانی دین فارغ از حقانیت و ارزش صدق آن است. چه بسا پارهای از کارکردهای روانشناختی دین و دینورزی عبارتند از:
1 معنا بخشیدن به حیات
از مهمترین کارکردهای اساسی دین، تبیین معنای زندگی است. هر انسانی از خود میپرسد که زندگی برای چیست؟ درد و رنج و مرگ و میرها چه معنا دارد؟ و در مجموع آیا جهان ارزش زیستن دارد یا نه؟ یافتن پاسخی صحیح در برابر این پرسشها زندگیساز است و ناکامی در برابر آن زندگی سوز. دین با تبیین جاودانگی، حکمت و هدفمندی هستی و جهتگیری رو به خیر و کمال و تعالی آن، در پرتو تدبیر خداوند حکیم و رحمان و رحیم، خرد پذیرترین و دلپسندترین معنا از حیات انسان و جهان را به دست میدهد.
(کارل یوستاویونگ) در اهمیت این مسئله مینویسد: (در میان همه بیمارانی که در نیمه دوم حیاتم با آنها مواجه بودهام، یکی هم نبوده که مشکلش در آخرین وهله، چیزی جز مشکل یافتن یک نگرش نسبت به حیات باشد. با اطمینان میتوان گفت که همه آنان از آن رو احساس بیماری میکردهاند که چیزی را که ادیان زنده هر عصر، به پیروان خود، عرضه میدارند، از دست دادهاند و هیچ یک از آنان قبل از یافتن بینش دینی خود، شفای واقعی نیافته است.)
(ویکتور فرانکل) نیز قدرت دین را عقیده به (اَبَر معنی) میداند، یعنی دین بهترین معنی برای زندگی کردن است.
برخی از جامعهشناسان نیز برآنند که گوهر دین واکنش در برابر تهدید به بیمعنایی در زندگی بشر و تلاش در جهت نگریستن به جهان به مثابه حقیقتی معنادار است.
پارهای از بروندادهای روانشناختی تفسیر دینی حیات عبارت است از:
1. احساس خوشبینی و رضایت
2. مطبوع سازی زندگی در مجموعه هستی
3. ایجاد امیدواری
4. مسئولیت پذیری
5. نشاط و حرکت
آموزههای دینی نگرش فرد به نظام هستی و قوانین آن را خوشبینانه میسازد.
از نظر استاد مطهری فرد با ایمان در کشف هستی همچون شهروند کشوری است که قوانین و تشکیلات و نظامات آن را صحیح و عادلانه میداند و به حسن نیت کارگزاران آن ایمان دارد. لاجرم: اولاً، زندگی برای او مطبوع و دلپذیر میشود. ثانیاً زمینههای ترقی و تعالی را برای خود و دیگران فراهم میبیند و روح (امیدواری) در او پدید میآید. ثالثاً، اگر چیزی موجب عقبماندگی او شود آن را جز از ناحیه کمکاری و بیتجربگی و مسئولیتگریزی خود و امثال خود نمیداند. او همچنین پارهای از رنجها و دشواریها را زمینه ترقی و تکامل خود میداند.
این اندیشه به طور طبیعی شخص را به غیرت میآورد و با (خوشبینی) و (امیدواری) به حرکت و جنبش در جهت اصلاح خود وامیدارد و از دشواریها استقبال میکند.
در مقابل، فرد بیایمان مانند شهروندی است که قوانین، تشکیلات و کارگزاران کشورش را فاسد میداند و از قبول آنها هم چارهای ندارد. درون چنین فردی انباشته از عقدهها و کینههاست. او هرگز به فکر اصلاح خود نمیافتد، از جهان لذت نمیبرد و هستی برای او زندانی هولناک است که یا باید از چنگ آن بگریزد و یا با رنج و سختی آن را تحمل کند.
با توجه به آنچه گذشت میتوان تأثیرات معنای دینی حیات بر روان و کنش فرد را به شرح ذیل برشمرد:
خوش بینی، مطبوعسازی زندگی، امیدواری، مسئولیت پذیری و جنبش و حرکت اصلاحی.
2 بهداشت، سلامت و آرامش روان
یکی از نیازهای مهم انسان، سلامت و آرامش روان است. در دنیای کنونی علیرغم پیشرفتهای خیرهکننده علمی و تکنولوژیکی بشر روز به روز اضطراب، دلهره، افسردگی و ناآرامی بیش از پیش بر انسان چیره شده و حاجت به آرامش روحی و روانی بیشتر احساس میشود. نقش دین در سلامت و آرامش روان از جهات مختلفی حایز اهمیت است. در این باره تحقیقات انجام شده توسط روانشناسان قابل توجه است:
الف. دینداری و تحمل فشارهای روانی
تحقیقات انجام شده نشان میدهد انگارههای دینی نقش مؤثری در تسکین دردهای روحی، کاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی دارند و افراد مذهبی از ناراحتی روانی بسیار کمتری رنج میبرند.
