واژه (آزادی) در لغت، به معنای قدرت انتخاب، رهایی، خالص شدن از آمیختگی، مبرا بودن از عیب و نقص ومیانه شیء است و در اصطلاح، معانی گوناگونی دارد که تا بیش از دویست تعریف میرسد، به عنوان نمونه، آزادی عبارت است از (فقدان موانع در راه تحقق آرزوهای انسان)[1] از نظر اسلام، انسان موجودی است که به صورت خدادادی و فطری دارای آزادی و قدرت انتخاب است. خدای سبحان با دادن عقل به انسان و فرستادن پیامبران و کتب آسمانی، راه حق و باطل، راه هدایت و رستگاری و گمراهی و بدبختی را به انسان نشان داده است، تا آزادانه بیندیشد و با انتخاب خود راه صحیح را برگزیند: ( وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ؛ (کهف، آیه 29) بگو: این حق است از سوی پروردگارتان! هر کس میخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود) و هر کس میخواهد کافر گردد). خداوند اگر میخواست میتوانست همه انسانها را به صورت جبری و تحمیلی به راه حق و سعادت هدایت نماید؛ اگر سنّتش بر این قرار گرفته است که انسان آزادانه و با اراده و اختیار خود راه حق الهی را انتخاب نماید، چرا که آن چه ارزشمند است، انتخاب آزادانه است و ایمان جبری و تحمیلی در پیشگاه خداوند ارزشی ندارد: (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدی)؛ (انعام، آیه 35) اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) به هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) و هم چنین آزادی از شهوات و حرص و طمع و مقام اگر آزاد نباشد اسیر هوی باشد که موجب اسارت برونی شده هیچ گاه آزاد نخواهد بود. بنابراین محدودیتهایی را که دنیا برای انسان به وجود آورده، هیچ منافاتی با آزادی انسان ندارد؛ زیرا: اولا: انسان دیندار آزادانه و با انتخاب خود این محدودیتها را پذیرفته است (نه با اجبار و تحمیل)؛ انسان آزاد است؛ یعنی تکوینا قدرت انتخاب دارد، اما معنای قدرت انتخاب داشتن این نیست که انسان هیچ قانونی را با انتخاب خود نپذیرد، لازمه انسانیت و عقلا نیت انسان، پذیرفتن حدود و ضوابط، در زندگی است. به همین جهت انسان آزادانه میاندیشد، فکر میکند و از بین برنامههای زندگی، بهترین برنامه را برای خود برمیگزیند. ثانیا: درست است که محدودیتهای دینی جلو برخی تمایلات انسان را میگیرد؛ اما این نه تنها چیز منفی و بدی نیست و ضربه به آزادی انسان نمیزند، بلکه یکی از محسنات دین و تأمین کننده آزادی واقعی انسان است، چرا که آزادی مطلق و بیقید و بند به این معنا که انسان هر گونه تمایلی که خواست اشباع کند و به غرایز خود هرگونه که خواست پاسخ دهد، امتیاز و برتری برای انسان به حساب نمیآید و نمیتواند مایه سعادت انسان باشد؛ این گونه آزادی، در واقع یعنی بنده هوی و هوس و خواهشهای حیوانی بودن که خود بالاترین اسارت و بندگی است که روایات زیادی از معصومین وارد شده است که بدترین اسارت بندگی هوی نفس و یا بنده طمع هیچ گاه آزادی ندارد به همین دلیل آزادی اجتماعی بدون آزاد معنوی و روحی و فکری ممکن نیست. حضرت علی علیه السلام در این رابطه میفرماید: (لا تکن عبد غیرک جعلک الله حرّا)؛ بنده دیگران مباش که خدا تو را آزاده قرار داده است. کی انسان بنده دیگران خواهد شد آنگاه که درون جان بنده هوی و هوسی باشد. آزادی واقعی آن است که انسان قوا و غریزههای خود را مهار کند و در بند غضب، حرص، طمع، آز، جاهطلبی و... نباشد. انسانی آزاد است که بتواند بر خواهشهای نفسانی خود مسلط باشد و اسیر بتهای درونی و بیرونی نباشد. دین الهی و قرآن نیز همین را به انسان میگوید: که ای انسان بنده شیاطین، شهوات و هواهای نفسانی نباش، روح خود را از قید و بند مادیات و جاذبههای دنیایی و تمایلات نفسانی رها ساز، و اگر میخواهی بنده باشی از