آیات قرآن کریم را می توان از دو دیدگاه تقسیم بندی کرد. در دیدگاه اول، موضوعات ارائه شده در دو رده محکم و متشابه تقسیم بندی می شوند. این تفکیک در آیه هفتم سوره آل عمران صریحا با این تعبیر بیان شده : "مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهات‌". تفکیک دیگری نیز که وجود دارد در معانی مختلف قرآن است، زیرا علاوه بر معنای ظاهری و اولیه کلمات قرآنی، به تصریح روایات، لایه های دیگر معنایی نیز وجود دارند که هر فردی با توجه به توانایی اندیشه خویش می تواند بدان دست یابد. با توجه به مقدمه فوق، نقش عقل در فهم قرآن را می توان در چهار بخش مورد بررسی قرار داد: 1. معنای ظاهری آیات محکم: آیات محکم که بخش وسیعی از قرآن را دربرگرفته و شامل ادعیه، بیان تاریخ و ... می شود، قابلیت درک عقلی از طرف تمام افراد بشر را دارد. به عنوان نمونه، اگر در قرآن بخوانیم "لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها"[1]، هر انسان اندیشمندی می تواند این برداشت کلی را داشته باشد که خداوند تکلیفی که از توانایی یک بنده خارج باشد را بر گردن او نخواهد نهاد. هنگامی که تمام مخاطبان قرآن، یک معنا را از عبارتی برداشت کنند، این نشانگر آن است که عقلشان توانایی درک مفهوم قرآنی را دارد و بر این اساس، هرگز نمی توان این بهانه را عنوان کرد که عقل ما از فهم قرآن عاجز بوده است. در حالی که بیشتر آیات قرآن، به شیوه ای نازل شده اند که دست کم معنای ظاهری و اولیه آن توسط عموم مردم قابل درک و تعقل باشد. 2. لایه های معنایی آیات محکم: بر اساس برخی روایات، قرآن علاوه بر معنای ظاهری که در جای خود، صحیح و قابل استفاده است، لایه های معنایی دیگری دارد که قابل دسترسی برای هر فردی نبوده و اشخاصی که از اندیشه و یا تقوای بیشتری برخوردار باشند، می توانند بدان دست یابند.[2] اگر شخصی نتواند به تمام این معانی دست یابد، دلیلی بر آن نیست که عقل خود را در معنای ظاهری و اولیه آیات نیز به کار نگیرد. 3. معنای ظاهری آیات متشابه: ظاهر برخی از عبارات قرآنی، معنایی را می رسانند که با آموزه ها و اعتقادات دینی سازگار نیست، به عنوان نمونه اگر آیه " یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِم‌"[3] را به ظاهر لفظی آن معنا کنیم، نتیجه اش آن است که خداوند نیز مانند موجودات مادی، دستانی داشته باشد که این مخالف اصول اولیه دینی است و به همین دلیل باید از آن چشم پوشید. عقل در این زمینه هم حتی اگر نتواند به معنای واقعی آیه دست یابد، دست کم می تواند با تفکر در آیات محکم، به مشتبه بودن آن پی برده و به ظاهر آن استناد نکرده، بلکه حقیقت آن را از اولیای الاهی و راسخون در علم جویا شود. 4. معنای واقعی آیات متشابه: در آیه هفتم سوره آل عمران، درک معنای واقعی این دسته از آیات را تنها بر عهده پروردگار و دانشمندانی دانسته که در علم خود راسخ و ثابت قدم باشند. طبیعی است که هر چه دانش فرد بیشتر باشد، توانایی درک آیات متشابه را بیشتر خواهد داشت. البته در این قسمت، افراد کم دانش و یا بیماردل، تفاسیر اشتباهی را ارائه می دهند، با این تفاوت که گروه اول نادانسته و گروه دوم دانسته مرتکب چنین اشتباهی می شوند بدیهی است، اشتباهات عمدی و یا سهوی این افراد، نباید این گمان را به وجود آورد که باید عقل را در فهم آیات به کار نگرفت، بلکه بر عکس، قرآن تمام مخاطبان خود را همواره به تعقل و تدبر در آیات الاهی فرا می خواند.[4] پی نوشت: [1] بقره، 286. [2] ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 89، ص 78، باب 8، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ه ق. [3] فتح، 10. [4] بقره، 242؛ آل عمران، 118؛ محمد، 24 و ... منبع:islamquest.net
آیات قرآن کریم را می توان از دو دیدگاه تقسیم بندی کرد. در دیدگاه اول، موضوعات ارائه شده در دو رده محکم و متشابه تقسیم بندی می شوند. این تفکیک در آیه هفتم سوره آل عمران صریحا با این تعبیر بیان شده :
"مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهات".