ب. دینداری و افسردگی
بر اساس تحقیقات، بین دین و افسردگی، استرس و اضطراب نسبت معکوس وجود دارد. این مسئله در عصر حاضر مورد توجه بسیاری از روانشناسان و اندیشمندان است.
(ویلر) بر آن است که فرد مذهبی از طریق اعتقادات دینی بر مشکلات چیره میشود و از طریق اعمال مذهبی و شرکت در مراسم دینی به شبکه وسیع حمایتهای اجتماعی متصل میشود. (میدور) نیز اظهار میدارد که وابستگی دینی چون بدیل دیگر متغیرهای مؤثر بر سلامت روان مانند وضعیت اقتصادی و حمایت اجتماعی عمل میکند و منجر به کاهش شیوع افسردگی میشود.
ج. دینداری و بزهکاری
بررسیها گواه بر آن است که بین دینداری و بزهکاری و جرم و جنایت رابطه منفی وجود دارد و رفتارهای مذهبی میتواند بین آنها تمایز افکند.
د. دینداری و کاهش مصرف الکل و مواد مخدر
براساس تحقیقات انجام شده توسط (ادلف) ، (اسمارت) ، (اوتار) و (دیویدز) افراد مذهبی از مواد مخدر استفاده نمیکنند و یا بسیار کم مصرف میکنند. از نظر (لوچ) و (هیوز) به ویژه در میان عناصر مذهبی اصولگرایان کمتر از همه به مواد مخدر گرایش دارند و هر اندازه ایمان دینی فرد قویتر باشد احتمال استفاده از مواد مخدر و الکل در او کمتر یا مساوی با صفر است.
ه . دینداری و کاهش خودکشی
مسأله خودکشی یکی از بحرانهای جدی در تمدن کنونی بشر است. روزنامه اطلاعات مورخه 17/9/47، صفحه (عبور از پنج قاره) مینویسد: (سازمان بهداشت جهانی اخیراً آمار جالبی درباره خودکشی در کشورهای مختلف جهان انتشار داده است. به موجب این آمار در هشت کشور صنعتی جهان خودکشی در بین افراد 15 تا 44 ساله سومین علت مرگ و میر در این کشورها را تشکیل میدهد. این کشورها عبارتند از: آلمان غربی، اتریش، کانادا، فنلاند، دانمارک، مجارستان، سوئد و سوئیس.
کارشناسان سازمان جهانی بهداشت که این آمار را پس از ده سال مطالعه کردهاند همچنین اعلام کردهاند که خودکشی در کشورهای در حال توسعه نیز به طور وحشتناک رو به افزایش است. در این کشورها حتی جوانان کمتر از 15 سال نیز دست به خودکشی میزنند.
آماری که از طرف کارشناسان مزبور تهیه شده، نشان میدهد که به طور کلی طبقات تحصیلکرده و روشنفکر بیش از طبقه کارگر اقدام به خودکشی میکنند. مثلاً در انگلستان عده زیادی از پزشکان در سالهای اخیر خودکشی کردهاند. تنها در آلمان غربی همه ساله دوازده هزار نفر خودکشی میکنند و شصت هزار نفر دیگر به نحوی در صدد خودکشی بر میآیند. مهمترین علت خودکشی آلمانیها بیماری عصبی است. در حال حاضر در آلمان غربی بیش از یک میلیون نفر از فشار عصبی رنج میبرند و ممکن است هر آن دست به خودکشی بزنند.
در مقابل، تحقیقات نشان میدهد خودکشی در کسانی که در مراسم دینی شرکت میکنند نسبتی بسیار کمتر از دیگران دارد. کامستاک و پاتریچ در یک بررسی نشان دادند احتمال خودکشی در افرادی که به عبادتگاهها نمیروند چهار برابر بیش از شرکتکنندگان در محافل دینی است. همه پژوهشها نشان میدهد یکی از علل مهم خودسوزی ضعیف بودن اعتقادات مذهبی بوده است.)
یک بررسی که در کشور اردن توسط (داراکه)(1992) انجام شده است نشان میدهد تعداد خودکشی در ماه رمضان در مقایسه با ماههای دیگر سال کاهش قابل توجهی را نشان میدهد.
