همان گونه که قرآن مجید خود را (نور)[1] معرفی می فرماید، این نور در زمینه های گوناگون زندگی، اعم از معرفت دینی و آگاهی های انسان به گرایش ها و جنبه های اخلاقی و نیز بعد رفتاری فردی یا اجتماعی، هدایتگر و روشنگر است؛ به تعبیر خود قرآن: (یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ؛[2] خداوند به وسیله ی آن هر که را پیرو خشنودی او باشد، به راه های سلامت راه می نماید.) در میان مسیرهای مختلفی که انسان به سوی سعادت فردی و اجتماعی دنیوی و اخروی اش دارد، مسیرهایی وجود دارند که به تعبیر قرآن مسیر سلام و دارای امنیت است. قرآن کسی را که در پی خشنودی خدا باشد، یعنی انسانی که به قرآن معتقد باشد و آن را به عنوان راهنمای عمل و فکر خود قرار بدهد، به راه هایی که لغزش و انحرافی در آن نیست، راهنمایی می کند؛ بنابراین، ما برای آن که مسیر دقیق سعادت واقعی خود را تشخیص دهیم و در آن گام برداریم، در هر زمینه ای که بخواهیم قرآن می تواند به شکل کامل راهنمای ما باشد؛ به بیان نورانی قرآن (یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ)[3] است و به استوارترین شیوه انسان را برای نیل به سعادت راهنمایی می کند؛ در نتیجه، در بعد معرفتی، حتی معارفی که انسان با توجه به ابزارهای شناختی که در اختیار دارد، مقداری از راه را می پیماید، امکان دارد در ادامه نتواند خود او مسیر را تشخیص بدهد؛ اما خداوند به وسیله ی قرآن نیازهای معرفتی انسان را تأمین می کند، افزون بر آن اگر انسان به دستورهای آن عمل نماید، در جاهایی که انسان به دلایل مختلفی که اقتضای وجود او و زندگی دنیایی است، دچار غفلت شود، خداوند در پرتو قرآن او را دست گیری می کند و معرفت لازم را در اختیارش قراردهد. (إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛[4] کسانی که پرهیزگاری کردند چون وسوسه ای از شیطان به آنان رسد، خدای را یاد کنند؛ پس آن گاه بینایان باشند.) قرآن نیز راه را به کسی که با قرآن آشنایی داشته باشد نشان می دهد، هم معرفت در اختیار او قرار می دهد و هم در جاهایی که به طور طبیعی امکان لغزش در بعد معرفتی وجود دارد او را از لغزش محافظت می کند. در بعد اخلاقی نیز همین گونه است. در زندگی فردی و اجتماعی تمایلات سرکش به طور طبیعی شکوفا می شوند و تمایلات انسانی برای آن که در مسیر سعادت قرار گیرند، به تلاش آگاهانه نیاز دارند که اگر در پرتو تعالیم انبیاء(علیهم السلام) از جمله تعلیمات قرآن، قرار گیرند، زمینه نجات انسان را فراهم می سازند و گرنه، همان گونه که در آیات فراوانی به آن اشاره شده، انسان در معرض زیان قرار می گیرد: (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْر إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ؛[5] هر آینه آدمی در زیان کاری است، مگر کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک و شایسته کردند)؛ (إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً إِلاَّ الْمُصَلِّینَ؛[6] همانا آدمی ناشکیبا یا حریص آفریده شده؛ چون رنجی بدو رسد، بی تاب است و چون نعمتی بدو رسد، باز دارنده است و بخل میورزد مگر