تفکیک دیگری نیز که وجود دارد در معانی مختلف قرآن است، زیرا علاوه بر معنای ظاهری و اولیه کلمات قرآنی، به تصریح روایات، لایه های دیگر معنایی نیز وجود دارند که هر فردی با توجه به توانایی اندیشه خویش می تواند بدان دست یابد.
با توجه به مقدمه فوق، نقش عقل در فهم قرآن را می توان در چهار بخش مورد بررسی قرار داد:
1. معنای ظاهری آیات محکم: آیات محکم که بخش وسیعی از قرآن را دربرگرفته و شامل ادعیه، بیان تاریخ و ... می شود، قابلیت درک عقلی از طرف تمام افراد بشر را دارد. به عنوان نمونه، اگر در قرآن بخوانیم "لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها"[1]، هر انسان اندیشمندی می تواند این برداشت کلی را داشته باشد که خداوند تکلیفی که از توانایی یک بنده خارج باشد را بر گردن او نخواهد نهاد.
هنگامی که تمام مخاطبان قرآن، یک معنا را از عبارتی برداشت کنند، این نشانگر آن است که عقلشان توانایی درک مفهوم قرآنی را دارد و بر این اساس، هرگز نمی توان این بهانه را عنوان کرد که عقل ما از فهم قرآن عاجز بوده است. در حالی که بیشتر آیات قرآن، به شیوه ای نازل شده اند که دست کم معنای ظاهری و اولیه آن توسط عموم مردم قابل درک و تعقل باشد.
2. لایه های معنایی آیات محکم: بر اساس برخی روایات، قرآن علاوه بر معنای ظاهری که در جای خود، صحیح و قابل استفاده است، لایه های معنایی دیگری دارد که قابل دسترسی برای هر فردی نبوده و اشخاصی که از اندیشه و یا تقوای بیشتری برخوردار باشند، می توانند بدان دست یابند.[2]
اگر شخصی نتواند به تمام این معانی دست یابد، دلیلی بر آن نیست که عقل خود را در معنای ظاهری و اولیه آیات نیز به کار نگیرد.
3. معنای ظاهری آیات متشابه: ظاهر برخی از عبارات قرآنی، معنایی را می رسانند که با آموزه ها و اعتقادات دینی سازگار نیست، به عنوان نمونه اگر آیه " یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِم"[3] را به ظاهر لفظی آن معنا کنیم، نتیجه اش آن است که خداوند نیز مانند موجودات مادی، دستانی داشته باشد که این مخالف اصول اولیه دینی است و به همین دلیل باید از آن چشم پوشید. عقل در این زمینه هم حتی اگر نتواند به معنای واقعی آیه دست یابد، دست کم می تواند با تفکر در آیات محکم، به مشتبه بودن آن پی برده و به ظاهر آن استناد نکرده، بلکه حقیقت آن را از اولیای الاهی و راسخون در علم جویا شود.