و. دینداری، رضایت از ازدواج و کاهش طلاق
مسأله ناپایداری خانواده و گسست آن یکی از بحرانهای بزرگ دنیای متمدن کنونی و در پی آورنده نتایج ویرانگر روانی و اجتماعی است. براساس مطالعات انجام شده، مذهب مهمترین عامل پایبندی به خانواده، رضایت از ازدواج و کاهش طلاق است و این مسأله عامل مهمی در بهداشت روانی خانوادهها به شمار میرود. تحقیقات نشان داده است مردانی که همسرانشان را طلاق داده و یا از آنها جدا شدهاند ده برابر بیش از دیگران در معرض ابتلا به بیماریهای روانی هستند.
3. سازگارسازی جهان درون و برون؛ کاهش رنج ها
بهره دیگری که از تفسیر دینی حیات بر میخیزد (ایجاد سازگاری بین جهان درون و برون) و در نتیجه کاهش رنجها و ناراحتیهاست.
بدون شک در مواردی بین خواستهها و تمایلات انسان و آنچه در جهان خارج وجود دارد تفاوتهایی مشاهده میشود. گاه این تفاوتها به گونهای است که شرایط خارجی برای انسان رنجآفرین و ملالانگیز است. این تفاوتها میتواند به گونههای مختلف باشد مثل: 1. تفاوت بین خواستههای ما و نظام تکوین، مانند شرور و آفاتی چون مرگ و میر، سیل، زلزله، نقص عضو، بیماری و... 2. بین تمایلات ما و واقعیات اجتماعی، مثل حاکمیت نظام استبدادی و...
از طرف دیگر در مواردی واقعیات خارجی به سهولت و در شرایطی که ما در آن قرار داریم تغییرپذیر است؛ در چنین وضعیتی انسانها به طور معمول در جهت تغییر جهان خارج به سود تمایلات خود میکوشند؛ اما گاه جهان خارج اصلاً تغییرپذیر نیست، یا در شرایط مورد نظر شخص دگرگون نمیشود؛ و یا تغییر آن مستلزم هزینههایی تحملناپذیر و نامعقول است. در این موارد بهترین راه سازگارسازی درون با خارج است و دین نیرومندترین عامل آشتیدهنده این دو جهان است.
دین با تفسیری که از جهان و ناملایمات و رنجهای آدمی در آن میدهد، نه تنها ناسازگاری آن دو را از میان بر میدارد؛ بلکه با دادن نقش عبادی به تحمل دشواریها و اینکه بزرگترین اولیای الهی چشنده تلخترین رنجهایند شیرینترین رابطه را بین آن دو ایجاد میکند؛ به طوری که انسان مؤمن میگوید: (زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت)، از همین رو (الیسون) بهترین راه مقابله با مشکلات تغییرناپذیر را مقابله مذهبی میداند.
اینکه حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در سرزمین سوزان کربلا و دیدن آن همه رنج و مصیبت و زخمهای بسیار بر جان و توان خویش فرمود: (رضا الله رضانا اهل البیت) و زینب کبری(س) پس از تحمل آن همه دشواری طاقت فرسا میفرماید: (ما رأیت الّا جمیلا) عالیترین نمایش شکوه ایمان در سازگاری جهان درون و برون و شیرین نمودن رنج و سختی در جهت مقاصد و اهداف بلند الهی و انسانی است. بدین ترتیب نه تنها رنج انسان کاهش مییابد، بلکه در مواردی شیرین و دلپذیر میشود و این جز در سایه دین و ایمان دینی امکانپذیر نیست.
4. هدفبخشی و ایدهآلپروری
یکی از مهمترین کارکردهای دین ارائه ایدهآل و آرمان مطلوب است. ایدهآل اصل یا موضوعی است که مورد گرایش انسان قرار گیرد و هدف تلاشها و کوششهای او باشد.
ایدهآل موجب شکلگیری نوع انتخاب آدمی است. شخص به طور آگاهانه یا ناخودآگاه همه پدیدهها را با آن میسنجد و ارزشداوری میکند. ایدهآل از مختصات زندگی بشری و از عناصر اساسی آن است. انسان زمانی میتواند از یک زندگی حقیقی برخوردار باشد که آگاهانه برای خود ایدهآل و آرمان انتخاب کند. انسانها در طول تاریخ ایده آلهایی چون رفاه، ثروت، شهرت، مقام، عشق، زیبایی، دانش و... انتخاب کردهاند لیکن بهترین ایدهآل آن است که دارای شرایط زیر باشد:
1. منطقی باشد.
2. قابل وصول باشد.