نمازگزاران). این گونه تعبیرها که به طور کلی انسان را از مسیر نادرست باز می دارد، مگر جایی که دست به دامان می شود، معنایش این است که انسان از نظر خصلت های درونی اگر در مسیر درست و در پرتو تعالیم قرآن قرار نگیرد، از مسیرش منحرف می شود. در بعد رفتاری نیز چنین است. به هر حال ما می توانیم، بلکه باید از بیانات پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) استفاده کنیم، ولی اعتبار آن ها و هدایت به سوی آن ها توسط قرآن صورت می گیرد؛ افزون این که به نظر می رسد قرآن نزدیک ترین راه است؛ یعنی ما به آسانی به این نتیجه می رسیم که قرآن سخن خداست بدون این که به بررسی های سندی نیاز داشته باشد. قرآن متنی است که به اتفاق همه مسلمان ها سخن خداست و کسی به احراز این موضوع نیاز ندارد. یک راه میان بری است که سریع تر انسان رابه نتیجه می رساند، همه ی فرقه های مسلمانان علی رغم تمام اختلاف هایشان قرآن را به عنوان محور اسلام قبول دارند و بی تردید می تواند به عنوان راهنمای عمل مورد استفاده قرار بگیرد؛ اما در پذیرش روایات در میان فِرَق نظرگاه های مختلفی وجود دارد و نیاز به بررسی های سندی است. بنابراین، قرآن هم از این نظر که راهی میان بر است و هم از نظر اتفاقی که بر اصل آن وجود دارد و هم به لحاظ توصیه های فراوانی که به خواندن قرآن و بهره گیری از آن شده که هر قدر انسان، با صفای باطن و با ایمان و اعتقاد با قرآن بیش تر انس بگیرد، به همان میزان به خدا نزدیک می شود، یک منبع و یک راهنمای منحصر به فرد در جهان اسلام بلکه در جهان بشریت است و می توان گفت نقش منحصر به فردی در شکل دادن معرفت دینی انسان و حیات فردی و اجتماعی او بر عهده دارد؛ البته هیچ گاه مقصود از این نکته بی نیازی از بیانات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه معصومین(علیهم السلام)نیست. در دوران ما یکی از نقش های اساسی قرآن نشان دادن جریانات انحرافی است که در روایات دستور داده شده است در این زمینه به سراغ قرآن بروید: (اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللّیل المظلم فعلیکم بالقرآن).[7]این دوران، دوران مکتب ها و آرمان هاست و هر روز با مکتب، آرمان و دیدگاه جدید در زمینه های مختلف روبه رو هستیم، در نتیجه بهترین محک و معیار که ما را از سرگردانی و حیرت نجات می دهد، بیانات قرآنی است؛ همچنین به لحاظ بهداشت روانی و درمان ناهنجاری ها و بیماری های روانی و مصونیت از آسیب های اجتماعی و آسیب زدایی از اجتماع، متقن ترین منبع و نسخه ی شفابخش، قرآن است. به هر حال، جامعیت و جاودانگی و زنده بودن قرآن در هر عصر برای مسلمانان بلکه برای همه ی حق جویان و حق پویان، استوارترین و کامل ترین راهنما و الهام بخش محور زندگی فردی و اجتماعی است. پی نوشتها: [1]. (قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ) مائده، 15. [2]. مائده، 16. [3]. مائده، 16. [4]. اعراف، 201. [5]. والعصر، 2 3. [6]. معارج، 19 22. [7]. محمد بن یعقوب الکلینی، اصول کافی، ج 2، ص 598. منبع: منطق فهم قرآن، محمود رجبی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385).