قید همه بندگیها خود را آزاد و بنده آن کس باش که شایستگی بندگی را دارد. یکی از اهداف مهم پیامبران الهی نیز آزاد کردن انسانها از اسارت و بند و زنجیرهای درونی و بیرونی بوده است: (وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ)، (اعراف، آیه 157) نفسها با جهاد اکبر مجاهده با نفس آزادی معنوی ایجاد میکنند و سپس با جهاد اصغر آزادی هم و منطقی اجتماعی را بدست میآورند. اگر انسان پایبند به برنامههای دین حق الهی باشد، از اسارتها و بندگیهای زیادی رها و آزادیهای درونی و بیرونی زیادی به دست خواهد آورد. در اجتماع و حکومت، اقتصاد و حقوق وعقیده و قلم و بیان و... اگر قوانینی حاکم نباشد چیزی جز هرج و مرج و فساد و بیبند و باری نخواهد بود، پس چه خوب است، قوانینی مطرح باشد که بر پایه عقل و وحی الهی، تدوین شده باشد تا سعادت انسانها را تضمین نماید و آزادی واقعی را به ارمغان آورد.[2] با توجه به گستردگی مبحث آزادی، در این پاسخ به اختصار به انواع آزادی و سپس به حدود آنها از نظر قرآن اشاره میکنیم. انواع آزادی: 1. آزادی اندیشه و آزادی معنوی و اخلاقی که انسان در درون جانش اسیر شهوات، حرص، طمع، مقام و خرافات، شرک نشود: که تعقل و آزاد اندیشی، زیر بنای انتخاب صحیح هدف، مسیر و شیوه زندگی و شرط برخورداری از هدایت الهی است. قرآن کریم، در بیش از سیصد آیه، همگان را به تفکر و آزادی اندیشه دعوت فرموده: (... کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْ‌آیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ) (بقره، آیه 419) و این گونه، خداوند آیات (خود را) برای شما روشن میگرداند؛ باشد که در (کار) دنیا و آخرت بیندیشید) و اساس دعوت حق پرستان را بر بصیرت و برهان میداند. افزون بر این، قرآن کریم، برای اندیشیدن، موضوع و منابعی را معرفی کرده که عبارتند از: 1. آفاق؛ (أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَی السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ) (ق، آیه 6 و 7). 2. انفس؛ (سَنُرِیهِمْ ءآیاتینا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ...) (فصلت، آیه 53). 3. قرآن؛ (وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا) (اسراء، آیه 41). 4. تاریخ گذشتگان؛ (أَ فَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَساکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لآیاتٍ لِأُولِی النُّهی) (طه، آیه 128). قرآن کریم، آدمی را از گرفتار آمدن در دام موانع درونی و برونی آزادی اندیشه به شرح ذیل برحذر میدارد: الف) تقلید کورکورانه از گذشتگان ب) تعصبهای غلط و جمود فکری به نام ارث مقدس پدران؛ (وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ) (بقره، آیه 170). 2. آزادی انتخاب دین قرآن کریم، نفی هر گونه تحمیل عقیده، بر آزادی انسان در انتخاب و پذیرش دین به عنوان ابتداییترین حق انسانی تأکید فرموده است؛ (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ) (بقره، آیه 256). البته چنان که مؤلف المیزان نیز نوشتهاند، توحید در اصل، روح و اساس همه نوامیس اسلامی و زیر بنای معارف، اخلاق و قوانین و مبنای تشریع دین است، بر این اساس فقط آزادی دین در دایره ادیان توحیدی (اسلام، یهودیت، مسیحیت و زرتشت) است و نیز آزادی دینی، به معنای دعوت، تبلیغ و نشر همه ادیان نیست.