3. تمایلات سودجویانه و خودخواهانه و (من طبیعی) آدمی را کنترل کند.
4. در انسان چنان کششی ایجاد کند که از درون به سوی هدف اعلای حیات حرکت کند.
چنین آرمانی تنها از دین حق و معنای دینی حیات بر میخیزد.
(میلر بروز) از قول (اینشتین) میگوید: (علم، ما را از آنچه هست آگاه میکند و دین (وحی) است که ما را به آنچه که سزاوار است که باشد مطلع میکند).
5. پاسخ به احساس تنهایی
یکی از رنجهای بشر که در جهان صنعتی و پیدایش کلانشهرها به شدت رو به افزایش است، مسأله احساس تنهایی است.
منظور از احساس تنهایی در اینجا تنهایی فیزیکی یعنی جدایی از دیگران نیست؛ بلکه گونههای دیگری هم چون ناتوانی دیگران در پاسخدهی به برخی از نیازهای انسان، عدم درک دیگران از شخص و یا سرگرمی دیگران به کار خود و جستجوی منافع خویش و عدم توجه عمیق، جدی، خیرخواهانه و دیگرخواهانه در جهت تأمین خواستهها و نیازهای شخص است.
به عبارت دیگر، انسان در این دنیا خود را در میان انبوه مردمانی مییابد که همواره در بند خودخواهیهای خویشند و حتی اگر اعمالی به ظاهر نیک و مفید به حال دیگری انجام میدهند عمدتاً آمیخته به انواع درخواستها، گرایشها و خودخواهیهای ظاهر و پنهان است و کسی صد در صد به خاطر (من) کاری برای (من) انجام نمیدهد. اما در نگرش دینی، انسان هیچگاه تنها نیست.
6. تقویت قدرت کنترل غرایز
از جمله خطراتی که همواره جامعه بشری را مورد تهدید قرار داده و در عصر قدرت و تکنولوژی خطراتی صد افزون برای بشریت به بار آورده لجام گسیختگی غرایز، خودخواهیها و تمایلات سرکش نفسانی است. این پدیدة شوم نه تنها از جانب علم و دانش و فلسفههای بشری مهارشدنی نیست، بلکه اربابان قدرت و دانش را نیز به اسارت خود درآورده و علم و تکنولوژی را نیز در این جهت، استخدام کرده است.
آن عامل نیرومندی که انسان را از اسارت هواهای نفسانی آزاد ساخته و قدرت رویارویی با طغیانهای زندگیسوز نفس اماره را میبخشد، ایمان استوار دینی است.
(داستایوفسکی) میگوید: (اگر خدا (دین) نباشد همه چیز مباح است). یعنی غیر از خداباوری و ایمان مذهبی هیچ عامل دیگری توان بازدارندگی از اعمال ضداخلاقی، بیماری بیعدالتی، تجاوز و فساد و تباهی و رام کردن نفس اماره و سرکش آدمی را ندارد.
7. دیگر کارکردها
افزون بر آنچه گذشت کارکردهای روانشناختی، فراروانشناختی، روان تنی و جسمانی دیگری برای دین ذکر شده که به ذکر عناوین آنها بسنده نموده و خواننده عزیز را به مطالعه و جستجوی بیشتر در این زمینه فرا میخوانیم:
1. بهداشت و سلامت جسمانی، طول عمر، پایداری در فعالیتهای فیزیکی، تقویت سیستم ایمنی و دفاعی بدن، تسریع در بهبودی و کوتاه کردن دوران درمان.
2. ایجاد خضوع، تعبد و تسلیم در جهانی آکنده از سرگردانی و تعارضات فکری.
3. عشق و محبت، پاسخ به غرایز فرامادی بشر و ایجاد لذتهای فراجسمانی، تصفیه غمها و جذب شادیها.
4. کاهش اضطراب، ترسها و وحشتها؛ به ویژه ترس از مرگ.
5. افزایش قدرت کنترل و مدیریت ذهن (سایکو سیبرنیتک) و تصویرسازی ذهنی.
6. هویتبخشی، انسجام و تعادل شخصیت ، رهایش از آشفتگی و هماهنگسازی افکار و احساسات.
7. شجاعتآفرینی و افزایش قدرت پایداری در برابر دشمنان و زورمندان.
8. بهداشت و سلامت روح و حقیقت برین وجود آدمی.
9. ایجاد وقار و سنگینی و دوری از جلفی و سبکی.
10. کاهش و کنترل عملیات جنسی.