4. معنای واقعی آیات متشابه: در آیه هفتم سوره آل عمران، درک معنای واقعی این دسته از آیات را تنها بر عهده پروردگار و دانشمندانی دانسته که در علم خود راسخ و ثابت قدم باشند. طبیعی است که هر چه دانش فرد بیشتر باشد، توانایی درک آیات متشابه را بیشتر خواهد داشت.
البته در این قسمت، افراد کم دانش و یا بیماردل، تفاسیر اشتباهی را ارائه می دهند، با این تفاوت که گروه اول نادانسته و گروه دوم دانسته مرتکب چنین اشتباهی می شوند
بدیهی است، اشتباهات عمدی و یا سهوی این افراد، نباید این گمان را به وجود آورد که باید عقل را در فهم آیات به کار نگرفت، بلکه بر عکس، قرآن تمام مخاطبان خود را همواره به تعقل و تدبر در آیات الاهی فرا می خواند.[4]
پی نوشت:
[1] بقره، 286.
[2] ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 89، ص 78، باب 8، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ه ق.
[3] فتح، 10.
[4] بقره، 242؛ آل عمران، 118؛ محمد، 24 و ...
منبع:islamquest.net
- [سایر] چگونه می توان گفت که عقل در تفسیر قرآن کریم دچار اشتباه نمی شود؟
- [سایر] چگونه می توان گفت که عقل در تفسیر قرآن کریم دچار اشتباه نمی شود؟
- [سایر] آیا به عقل می توان اطمینان کرد؟ شاید هر آنچه که عقل می گوید، اشتباه باشد؟
- [سایر] قرائت و تفسیر قرآن کریم چه خاصیتی دارد؟ آیاخواندن قرآن برنامه انسان را منظم می کند؟
- [سایر] مقصود از استفاده عقل برهانی در تفسیر قرآن چیست؟ مثالی بزنید.
- [سایر] آیا فهم و تفسیر قرآن کریم برای غیر معصومین(علیهم السلام) ممکن است یا خیر؟ دلایل منکران امکان فهم قرآن کریم و رد آن ها را بیان کنید؟
- [سایر] آیا در تفسیر قرآن کریم، دانستن شأن نزول نیز لازم است؟
- [سایر] نظر امام خمینی (ره) در رابطه با مراتب وحی و تفسیر قرآن کریم چیست؟ توضیح دهید؟
- [سایر] به چند اثر مثبت و منفی تفسیر علمی قرآن کریم اشاره بفرمایید؟
- [سایر] مختصرترین تفسیر قرآن کریم از نظر جلد و صفحه و بیان مطالب، چه تفسیری است ؟
- [امام خمینی] قوانین و مصوباتی که از مجالس قانونگذاری دولتهای جائر به امر عمال اجانب خَذَلَهم اللَّه تعالی بر خلاف صریح قرآن کریم و سنّت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میگذرد و گذشته است، از نظر اسلام لغو و از نظر قانون بیارزش است، و لازم است مسلمانها از امرکننده و رأیدهنده به هر طور ممکن است اعراض کنند، و با آنها معاشرت و معامله نکنند، و آنان مجرمند و عملکننده به رأی آنها معصیت کار و فاسق است.