[3] 3. آزادی سیاسی اجتماعی الف)آزادی سیاسی قرآن با به رسمیت شناختن حق دخالت مردم در نظام سیاسی و برخورداری از حق انتخاب (فتح، آیه 10) و با نهی از استبداد و استبعاد (آل عمران، آیه 159) و لزوم دخالت مردم در تعیین و تمشیت امور خویش (وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ) (آل عمران، آیه 159) آزادی سیاسی آنان را تأمین کرده است. از سوی دیگر، تحمل و مدارای پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله حتی در برابر اعتراض نا به جای منافقان، (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ) (توبه، آیه 58) نشانگر رفتار حاکم اسلامی با مردم و دادن آزادی به آنان است، افزون بر این، حاکمان دینی موظف به تأمین فضای سالم بحث و گفتگو و تحقیق در معارف دینی حتی برای غیر مسلمانانند؛ (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلام اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ) (توبه، آیه 6). ب)آزادی بیان آزادی بیان به عنوان یک سنت الهی و توصیه اولیای او در قرآن کریم، در قالب وجوه مختلفی نشان داده شده است. 1. برخورداری از هدایت را گوش دادن به بیانهای مختلف و انتخاب نیکوترین آنها دانسته است؛ (زمر، 18). 2. امر به معروف و نهی از منکر را بر همه واجب کرده و راه را برای اظهار نظر و بیان حقایق در همه سطوح جامعه گشوده است. 3. در صورت درخواست مباهله از سوی آنان، پیامبر صلّی الله علیه و آله موظف است بدون هیچ گونه تهدید و ارعابی با آنان به مباهله برخیزد. (آل عمران، آیه 61). 4. آزادی در انتخاب همسر در قرآن کریم بر آزادی انسان در انتخاب همسر و برقراری رابطه جنسی با او تصریح شده است، (نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ) (بقره، آیه 223) همچنین مذاکره و گفتگوی متین و شایسته با زنان در مورد ازدواج را مجاز شمرده است؛ حتی اگر در حال عده باشند؛ (بقره، آیه235) و ... 5. آزادی وطن آزادی در انتخاب وطن و سکونت در آن، حق طبیعی و از سوی قرآن مورد تأیید قرار گرفته است. از آیات متعددی نظیر (بقره، 84 و 85 و 191 و 227 و 246) و... میتوان آزادی انسانها را در انتخاب مسکن و حرمت سلب آزادی مسکن که میثاق الهی شمرده است استفاده کرد. حدود آزادی آزادی موهبتی الهی است که بر اساس حکمت بالغه خداوند به انسانها عطا و در تشریع احکام یک پیش فرض تلقی شده است، ولی بدون شک، آزادی تأمین کننده سعادت انسان، آزادی حیوانی نیست و در همه جوامع و بر طبق همه ادیان و مکاتب دارای حدودی است؛ زیرا آزادی مطلق با بندگی نسبت به خدا، توحید و با حق فطری انسان؛ یعنی اجتماعی بودن قابل جمع نیست. در ذیل، دیدگاه قرآن در مورد حدود آزادی در ابعاد مختلف ارائه میشود. الف) آزادی بیان این آزادی، محدود به امور ذیل است: عدم مخالفت با حکم خدا و پیامبرانش؛ (احزاب، 36). نیامیختن حق و باطل و عدم کتمان حقایق دینی؛ (بقره، آیه 42) عدم بدعت گذاری در دین و اظهار نظرهای خلاف واقع؛ (نحل، آیه 116) عدم غلوّ در دین و پرهیز از گفتار باطل؛ (نساء، آیه 171) عدم اشاعه زشتیها؛ (نور، آیه 19) عدم تمسخر و عیبجویی از دیگران؛ (حجرات، آیه 11) و... ب) آزادی سیاسی، اجتماعی این آزادی، محدود به امور ذیل است: عدم پذیرش ولایت و سلطه کافران و بیگانگان؛ (نساء، 144) عدم برقراری ارتباط ویژه، به عنوان محرم اسرار خود با بیگانگان؛ (آل عمران، آیه 118) عدم افشای اخبار امنیتی؛ (نساء، آیه 83) حفظ ادب نسبت به رهبران الهی؛ (حجرات، 2) عدم ایجاد فساد در جامعه؛ (بقره، 60) عدم ایجاد تفرقه و اختلاف؛ (آل عمران، آیه 103) عدم تجسس در امور دیگران؛ (حجرات، آیه12) عدم ورود به خانه دیگران بدون اذن؛ (نور، آیه 27) و... آزادی جنسی با عنایت به آنکه برقراری روابط جنسی در اسلام تنها در قالب ازدواج به رسمیت شناخته شده، این آزادی محدود به امور ذیل است: 1. حفظ نگاه؛ (به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و به زنان با ایمان بگو: دیدگان خود را (از هر نامحرمی) فرو بندند.) 