جمعبندی این نوشتار را با سخنی از (میلتون یینگر) به پایان میبریم. او در مقاله (دین و نیازهای فرد) مینویسد: (در پزشکی روان تنی وقتی نکات زیر را ملاحظه کنیم، ارزش دین آشکار میشود:
1. دین، انسان را به یک فلسفه حیات مسلح میکند و به عقل وی روشنگری لازم را میبخشد. دین برای یک فرد نقشی را ایفا میکند که قطبنما برای یک کشتی و در دریای زندگی جهت و راهنمایی در اختیار او مینهد.
2. دین بر اراده انسان تأکید مینهد، آن را تقویت و فرد را کمک میکند تا به فرمانهای عقل گردن نهد.
3. دین نیازهای اساسی روح، به ویژه نیاز به عشق و جاودانگی را، تحقق میبخشد.)
پینوشتها:
تا نِه گی دو که نه تن، حس مذهبی یا بعد چهارم روح انسانی، ترجمه مهندس بیاتی، ص14.
آلکسیس کارل، نیایش، ترجمه دکتر علی شریعتی، ص55، تهران، تشیع.
شهید مطهری، یادداشتها، ج 4، ص 151.
همان.
دکتر صفدر صانعی، آرامش روانی و مذهب، ص8، قم، پیام اسلام، چاپ ششم، 1350.
همان، ص6.
فرید وجدی، دایرة المعارف، به نقل از: شهید مطهری، یادداشتها، ج 4، تهران، قم، صدرا.
روم/ 10.
جهت آگاهی بیشتر بنگرید: حمیدرضا شاکرین؛ دین شناسی(پرسشها و پاسخهای دانشجویی) قم ، معارف.
این مسئله اساساً مقولهای معرفتی است، از این رو در بحث از کارکردهای معرفتی دین تحت عنوان (پاسخ به پرسشهای بنیادین) بررسی شد، لیکن به لحاظ کارکردهای مهم روانشناختی آن در اینجا نیز به آن اشاره میشود.
.284 - پیتر آلستون، ملتون یینگر، محمد لگنهاوزن، دین و چشماندازهای نو، ترجمه غلامحسین توکلی، ص 163، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، بوستان کتاب قم، 1376.
جهت آگاهی بیشتر بنگرید: مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 164 167.
ملکم همیلتون، جامعه شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، ص 179.
خوش بینی دارای گونههای مختلف مثبت و منفی است. آنچه در اینجا مورد نظر است خوشبینی حقیقت و سازنده است.
اسلام و بهداشت روان، ج 2، ص 245.
جهت آگاهی بیشتر بنگرید:
الف. دکتر احمدعلی نور بالا، شواهد پژوهشی در رابطه بین وابستگی مذهبی و افسردگی (مقاله) اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات، ج 1، ص 17-20.
ب. دکتر قربانعلی اسداللهی، رابطه اعتقادات مذهبی در درمان بیماریهای افسردگی مقاله (نقش دین در بهداشت روان) مجموعه مقالات ص 41-47
نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان مجموعه مقالات( ج 2، ص 23، قم، معارف، چاپ اول، 1382.
شهید مطهری، یادداشتها، ج 3، ص 389، قم و تهران: صدرا، چاپ سوم، 1382.
نیز بنگرید: اسلام و بهداشت روان، ج 1، ص 237-243.
دکتر محمد قهرمانی و...، بررسی تأثیر روزهداری بر وضعیت سلامت روانی (مقاله) نقش دین در بهداشت روان، ج1، ص 244، قم، معارف، چاپ اول، 1382.
بنگرید:الف. دکتر باقر غباری بناب، مطالعاتی در قلمرو مشترک دین و روانشناسی (مقاله)، ص 100، حوزه و دانشگاه (فصلنامه)، شماره 29، زمستان 80.
ب. دکتر محمد قهرمانی، و... بررسی تأثیر روزه داری بر وضعیت سلامت روانی (مقاله)، دین و بهداشت روان، ج 1، ص 244، قم، معارف، چاپ اول، 1382.
بنگرید: دکتر علی نقی فقیهی، بهداشت و سلامت روان در آیینه علم و دین، ص 85، قم، حیات سبز، 1384، چاپ اول.
جهت آگاهی بیشتر در این زمینه بنگرید: دکتر عبدالله نصری، فلسفه آفرینش، ص 49 - 73، قم، معارف، چاپ اول، 1382.
الثقافة الاسلامیة، ق: شهید مطهری، یادداشتها، ج 4، ص 188، تهران: صدرا، دوم، 1382.
بنگرید: جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ص 46 - 47، قم، اسراء، چاپ اول، 1380.
مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران و قم: صدرا، 1368.
بنگرید: الف. همو، حکمتها و اندرزها، ص 3. ب. همو، امدادها و غیبی در زندگی بشر، ص 86
بنگرید: الف. اسلام و بهداشت روان، مجموعه مقالات اولین همایش بین المللی (نقش دین دربهداشت روان)، ج 1، ص 28 و 187 - 153، قم، معارف، چاپ اول، 1382. ب. همان، ج 2، ص 27. ج. پت کوری، بازگشت به دعا در آستانه هزاره سوم، ترجمه عزیزالله صوفی سیاوش.
بنگرید: الف. ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدی قائنی و... ب. شهید مطهری، یادداشتها، ج 4، ص 196، قم و تهران، صدرا، چاپ دوم، 1382.
بنگرید: الف. همان، ص 158 و 159. ب. همان، ج 7، ص 15-19. ج. همو، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص 39، قم: صدرا، چاپ هفتم، 1374.
مجموعه مقالات اولین همایش دین در بهداشت روان، ص 167، قم، نوید اسلام، چاپ اول، 1377.
همان.
بنگرید: شهید مطهری، یادداشتها، ج 4، ص 122.
بنگرید: مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 165، قم، نوید اسلام، چاپ اول، 1377.
شهید مطهری، حکمتها و اندرزها، ص 47.
همو، یادداشتها، ج 4، ص 123 و 158-159.
همان، ص 154.
بنگرید: الف. ویلیام جیمز، دین و ران، ترجمه مهدی قائنی. ب. شهید مطهری، همان، ص 169.
مجموعه مقالات اولین همایش نقش دین در بهداشت روان، ص 167.
آلستون، م. یینگر، م. لگنهاوزن، دین و چشماندازهای نو، ترجمه غلامحسین توکلی، ص 162.
افزون بر آنچه گذشت عالمان دینی به دلایل مختلف عقلی لزوم بعثت و امامت را اثبات می کنند و سپس با دلایل دیگری که بعضی از آنها نقلی است به اثبات نبوت و یا امامت خاصه یعنی مصداق پیامبر و امام می پردازند . جهت آگاهی بیشتر در این زمینه به کتابهای اعتقادی رجوع کنید.
- [سایر] وحی به پیامبر اکرم(ص) از نظر دلایل عقلی چه بوده است؟
- [سایر] با دلایل عقلی و نقلی خاتمیت پیامبر اکرم (ص) را ثابت کنید.
- [سایر] خداوند برای تکریم رسول اکرم(ص) در قرآن کریم چه آداب و معارفی را تبیین میکند؟
- [سایر] خداوند برای تکریم رسول اکرم(ص) در قرآن کریم چه آداب و معارفی را تبیین میکند؟
- [سایر] آیا معانی و الفاظ قرآن کریم از طرف خداوند است یا از طرف پیامبر اکرم(ص) ؟
- [سایر] صحت گفتار پیامبراکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) از نظر عقلی چه بوده است؟
- [سایر] معراج پیامبر اکرم(ص) از نظر علمی و عقلی چگونه اثبات میشود؟
- [سایر] ارتباط تشکیل حکومت حضرت رسول الله (ص) با فطرت خدا جوی انسان ها چیست؟
- [سایر] بر اساس چه سندی قرآن کریم از زمان پیامبر اکرم(ص) متواتر است؟
- [سایر] خداوند از عظمت پیامبراکرم(ص) در قرآن چگونه یاد کرده است؟
- [آیت الله بروجردی] در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذکری بخوانند کافی است، ولی بهتر است این دعا را بخوانند:(اَلّلهُمَّ اَهْلَ الْکِبْریاءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ اَهْلَ الْعَفوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ اَهْلَ التَّقْوی وَ الْمَغْفِرَةِ اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذا الْیومِ الَّذی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمَّدٍ (ص) ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ کَرامَةً وَ مَزیداً اَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُدْخِلَنِی فی کُلِّ خَیرٍ اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ کُلِّ سُوءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمّداً و آلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمْ اَلّلهُمَّ اِنّی اَسْئلُکَ خَیرَ ما سَئلَکَ بِهِ عِبادُکَ الصَّالِحوُنَ وَ اَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُکَ الْمُخْلِصُونَ).