قرآن چه نقش و جایگاهی در شکل دادن به معرفت دینی یک مسلمان و نیز حیات فردی و اجتماعی او در دنیای امروز دارد؟
همان گونه که قرآن مجید خود را (نور)[1] معرفی می فرماید، این نور در زمینه های گوناگون زندگی، اعم از معرفت دینی و آگاهی های انسان به گرایش ها و جنبه های اخلاقی و نیز بعد رفتاری فردی یا اجتماعی، هدایتگر و روشنگر است؛ به تعبیر خود قرآن: (یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ؛[2] خداوند به وسیله ی آن هر که را پیرو خشنودی او باشد، به راه های سلامت راه می نماید.) در میان مسیرهای مختلفی که انسان به سوی سعادت فردی و اجتماعی دنیوی و اخروی اش دارد، مسیرهایی وجود دارند که به تعبیر قرآن مسیر سلام و دارای امنیت است. قرآن کسی را که در پی خشنودی خدا باشد، یعنی انسانی که به قرآن معتقد باشد و آن را به عنوان راهنمای عمل و فکر خود قرار بدهد، به راه هایی که لغزش و انحرافی در آن نیست، راهنمایی می کند؛ بنابراین، ما برای آن که مسیر دقیق سعادت واقعی خود را تشخیص دهیم و در آن گام برداریم، در هر زمینه ای که بخواهیم قرآن می تواند به شکل کامل راهنمای ما باشد؛ به بیان نورانی قرآن (یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ)[3] است و به استوارترین شیوه انسان را برای نیل به سعادت راهنمایی می کند؛ در نتیجه، در بعد معرفتی، حتی معارفی که انسان با توجه به ابزارهای شناختی که در اختیار دارد، مقداری از راه را می پیماید، امکان دارد در ادامه نتواند خود او مسیر را تشخیص بدهد؛ اما خداوند به وسیله ی قرآن نیازهای معرفتی انسان را تأمین می کند، افزون بر آن اگر انسان به دستورهای آن عمل نماید، در جاهایی که انسان به دلایل مختلفی که اقتضای وجود او و زندگی دنیایی است، دچار غفلت شود، خداوند در پرتو قرآن او را دست گیری می کند و معرفت لازم را در اختیارش قراردهد. (إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛[4] کسانی که پرهیزگاری کردند چون وسوسه ای از شیطان به آنان رسد، خدای را یاد کنند؛ پس آن گاه بینایان باشند.) قرآن نیز راه را به کسی که با قرآن آشنایی داشته باشد نشان می دهد، هم معرفت در اختیار او قرار می دهد و هم در جاهایی که به طور طبیعی امکان لغزش در بعد معرفتی وجود دارد او را از لغزش محافظت می کند.
در بعد اخلاقی نیز همین گونه است. در زندگی فردی و اجتماعی تمایلات سرکش به طور طبیعی شکوفا می شوند و تمایلات انسانی برای آن که در مسیر سعادت قرار گیرند، به تلاش آگاهانه نیاز دارند که اگر در پرتو تعالیم انبیاء(علیهم السلام) از جمله تعلیمات قرآن، قرار گیرند، زمینه نجات انسان را فراهم می سازند و گرنه، همان گونه که در آیات فراوانی به آن اشاره شده، انسان در معرض زیان قرار می گیرد: (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْر إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ؛[5] هر آینه آدمی در زیان کاری است، مگر کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک و شایسته کردند)؛ (إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً إِلاَّ الْمُصَلِّینَ؛[6] همانا آدمی ناشکیبا یا حریص آفریده شده؛ چون رنجی بدو رسد، بی تاب است و چون نعمتی بدو رسد، باز دارنده است و بخل میورزد مگر نمازگزاران). این گونه تعبیرها که به طور کلی انسان را از مسیر نادرست باز می دارد، مگر جایی که دست به دامان می شود، معنایش این است که انسان از نظر خصلت های درونی اگر در مسیر درست و در پرتو تعالیم قرآن قرار نگیرد، از مسیرش منحرف می شود.
در بعد رفتاری نیز چنین است. به هر حال ما می توانیم، بلکه باید از بیانات پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام) استفاده کنیم، ولی اعتبار آن ها و هدایت به سوی آن ها توسط قرآن صورت می گیرد؛ افزون این که به نظر می رسد قرآن نزدیک ترین راه است؛ یعنی ما به آسانی به این نتیجه می رسیم که قرآن سخن خداست بدون این که به بررسی های سندی نیاز داشته باشد. قرآن متنی است که به اتفاق همه مسلمان ها سخن خداست و کسی به احراز این موضوع نیاز ندارد. یک راه میان بری است که سریع تر انسان رابه نتیجه می رساند، همه ی فرقه های مسلمانان علی رغم تمام اختلاف هایشان قرآن را به عنوان محور اسلام قبول دارند و بی تردید می تواند به عنوان راهنمای عمل مورد استفاده قرار بگیرد؛ اما در پذیرش روایات در میان فِرَق نظرگاه های مختلفی وجود دارد و نیاز به بررسی های سندی است.