- [آیت الله اردبیلی] صدقه دادن که یک اقدام خالصانه و صادقانه میباشد، مورد سفارش قرآن کریم و احادیث فراوان قرار گرفته و موجب خیر و برکت در زندگی، دفع بلا و مرگهای ناگهانی و شفای بیماران میشود و همان طور که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده: (کلّ معروف صدقه)(1) یعنی هر کار خیر و پسندیدهای، صدقه محسوب میشود و اقداماتی که موجب هدایت گمراهان، حمایت نیازمندان و عمران و آبادانی مادی و معنوی جامعه گردد، ماندگارتر و مفیدتر میباشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . تعزیه و شبیه خوانی اگر مشتمل بر آلات لهو از قبیل طبل و شیپور و صنج نباشد و اشعار دروغ و غنا نخوانند و مرد لباس زن نپوشد و اجتماع مرد و زن در یک جا نباشد، اشکال ندارد. ولی سزاوار است که به تعزیه خوانی تنها اکتفا نکنند و مجالس روضه که در آنها علاوه بر ذکر مصائب حضرت خامس آل عبا علیه السلام ، معارف و عقاید اسلامی و تفسیر آیات و احادیث و احکام شرعیه بیان می شود نیز تشکیل دهند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نافله شب از مهمترین نمازهای نافله است که در روایات اسلامی و قرآن مجید روی آن تاکید شده و تأثیر عمیقی در صفای روح و پاکی قلب و تربیت نفوس انسانی وحل مشکلات دارد و در کتب معروف دعا، آدابی برای آن ذکر کرده اند، مخصوصاً برای قنوت نافله وتر، رعایت این آداب خوب است ولی می توان نماز شب را بدون این آداب مانند نمازهای معمولی نیز انجام داد و کسی که به علتی نتواند آخر شب بیدار شود و نماز شب را بخواند می تواند قبل از خواب آنها را به جا آورد.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام اسراف و تبذیر است و آن اقسامی دارد که یک قسم از آن حرام نیست. الف) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حرام که قرآن به آن (اتراف) میگوید که اگر در فردی پیدا شود دنیا و آخرت او را تباه میکند و قرآن او را فرد شومی از اهل جهنّم میداند: (وَ اصْحابُ الشِّمالِ ما اصْحابُ الشِّمالِ فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ انَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفین)[1] (و یاران چپ، کدامند یاران چپه در میان باد گرم و آب داغ. و سایهای از دود تار. نه خنک نه خشک. اینان بودند که پیش از این نازپروردگان بودند.) و اگر در ملّتی پیدا شود، آن ملّت را نابود میداند: (وَ اذا ارَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَولُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً)[2] (و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوشگذرانان آن شهر را وا میداریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم گردد، پس آن را یکسره زیر و زِبَر کنیم.) ب) به هدر دادن نِعم الهی نظیر نابود کردن مال و عمر و آبرو و مانند اینها که قرآن به آن (تبذیر) میگوید و مبذّر را برادر شیطان میخواند: (انَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اخْوانَ الشَّیاطین)[3] (همانا اسرافکنندگان برادران شیطانها هستند.) ج) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حلال که به آن (اسراف) گفته میشود و آن گرچه حرام نیست، ولی محال است که مسرف بتواند به کمال انسانی برسد و قرآن او را مورد بیمهری و بیعنایتی از طرف حقّ میداند: صفحه 386 (انَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفین).[4] (به درستی که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد.) بلکه او را یک مؤمن واقعی نمیداند: (وَالَّذینَ اذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا)[5] (و کسانی که به هنگام بخشش، زیادهروی نمیکنند.)