- [آیت الله سبحانی] فردی که به حد تکلیف رسیده ولی معترف به وجود خدا و یا وحدانیّت و یا نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) یا معاد(روز قیامت) نباشد بنابر احتیاط واجب نجس است. و همچنین اگر کسی یکی از احکام ضروری اسلام (مانند وجوب نماز و روزه و حج) را انکار کند و در نظر او ملازم با انکار یکی از امور یادشده باشد، نیز نجس می باشد.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله مظاهری] پیش از داخل شدن در حرم مکّه، شهر مکّه، مسجد الحرام، کعبه، حرم مدینه، شهر مدینه، مسجد پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم و حرم امامانعلیهم السلام، مستحب است انسان غسل کند، و اگر در یک روز چند مرتبه مشرف شود یک غسل کافی است، و کسی که میخواهد در یک روز داخل حرم مکّه و مسجدالحرام و کعبه شود، اگر به نیّت همه یک غسل کند کافی است. و نیز اگر در یک روز بخواهد داخل حرم مدینه و شهر مدینه و مسجد پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم شود، یک غسل برای همه کفایت میکند و برای زیارت پیغمبر و امامان از دور یا نزدیک و برای حاجت خواستن از خداوند عالم و همچنین برای توبه و نشاط به جهت عبادت و برای سفر رفتن خصوصاً سفر زیارت حضرت سیّد الشهداءعلیه السلام مستحب است انسان غسل کند و اگر یکی از غسلهایی را که در این مسئله گفته شد به جا آورد و بعد کاری کند که وضو را باطل مینماید مثلاً بخوابد، غسل او تا یک شبانه روز باطل نمیشود ولی برای نماز و مانند آن باید وضو بگیرد. _______ 1) شهادت میدهم بر اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست، و بر اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده خداوند و پیامبر اوست. خداوندا درود فرست بر محمد و آل محمد و مرا از توبه کنندگان و پاکان قرار ده.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر اورا به شوهرش ببخشد و شوهر همان کَس را وکیل کند که زن را طلاق دهد ، چنانچه اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد وکیل ، صیغة طلاق را اینطور می خواند : عَنْ مُوَکِلَتی فاطِمَهَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکِلی مُحَمَدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ . پس از آن بدون فاصله می گوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ ، هِیَ طالِقٌ . و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید ب جای کلمه (مهرها) آن چیز را بگوید ، مثلاً اگر صد تومان داده بگوید ، بَذَلْتُ مِأَهَ تُومان . در صورتی که زن معّین باشد بردن نامش در اینجا و در طلاق مبارات لازم نیست و همین قدر که او را در نظر بگیرد ، کافی است . طلاق مُبارات
- [آیت الله وحید خراسانی] زکات در هشت مورد صرف می شود اول فقیر و او کسی است که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایه ای دارد که می تواند مخارج سال خود را بگذراند فقیر نیست دوم مسکین و او کسی است که از فقیر سخت تر می گذراند سوم کسی که از طرف امام علیه السلام یا نایب امام مامور است که زکات را جمع و نگهداری نماید و به حساب ان رسیدگی کند و ان را به امام علیه السلام یا نایب امام یا فقرا برساند چهارم مسلمانانی که شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم داده اند و در اسلام ثابت قدم نیستند تا به وسیله دادن زکات به انان ایمانشان تقویت شود ولی در صورت وجود فقیر در محل و دوران امر بین صرف در فقیر و صرف در این مصرف احتیاط واجب ان است که به فقیر داده شود و این احتیاط در مورد هفتم هم باید رعایت شود پنجم خریداری بنده مسلمانی که در شدت باشد و ازاد کردن او و همچنین خریداری بنده و ازاد کردن او هر چند در شدت نباشد در صورتی که مستحقی برای زکات پیدا نکند ششم بدهکاری که نمی تواند دین خود را ادا کند در صورتی که در معصیت صرف نکرده باشد هفتم فی سبیل الله یعنی امور خیریه ای که می شود انها را به قصد قربت انجام داد و بنابر احتیاط واجب کارهایی باشد که مصلحت عمومی داشته باشد مانند بنای مساجد و مدارس دینی و ساختن بیمارستان و اسایشگاه برای سالخوردگان و مانند اینها هشتم ابن السبیل یعنی مسافری که در سفر درمانده شده و احکام اینها در مسایل اینده می اید