بنابراین، قرآن هم از این نظر که راهی میان بر است و هم از نظر اتفاقی که بر اصل آن وجود دارد و هم به لحاظ توصیه های فراوانی که به خواندن قرآن و بهره گیری از آن شده که هر قدر انسان، با صفای باطن و با ایمان و اعتقاد با قرآن بیش تر انس بگیرد، به همان میزان به خدا نزدیک می شود، یک منبع و یک راهنمای منحصر به فرد در جهان اسلام بلکه در جهان بشریت است و می توان گفت نقش منحصر به فردی در شکل دادن معرفت دینی انسان و حیات فردی و اجتماعی او بر عهده دارد؛ البته هیچ گاه مقصود از این نکته بی نیازی از بیانات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمه معصومین(علیهم السلام)نیست. در دوران ما یکی از نقش های اساسی قرآن نشان دادن جریانات انحرافی است که در روایات دستور داده شده است در این زمینه به سراغ قرآن بروید: (اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللّیل المظلم فعلیکم بالقرآن).[7]این دوران، دوران مکتب ها و آرمان هاست و هر روز با مکتب، آرمان و دیدگاه جدید در زمینه های مختلف روبه رو هستیم، در نتیجه بهترین محک و معیار که ما را از سرگردانی و حیرت نجات می دهد، بیانات قرآنی است؛ همچنین به لحاظ بهداشت روانی و درمان ناهنجاری ها و بیماری های روانی و مصونیت از آسیب های اجتماعی و آسیب زدایی از اجتماع، متقن ترین منبع و نسخه ی شفابخش، قرآن است.
به هر حال، جامعیت و جاودانگی و زنده بودن قرآن در هر عصر برای مسلمانان بلکه برای همه ی حق جویان و حق پویان، استوارترین و کامل ترین راهنما و الهام بخش محور زندگی فردی و اجتماعی است.
پی نوشتها:
[1]. (قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ) مائده، 15.
[2]. مائده، 16.
[3]. مائده، 16.
[4]. اعراف، 201.
[5]. والعصر، 2 3.
[6]. معارج، 19 22.
[7]. محمد بن یعقوب الکلینی، اصول کافی، ج 2، ص 598.
منبع: منطق فهم قرآن، محمود رجبی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385).
- [سایر] انتظار در زندگی اجتماعی و فردی انسان چه جایگاهی دارد؟
- [سایر] شبهه: عقل نقش مهم و تعیین کننده در معرفت دینی ندارد.
- [سایر] نقش دین در زندگی فردی و اجتماعی را تبیین کنید؟
- [سایر] آشنایی با صفت شکوری خداوند متعال و نقش آن صفت در زندگی فردی و اجتماعی ما چیست؟
- [سایر] در مورد نقش اسلام در امنیت، در ابعاد گوناگون، به ویژه اجتماعی توضیح دهید.
- [سایر] اگر دین، امری فردی تلقی شود و حکومت، امری اجتماعی، آیا در این فرض حکومت دینی قابل تصور است؟
- [سایر] نقش تعلیم و تربیت در شکل گیری شخصیت فرزندان چگونه است و اسلام چگونه به این موضوع پرداخته است؟
- [سایر] دیدگاه اسلام و قرآن درباره حقانیت ادیان و پلورالیسم دینی چیست؟ آیا اسلام پیروان دیگر ادیان را اهل دوزخ میداند؟
- [سایر] در حالی که خنده بر هر درد بی درمان دوا است، چرا حالت هیجانی غالب بر آیین دینی و مراسم اجتماعی دین سراسر غم و گریه میباشد و مراسم دینی ما مسلمانان، همیشه آمیخته با مصیبت و مرثیه خوانی حزنآفرین و غمافزا است؟ آیا اسلام مراسم شادی و جشن ندارد که تمام مراسم دینی به حزن و اشک آمیخته است؟
- [سایر] قرآن کریم مهمترین وظیفة یک مسلمان در برابر عیب برادر دینی را چه میداند؟