2. حفظ حریم عفاف؛ (وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ) (نور، آیه 31) 3. عدم برقراری ارتباط جنسی نامشروع؛ (وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ)؛ (انعام، آیه 151) 4. عدم برقراری روابط جنسی با هم جنس؛ (نمل، آیات 54 55) و... خلاصه آنکه قرآن، انسان را موجودی با اراده و اختیار با معیارهای انسانی و اخلاقی معرفی میکند. برهمین اساس، اسلام، آزادی را بر مبنای انسانیت و ارزشهای انسانی، برابری و مساوات، حق و عدالت میداند و گردش ثروت و فعالیتهای اقتصادی را در چهارچوب آنها قرار میدهد و از خودسری و یکه تازی گروهی متکاثر و مالاندوز ممانعت به عمل میآورد و جامعه را از زیر بار تحمیلهای ناروای آنان آزاد میسازد. همه اهرمهای فشار و ابزاری را که ثروتمندان به کار بسته و میبندند تا تودههای مردم را در تنگنا قرار دهند و آزادیهای آنان را سلب کنند، در تعالیم انبیاء محکوم و مردود شمرده شده است. مانند: احتکار، کم فروشی، گرانفروشی، استثمار، ظلم و انواع انحصار طلبیها و بیعدالتیهای اقتصادی. برای حسن ختام، توجه شما را به چند روایت در این زمینه جلب میکنیم: 1. پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: (فوا عجبا لقوم الهتهم اموالهم)؛ شگفت از مردمی که معبودهای ایشان، مالهایشان. 2. امام صادق علیه السلام فرمود: (... فان مع کثره المال تکثر الذنوب الواجب الحقوق)[4]؛ زیادی مال، سبب افزایش گناهان در برابر حقوقی است که به توانگران واجب میشود و کمتر توانگری آن حقوق را ادا میکند[5]. [1] . ر.ک: گفتارهای معنوی، شهید مطهری(ره)، ص 14، انتشارات صدرا. [2] . ر.ک: گفتارهای معنوی، شهید مطهری (ره)، ص 10 17، انتشارات صدرا، آزادی در قرآن، سید علی اکبر ایازی، مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر. [3] . المیزان، علامه طباطبایی، ج 4، ص 117، جامعه مدرسین. [4] . اصول کافی، کلینی، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج 2، ص 135. [5] . ر.ک: کتاب نقد، ش 11، ص 2 10، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر. www.andisheqom.com
شبهه: قرآن کریم، درباره محدودیت آزادیهای فردی و سیاسی سخن گفته است.
واژه (آزادی) در لغت، به معنای قدرت انتخاب، رهایی، خالص شدن از آمیختگی، مبرا بودن از عیب و نقص ومیانه شیء است و در اصطلاح، معانی گوناگونی دارد که تا بیش از دویست تعریف میرسد، به عنوان نمونه، آزادی عبارت است از (فقدان موانع در راه تحقق آرزوهای انسان)[1]
از نظر اسلام، انسان موجودی است که به صورت خدادادی و فطری دارای آزادی و قدرت انتخاب است. خدای سبحان با دادن عقل به انسان و فرستادن پیامبران و کتب آسمانی، راه حق و باطل، راه هدایت و رستگاری و گمراهی و بدبختی را به انسان نشان داده است، تا آزادانه بیندیشد و با انتخاب خود راه صحیح را برگزیند: ( وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ؛ (کهف، آیه 29) بگو: این حق است از سوی پروردگارتان! هر کس میخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود) و هر کس میخواهد کافر گردد).
خداوند اگر میخواست میتوانست همه انسانها را به صورت جبری و تحمیلی به راه حق و سعادت هدایت نماید؛ اگر سنّتش بر این قرار گرفته است که انسان آزادانه و با اراده و اختیار خود راه حق الهی را انتخاب نماید، چرا که آن چه ارزشمند است، انتخاب آزادانه است و ایمان جبری و تحمیلی در پیشگاه خداوند ارزشی ندارد: (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدی)؛ (انعام، آیه 35) اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) به هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) و هم چنین آزادی از شهوات و حرص و طمع و مقام اگر آزاد نباشد اسیر هوی باشد که موجب اسارت برونی شده هیچ گاه آزاد نخواهد بود.