- [آیت الله اردبیلی] کسی که در کشور غیر اسلامی اقامت دارد، واجب است در حدّ قدرت و توان، با مراعات شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر، از اسلام دفاع نماید. همچنین واجب است با مراعات شرایط زیر کفّار را به اسلام دعوت نماید: اوّل:حکومت اسلامی به خاطر مصالح مهمتری، دعوت و تبلیغ به اسلام را در بلاد کفر موقتا ممنوع نکرده باشد. دوم:صلاحیّت و اهلیّت و نیز قدرت بر تبلیغ اسلام در مناطق کفر را داشته باشد. سوم:مفسده مهمّی پیش نیاید. و چنانچه تبلیغ اسلام مستلزم دادن قرآن به دست کفّار باشد و امید هدایت آنان وجود داشته باشد، در صورتی که در معرض نجس شدن و هتک و اهانت نباشد و واقعا بخواهند از آن استفاده کنند، مانعی ندارد.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام رباخواری است که قرآن شریف آن را جنگ با خداوند متعال و رسولش میداند: (فَانْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَربْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ)[1] (و اگر (از ربا پرهیز نکنید)، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده او، برخاستهاید.) و آن اقسامی دارد: الف) قرض با بهره، گرچه آن بهره بسیار کم یا شرطی از شروط باشد، و هر چه درباره این قسم از نظر قرآن و روایات مذمّت شده است، درباره قرض بدون بهره که به آن قرضالحسنه میگویند سفارش شده است و قرآن شریف آن را قرض به خدای متعال میداند: (مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَریم)[2] (کیست آن کس که به خدا وامی نیکو دهد تا نتیجهاش را برای وی دو چندان گرداند و او را پاداشی خوش باشد؟) ب) قرض مثل به مثل با زیادتر یا خرید و فروش مثل به مثل با زیادتر، نظیر اینکه یک سکّه طلا قرض دهد به یک سکّه طلا و هزارتومان و یا بفروشد سکّهای به سکّهای با هزار تومان و این قسم نیز در روایات ما ربا و حرام است، گرچه واقعاً و به حسب ارزش، سودی و بهرهای نباشد. ج) بهره و سود بردن بهواسطه حیله شرعی نظیر اینکه یک میلیون قرضالحسنه دهد، ولی چیز کم ارزشی را بفروشد به یک صد هزار تومان، این قسم نیز حرام است و این همان تقلّب در قانون است که قرآن شریف آن را استهزا به آیات الهی میداند. د) انجام حیلهای نه برای سود و بهره بردن بلکه برای اینکه ارزش واقعی مثل به مثل را یکسان کند، نظیر معامله سکّهای با سکّه دیگر گرچه از نظر وزن مساوی ولی از نظر قیمت یکی گرانتر از دیگری است و شخص سکّه گرانتر را با چیز کم ارزشی میفروشد به سکّه ارزانتر با پولی که سکّه ارزانتر را مساوی با سکّه گرانتر کند، و یا سکّه گرانتر را میفروشد به همان سکّه ارزانتر یا قرض میدهد به همان ارزانتر، ولی چیز کمارزشی را میفروشد به قیمتی که تفاوت آنها را جبران صفحه 404 نماید، و این قسم همان حیلهای است که گفتهاند: چه خوب است از حرام به حلال فرار کردن.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر کسی مرد مسلمانی را بکشد دیهای که باید قاتل یا عاقله وی بدهند یکی از شش چیز است: اوّل: در قتل عمدی صد شتر که بنا بر احتیاط واجب داخل سال ششم شده باشند و بهتر آن است نری باشند که اخته و رگ مالیده نیست و در قتل شبه عمد و خطای محض شرائط دیگری از جهت سن و نری و مادگی در شتر معتبر است که در کتابهای فقهی مفصل آمده است. دوم: دویست گاو. سوم: هزار گوسفند. چهارم: دویست حلّه، حلّه نوعی پارچه بوده و چون در تفسیر آن اختلافاتی در میان لغویان وجود دارد، احتیاط آن است که برای پرداخت دیه، سایر اقسام آن را اختیار کنند. پنجم: هزار دینار طلای شرعی که بنا بر مشهور مقدار هر دینار طلا 18 نخود طلای سکّهدار میباشد. ششم: ده هزار درهم که بنا بر مشهور هر درهم 12 / 6 نخود نقره سکّه است. درباره مقدار دقیقتر دینار و درهم در مسأله 1872، 1904 