- [آیت الله نوری همدانی] شایسته است امام خطیب در خطبة نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تَذکّر دهد ومردم را در جریان مسائل زیانبار و سودمند کشورهای اسلامی وغیر اسلامی قرار دهد ونیازهای مسلمین را در اَمر معاد ومعاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال وکیان مسلمین نقش مُهِمّی دارد گوشزد کند وکیفیّت روابط آنان را با سائر مِلَل بیان نماید ومردم را از دخالتهای دُوَل ستمگر و اِسْتعمارگر در امور سیاسی واقتصادی مسلمین که مُنْجَرْ به استعمارو استثمار آنها می شود بر حَذَرْ دارد . خلاصه نماز جمعه ودو خطبة آن ، نظیر حجّ ومراکز تجمّع آن ونماز های عید فطر وقربان وغیره ، از سنگرهای بزرگی است که مُتأسِّفانه مسلمانان از وظائف مُهمّ سیاسی خود در آن غافل مانده اند ، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند .اسلام دین سیاست ، آن هم در همة شئون آن است وکسی که در احکام قضائی ، سیاسی ، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تَأمّل کند مُتوجّه این معنی می شود .هر کس گمان کند دین از سیاست جدا است ، جاهلی است که نه اسلام را می شناسد ونه سیاست را.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شایسته است امامِ خطیب در خطبه نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تذکر دهد و مردم را در جریان مسائل زیان بار و سودمند کشورهای اسلامی و غیر اسلامی قرار دهد و نیازهای مسلمین را در امر معاد و معاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال و کیان مسلمین نقش مهمی دارد گوشزد کند و کیفیت صحیح روابط آنان را با سایر ملل بیان نماید و مردم را از دخالتهای دول ستمگر و استعمارگر در امور سیاسی و اقتصادی مسلمین که منجر به استعمار و استثمار آنها می شود بر حذر دارد. خلاصه، نماز جمعه و دو خطبه آن نظیر حج و مراکز تجمع آن و نمازهای عید فطر و قربان و غیره از سنگرهای بزرگی است که متأسفانه کثیری از مسلمانان از وظائف مهم سیاسی خود در آن غافل مانده اند، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند. اسلام دین سیاست آنهم در همه شئون آن است وکسی که در احکام قضائی، سیاسی، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تأمل کند متوجه این معنی می شود. هر کس گمان کنددین ازسیاست جدااست جاهلی است که نه اسلام رامی شناسد و نه سیاست را می داند.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام، تعرّب پس از هجرت است، و معنای آن این است که انسان جایی رود که نتواند دین خود را حفظ کند؛ نظیر اینکه جایی رود که از معنویات و مسائل اسلامی دور بماند و نتواند او و وابستگان به او برخوردار از آشنائی با اسلام و مسائل دینی و معنویات انسانی شوند، و نظیر اینکه جایی رود که میداند خود او یا وابستگان به او فاسد میشوند، و اگر در چنین جاهایی باشد، خروج از آنجا را قرآن شریف واجب مؤکّد میداند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام کند ولی باید جواب سلام مسلمان ممیّز را بدهد، به این شکل که اگر سلام کننده کلمه (سلام) را بر (علیکم) و مانند آن مقدّم داشت، باید نمازگزار در جواب سلام را مقدّم دارد و به احتیاط مستحب از سایر جهات نیز همان طور که او سلام کرده جواب دهد؛ مثلاً اگر (السلام) - با الف و لام - گفته، او نیز با الف و لام جواب بگوید و اگر (علیکم) - به صیغه جمع - گفته او نیز به صیغه جمع جواب دهد و چنانچه سلامکننده (علیکم) و مانند آن را بر سلام مقدم داشت، بنا بر احتیاط واجب با صیغههای سلامی که در قرآن وارد شده است مانند (سَلامٌ عَلَیْکَ) یا (سَلامٌ عَلَیْکُمْ) به قصد این که از قرآن است جواب بگوید.