- [آیت الله نوری همدانی] اگر عمداً قنوت نخواند قضا ندارد و اگر فراموش کند و پیش از آنکه به اندازة رکوع خم شود یادش بیاید ، مستحب است بایستد و بخواند و اگر در رکوع یادش بیاید ، مستحب است بعد از رکوع قضا کند و اگر در سجده یادش بیاید ، مستحب است بعد از سلام نماز قضا نماید . ترجمة نماز 1- ترجمة سورة حمد بسم الله الرحمن الرحیم ، یعنی : ابتدا می کنم به نام خداوندی که در دنیا بر مومن و کافر رحم میکند و در آخرت بر مومن رحم می نماید . الحمدلله رب العالمین یعنی : ثنا مخصوص خداوندی است که پرورش دهندة همه موجودات است . الرحمن الرحیم یعنی : در دنیا بر مومن و کافر و در آخرت بر مومن رحم می کند . مالک یوم الدین یعنی : پادشاه وصاحب اختیار روز قیامت است . ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی : فقط تو را عبادت می کنیم و فقط از تو کمک می خواهیم . اهدنا الصراط المستقیم یعنی : هدایت کن ما را به راه راست در جزئیات زندگی تا طوری گام بر داریم که از دین اسلام منحرف نشویم . صراط الذین انعمت علیهم یعنی : به راه کسانی که به آنان نعمت دادی که آنان پیغمبران و جانشینان پیغمبران هستند . غیر المغضوب علیهم و لاالضالین یعنی : نه به راه کسانی که غضب کرده ای برایشان و نه آن کسانی که گمراهند . 2 – ترجمة سورة قل هو الله احد بسم الله الرحمن الرحیم . قل هو الله احد یعنی : بگو ای محمد ( ص ) که خداوند ، خدائی است یگانه . الله الصمد یعنی : خدائی که از تمام موجودات بی نیاز است . لم یلد و لم یولد ، فرزند ندارد و فرزند کسی نیست . ولم یکن له کفوا احد یعنی : هیچ کس از مخلوقات ، مثل او نیست . 3 – ترجمة ذکر رکوع و سجود و ذکرهائی که بعد از آنها مستحب است . سبحان ربی العظیم و بحمده یعنی : پروردگار بزرگ من از هر عیب و نقصی پاک و منزه است و من مشغول ستایش او هستم ، سبحان ربی الاعلی و بحمده یعنی : پروردگار من که از همه کس بالاتر می باشد از هر عیب و نقصی پاک و منزه است و من مشغول ستایش او هستم ، سمع الله لمن حمده یعنی : خدا بشنود و بپذیرد ثنای کسی که او را ستایش می کند ، استغفر الله ربی و اتوب الیه یعنی : طلب آمرزش و مغفرت می کنم از خداوندی که پرورش دهندة من است و من به طرف او بازگشت می نمایم بحول الله و قوته اقوم و اقعد یعنی : به یاری خدای متعال و قوة او بر می خیزم و می نشینم . 4 –ترجمة قنوت لا اله الا الله الحلیم الکریم یعنی : نیست خدائی سزاورتر پرستش مگر خدای یکتای بی همتائی که صاحب حلم و کرم است ، لا اله الا الله العلی العظیم یعنی : نیست خدائی سزاوار پرستش مگر خدای یکتای بی همتائی که بلند مرتبه و بزرگ است . سبحان الله رب السموات السبع و رب الارضین السبع یعنی : پاک و منزه است خداوندی که پروردگار هفت آسمان و پروردگار هفت زمین است . و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم . یعنی : پروردگار هر چیزی است که در آسمانها و زمینها و مابین آنها است و پروردگار عرش بزرگ است . و الحمد لله رب العالمین ، یعنی : حمد وثنا مخصوص خداوندی است که پرورش دهندة تمام موجودات است . 5 – ترجمة تسبیحات اربعه سبحان الله و الحمدلله و لا اله الله و الله اکبر ، یعنی : پاک و منزه است خداوند تعالی و ثنا مخصوص اوست و نیست خدائی سزاوار پرستش ، مگر خدای بی همتا و بزرگتر است از اینکه او را وصف کنند . 6 – ترجمة تشهد و سلام الحمدلله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له ة یعنی : ستایش مخصوص پروردگار است و شهادت می دهم که خدائی سزاوار پرستش نیست مگر خدائی که یگانه است و شریک ندارد . واشهد ان محمداً عبده و رسوله ، یعنی : شهادت می دهم که محمد – صلی الله علیه و آله – بندة خدا و فرستادة اوست . اللهم صل علی محمد و آل محمد ، یعنی : خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد . و تقبل شفاعته وارفع درجته یعنی : قبول کن شفاعت پیغمبر را و درجة آن حضرت را نزد خود بلند کن . اسلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته ،یعنی : سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد . اسلام علینا و علی عبادالله الصالحین ، یعنی سلام از خداوند عالم بر ما نمازگزاران و نمام بندگان خوب او . السلام علیکم و رحمه الله و برکاته ، یعنی : سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مومنین باد تعقیب نماز
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.