و 1905 توضیح بیشتری داده شد. و اگر مقتول زن مسلمان باشد، دیه او در هر یک از شش چیز نصف دیه مرد است و اگر مقتول کافر ذمّی باشد در صورتی که مرد باشد دیه او هشتصد درهم و در صورتی که زن باشد دیه او چهارصد درهم میباشد و اگر کافر غیر ذمّی باشد دیه ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر کسی که بالغ و عاقل است عمدا و به ناحق دیگری را بکشد؛ در صورتی که مقتول؛ مرد و مسلمان باشد؛ ولی کشته می تواند قاتل را عفو کند یا بکشد. ولی اگر مقتول کافر باشد؛ قاتل او را که مسلمان است نمی توان کشت و اگر مقتول زن و مسلمان باشد می شود قاتل مسلمان او را کشت؛ لکن اگر قاتل مرد باشد باید نصف دیه او را به ولی او بدهند و اگر قاتل دیوانه یا نابالغ باشد مطلقا دیه باید بدهند و دیه آن بر عاقله است که معنای آن خواهد آمد و نیز ولی می تواند به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد. و در صورتی که رضایت آنها به دیه ای باشد که در شرع معین شده است چون تقدیرات شرعی در دیه مختلف است؛ اختیار تعیین آن با قاتل است و می تواند هر کدام که برای او آسانتر است اختیار نماید. بنابر این می تواند قیمت نقره را که از سائر اقسام دیه کمتر است بدهد و آن به حساب قران قدیم ایرانی که یک مثقال بوده پانصد و بیست و پنج تومان می شود و اعتبار آن به قران قدیم است نه به ریال رایج امروزی. اما اگر از روی خطای محض بکشد؛ مثلا برای حیوانی تیر بیندازد و اشتباها کسی را بکشد؛ ولی کشته حق ندارد او را بکشد؛ اما می تواند از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) به تفصیلی که در کتب مفصله مذکور است دیه بگیرد. و اگر از روی خطای شبیه به عمد بکشد به این معنی که شخصی کسی را با آلتی برنده که عادتا کشنده نیست و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتفاقا بکشد؛ در این فرض خود قاتل باید دیه بدهد و ولی مقتول حق کشتن او را ندارد.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام خیانت است که به مرتکب آن خائن گفته میشود و در روایات سلب اسلام و سلب ولایت از او شده است، و آن اقسامی دارد: الف) خیانت به خدای متعال و رسول گرامی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمّه اطهار(سلاماللهعلیهم)، و آن مراتب و مصادیقی دارد و از موارد آن، که از گناهان بزرگ شمرده شده است، کشف اسرار نظامی و سیاسی و اقتصادی و اداری حکومت اسلامی است. و بعضی از مصادیق دیگر آن، نظیر مصرف بیجا یا به هدر دادن نِعم الهی مانند عقل و اعضا و جوارح و مال و عمر که در نزد ما امانت است، هر چند گناه نیست، ولی یک مسلمان واقعی باید به اندازه قدرتش از آن پرهیز کند. ب) خیانت در عرض و ناموس مسلمانان که گناهش در حدّ کفر است. ج) خیانت در امانت که آن هم گناهش بزرگ است، علاوه بر اینکه حقّالنّاس نیز میباشد. د) خیانت در معاملات نظیر غش در معامله و فریبدادن طرف معامله و نقض عقود لازمه و نقض عهود و بیعتها و شروط و امثال اینها و این قسم نیز گناهش بزرگ و اگر مربوط به اموال و حقوق باشد، حقّالنّاس و ضمانآور نیز میباشد. ه) نقض عهد و نذر و قسم با خدای متعال که این قسم از خیانت علاوه بر اینکه گناه است، کفّاره نیز دارد و اگر مربوط به اموال و حقوق باشد، آن مال یا حقّ بر ذمّه او خواهد بود. و) خیانت در مشورت، و همه مراتب و مصادیق این قسم گناه است، ولی بعضی از موارد آن نظیر خیانت در امر ازدواج و خیانت در مهمّ امور، گناهش در حدّ کفر است. ز) خیانت در اسرار، و این قسم از خیانت نظیر کشف اسرار نظام اسلامی، گناهش بسیار بزرگ است و اگر اشاعه فحشا باشد، از نظر قرآن عذاب دردناک در دنیا و آخرت دارد: (لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَة)[1] (برای آنان عذابی دردناک در دنیا و آخرت است.)