بنابراین محدودیتهایی را که دنیا برای انسان به وجود آورده، هیچ منافاتی با آزادی انسان ندارد؛ زیرا: اولا: انسان دیندار آزادانه و با انتخاب خود این محدودیتها را پذیرفته است (نه با اجبار و تحمیل)؛ انسان آزاد است؛ یعنی تکوینا قدرت انتخاب دارد، اما معنای قدرت انتخاب داشتن این نیست که انسان هیچ قانونی را با انتخاب خود نپذیرد، لازمه انسانیت و عقلا نیت انسان، پذیرفتن حدود و ضوابط، در زندگی است. به همین جهت انسان آزادانه میاندیشد، فکر میکند و از بین برنامههای زندگی، بهترین برنامه را برای خود برمیگزیند.
ثانیا: درست است که محدودیتهای دینی جلو برخی تمایلات انسان را میگیرد؛ اما این نه تنها چیز منفی و بدی نیست و ضربه به آزادی انسان نمیزند، بلکه یکی از محسنات دین و تأمین کننده آزادی واقعی انسان است، چرا که آزادی مطلق و بیقید و بند به این معنا که انسان هر گونه تمایلی که خواست اشباع کند و به غرایز خود هرگونه که خواست پاسخ دهد، امتیاز و برتری برای انسان به حساب نمیآید و نمیتواند مایه سعادت انسان باشد؛ این گونه آزادی، در واقع یعنی بنده هوی و هوس و خواهشهای حیوانی بودن که خود بالاترین اسارت و بندگی است که روایات زیادی از معصومین وارد شده است که بدترین اسارت بندگی هوی نفس و یا بنده طمع هیچ گاه آزادی ندارد به همین دلیل آزادی اجتماعی بدون آزاد معنوی و روحی و فکری ممکن نیست. حضرت علی علیه السلام در این رابطه میفرماید: (لا تکن عبد غیرک جعلک الله حرّا)؛ بنده دیگران مباش که خدا تو را آزاده قرار داده است. کی انسان بنده دیگران خواهد شد آنگاه که درون جان بنده هوی و هوسی باشد.
آزادی واقعی آن است که انسان قوا و غریزههای خود را مهار کند و در بند غضب، حرص، طمع، آز، جاهطلبی و... نباشد. انسانی آزاد است که بتواند بر خواهشهای نفسانی خود مسلط باشد و اسیر بتهای درونی و بیرونی نباشد.
دین الهی و قرآن نیز همین را به انسان میگوید: که ای انسان بنده شیاطین، شهوات و هواهای نفسانی نباش، روح خود را از قید و بند مادیات و جاذبههای دنیایی و تمایلات نفسانی رها ساز، و اگر میخواهی بنده باشی از قید همه بندگیها خود را آزاد و بنده آن کس باش که شایستگی بندگی را دارد.
یکی از اهداف مهم پیامبران الهی نیز آزاد کردن انسانها از اسارت و بند و زنجیرهای درونی و بیرونی بوده است: (وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ)، (اعراف، آیه 157) نفسها با جهاد اکبر مجاهده با نفس آزادی معنوی ایجاد میکنند و سپس با جهاد اصغر آزادی هم و منطقی اجتماعی را بدست میآورند. اگر انسان پایبند به برنامههای دین حق الهی باشد، از اسارتها و بندگیهای زیادی رها و آزادیهای درونی و بیرونی زیادی به دست خواهد آورد.
در اجتماع و حکومت، اقتصاد و حقوق وعقیده و قلم و بیان و... اگر قوانینی حاکم نباشد چیزی جز هرج و مرج و فساد و بیبند و باری نخواهد بود، پس چه خوب است، قوانینی مطرح باشد که بر پایه عقل و وحی الهی، تدوین شده باشد تا سعادت انسانها را تضمین نماید و آزادی واقعی را به ارمغان آورد.[2]
با توجه به گستردگی مبحث آزادی، در این پاسخ به اختصار به انواع آزادی و سپس به حدود آنها از نظر قرآن اشاره میکنیم.