- [آیت الله اردبیلی] زکات از واجبات بزرگ الهی است که در قرآن و روایات در کنار نماز و اعتقاد به آخرت قرار گرفته است و هدف از آن تأمین اجتماعی، تعدیل ثروت، تأمین زندگی فقرا، ایجاد تسهیلات و منافع عمومی و دینی و جذب غیر مسلمانان به اسلام است و یقینا اگر ثروتمندان زکات اموال خویش را بپردازند، فقر از جامعه اسلامی رخت برمیبندد. امام صادق علیهالسلام میفرماید: (همانا خداوند عزّوجلّ در اموال ثروتمندان برای فقرا به اندازه کفایت آنان واجب فرموده است و اگر میدانست آن مقدار کفایت نمیکند، هر آینه بر آن میافزود. آنچه بر سر فقرا آمده است به سبب کاستی الهی نیست، بلکه به علّت منع حقوق آنان از سوی کسانی است که حقوق فقرا را ادا نمیکنند و به درستی اگر مردم حقوق مستمندان را ادا میکردند، آنان در رفاه زندگی میکردند.)(1) با برچیده شدن فقر از جامعه، امنیت اجتماعی نیز حاکم میگردد؛ علی علیهالسلام میفرماید: (اموال خویش را با زکات پاسداری کنید.)(2) پرداختن زکات موجب رهایی از عذاب الهی(3) و حافظ جان و مال است و خداوند عزّوجلّ میفرماید: (هر آنچه را در راه خداوند انفاق میکنید خداوند به شما باز میگرداند و او بهترین روزی دهندگان است.)(4) نماز با پرداختن زکات است که به ثمر مینشیند چنانکه در روایت آمده است: (آن کسی که نماز به پایدارد و زکات نپردازد =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، باب 1 از (أبواب ما تجب فیه الزکاة)،ح2،ج9،ص10. 2 نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 146. 3 (آنان را که طلا و نقره گنجینه میکنند و آن را در راه خداوند انفاق نمیکنند، به عذاب دردناک بشارت ده.)، توبه(9):34. 4 سبأ(34):39. گویا نماز نخوانده است.)(1)
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام کوتاهی در حقوق فرزند است، زیرا همانطور که پدر و مادر در اسلام حقوقی دارند فرزندان نیز چنین هستند، و اگر پدر و مادر آن حقوق را مراعات نکنند، از نظر قرآن موجب خسران در قیامت است. حقوقی که فرزندان بر پدر و مادر دارند چند چیز است: الف) تربیت صحیح اسلامی (آشنا نمودن فرزند با احکام اسلام از اصول و فروع و اخلاق و مقیّد نمودن او به ظواهر شرع از اهمیّت دادن به واجبات و اجتناب از گناهان خصوصاً گناهان بزرگ) و اگر کوتاهی کنند، شریک در جرایم فرزند میباشند. ب) تربیت فرزند به آداب و رسوم اجتماعی و به عبارت دیگر به او ادب آموختن. ج) آموختن دانش در حدّ خوب خواندن و خوب نوشتن. د) فراهم نمودن راهی برای زندگی متوسّط و پرهیزدادن او از تنبلی و بیکاری. ه) فراهم کردن مقدّمات ازدواج برای فرزند خصوصاً اگر دختر باشد که در روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای ازدواج دختر بیشتر سفارش و تأکید شده است. و) گذاشتن اسم اسلامی که سفارش در نامهای پیامبر گرامی و اهلبیت او(سلاماللهعلیهم) زیاد شده است، و شیعه باید از انتخاب نامهای غیر اسلامی برای فرزندان خود پرهیز کند و سزاوار نیست که با وجود اسمهای اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای فرزند خود نام دیگری را انتخاب کند.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام اسراف و تبذیر است و آن اقسامی دارد که یک قسم از آن حرام نیست. الف) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حرام که قرآن به آن (اتراف) میگوید که اگر در فردی پیدا شود دنیا و آخرت او را تباه میکند و قرآن او را فرد شومی از اهل جهنّم میداند: (وَ اصْحابُ الشِّمالِ ما اصْحابُ الشِّمالِ فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ انَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفین)[1] (و یاران چپ، کدامند یاران چپه در میان باد گرم و آب داغ. و سایهای از دود تار. نه خنک نه خشک. اینان بودند که پیش از این نازپروردگان بودند.) و اگر در ملّتی پیدا شود، آن ملّت را نابود میداند: (وَ اذا ارَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَولُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً)[2] (و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوشگذرانان آن شهر را وا میداریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم گردد، پس آن را یکسره زیر و زِبَر کنیم.) ب) به هدر دادن نِعم الهی نظیر نابود کردن مال و عمر و آبرو و مانند اینها که قرآن به آن (تبذیر) میگوید و مبذّر را برادر شیطان میخواند: (انَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اخْوانَ الشَّیاطین)[3] (همانا اسرافکنندگان برادران شیطانها هستند.) ج) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حلال که به آن (اسراف) گفته میشود و آن گرچه حرام نیست، ولی محال است که مسرف بتواند به کمال انسانی برسد و قرآن او را مورد بیمهری و بیعنایتی از طرف حقّ میداند: صفحه 386 (انَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفین).[4] (به درستی که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد.) بلکه او را یک مؤمن واقعی نمیداند: (وَالَّذینَ اذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا)[5] (و کسانی که به هنگام بخشش، زیادهروی نمیکنند.)
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام نفاق است و در روایات فراوانی فرمودهاند کسی که دارای دو چهره و دو زبان باشد، در روز قیامت با دو زبان که آتش از آنها شعلهور است محشور میشود و این نفاق اقسامی دارد: الف) کسانی که ایمان ندارند، ولی با زبان یا عمل ایمان نمایی میکنند، و این افراد همان منافقینی هستند که قرآن جایگاه آنان را پستترین جاهای جهنّم قرار داده است. ب) افراد ریاکار که اعمالشان برای خدا نیست، ولی نمایش برای خداست و قرآن علاوه بر اینکه اعمال این افراد را باطل میداند، گناه آنان را در حدّ کفر شمرده است. ج) افرادی که در برخورد با مردم دارای دو چهره و دو زبان هستند؛ مثلاً در حالی که کینه و عداوت دارند و از غیبت و تهمت باک ندارند، ولی در ظاهر اظهار محبّت و ارادت میکنند. د) افرادی که خود را وابسته به دین میکنند، ولی در حقیقت آن وابستگی را در عمل ندارند، نظیر عالم بی عمل و زاهد بیحقیقت و مقدّس و متّقی نما، و این افراد گرچه در روایات اطلاق نفاق بر آنها شده است و از نظر اخلاقی منافق میباشند، ولی گناه منافق را ندارند و اگر بر طبق وظیفه دینی خود عمل نکنند، در روز قیامت با منافقین محشور میشوند.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهانی که قرآن شریف آن را پلید و نظیر شرابخواری میداند، قمار است: (انَّما الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ ... رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوه)[1] (همانا شراب و قمار، پلیدی و از عمل شیطان است پس از آن بپرهیزید.) لذا علاوه بر حرمت، موجب تباهی روح و ضعف اعصاب و افسردگی دل نیز میشود، و بدتر از همه اینها موجب تباهی دین و دنیای انسان است، و چنانکه در احکام قمار نیز گفته شد، قمار بر پنج قسم است: اوّل: بازی کردن با آلات مُعِدِّه، یعنی آلاتی که برای قمار کردن ساخته شده است، همراه با قصد برد و باخت. دوّم: بازی کردن با آلات معدّه، بدون قصد برد و باخت. سوّم: بازی کردن با آلات غیر معدّه، یعنی چیزی که از آلات قمار نیست، همراه با قصد برد و باخت. چهارم: بازی کردن با آلات غیر معدّه، بدون قصد برد و باخت. پنجم: مسابقاتی که در این زمان متداول است نظیر تیراندازی، قایقرانی، طریقه حمله به دشمن یا فرار از او، گرچه با قصد برد و باخت باشد. قسم اوّل و دوّم و سوّم حرام است و قسم چهارم گرچه حرام نیست، ولی بسیاری از مفاسد آن اقسام سهگانه را دارد و یک مسلمان واقعی عمر خود را صرف اینگونه کارها نمیکند و قسم پنجم، اشکالی ندارد.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.