انواع آزادی:
1. آزادی اندیشه و آزادی معنوی و اخلاقی که انسان در درون جانش اسیر شهوات، حرص، طمع، مقام و خرافات، شرک نشود: که تعقل و آزاد اندیشی، زیر بنای انتخاب صحیح هدف، مسیر و شیوه زندگی و شرط برخورداری از هدایت الهی است. قرآن کریم، در بیش از سیصد آیه، همگان را به تفکر و آزادی اندیشه دعوت فرموده: (... کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ) (بقره، آیه 419) و این گونه، خداوند آیات (خود را) برای شما روشن میگرداند؛ باشد که در (کار) دنیا و آخرت بیندیشید) و اساس دعوت حق پرستان را بر بصیرت و برهان میداند.
افزون بر این، قرآن کریم، برای اندیشیدن، موضوع و منابعی را معرفی کرده که عبارتند از:
1. آفاق؛ (أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَی السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ) (ق، آیه 6 و 7).
2. انفس؛ (سَنُرِیهِمْ ءآیاتینا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ...) (فصلت، آیه 53).
3. قرآن؛ (وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا) (اسراء، آیه 41).
4. تاریخ گذشتگان؛ (أَ فَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَساکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لآیاتٍ لِأُولِی النُّهی) (طه، آیه 128).
قرآن کریم، آدمی را از گرفتار آمدن در دام موانع درونی و برونی آزادی اندیشه به شرح ذیل برحذر میدارد:
الف) تقلید کورکورانه از گذشتگان ب) تعصبهای غلط و جمود فکری به نام ارث مقدس پدران؛ (وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ) (بقره، آیه 170).
2. آزادی انتخاب دین
قرآن کریم، نفی هر گونه تحمیل عقیده، بر آزادی انسان در انتخاب و پذیرش دین به عنوان ابتداییترین حق انسانی تأکید فرموده است؛ (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ) (بقره، آیه 256). البته چنان که مؤلف المیزان نیز نوشتهاند، توحید در اصل، روح و اساس همه نوامیس اسلامی و زیر بنای معارف، اخلاق و قوانین و مبنای تشریع دین است، بر این اساس فقط آزادی دین در دایره ادیان توحیدی (اسلام، یهودیت، مسیحیت و زرتشت) است و نیز آزادی دینی، به معنای دعوت، تبلیغ و نشر همه ادیان نیست.[3]
3. آزادی سیاسی اجتماعی
الف)آزادی سیاسی
قرآن با به رسمیت شناختن حق دخالت مردم در نظام سیاسی و برخورداری از حق انتخاب (فتح، آیه 10) و با نهی از استبداد و استبعاد (آل عمران، آیه 159) و لزوم دخالت مردم در تعیین و تمشیت امور خویش (وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ) (آل عمران، آیه 159) آزادی سیاسی آنان را تأمین کرده است.
از سوی دیگر، تحمل و مدارای پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله حتی در برابر اعتراض نا به جای منافقان، (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ) (توبه، آیه 58) نشانگر رفتار حاکم اسلامی با مردم و دادن آزادی به آنان است، افزون بر این، حاکمان دینی موظف به تأمین فضای سالم بحث و گفتگو و تحقیق در معارف دینی حتی برای غیر مسلمانانند؛ (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلام اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ) (توبه، آیه 6).
ب)آزادی بیان
آزادی بیان به عنوان یک سنت الهی و توصیه اولیای او در قرآن کریم، در قالب وجوه مختلفی نشان داده شده است.
1. برخورداری از هدایت را گوش دادن به بیانهای مختلف و انتخاب نیکوترین آنها دانسته است؛ (زمر، 18).
2. امر به معروف و نهی از منکر را بر همه واجب کرده و راه را برای اظهار نظر و بیان حقایق در همه سطوح جامعه گشوده است.
3. در صورت درخواست مباهله از سوی آنان، پیامبر صلّی الله علیه و آله موظف است بدون هیچ گونه تهدید و ارعابی با آنان به مباهله برخیزد. (آل عمران، آیه 61).
4. آزادی در انتخاب همسر
در قرآن کریم بر آزادی انسان در انتخاب همسر و برقراری رابطه جنسی با او تصریح شده است، (نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ) (بقره، آیه 223) همچنین مذاکره و گفتگوی متین و شایسته با زنان در مورد ازدواج را مجاز شمرده است؛ حتی اگر در حال عده باشند؛ (بقره، آیه235) و ...
5. آزادی وطن
آزادی در انتخاب وطن و سکونت در آن، حق طبیعی و از سوی قرآن مورد تأیید قرار گرفته است. از آیات متعددی نظیر (بقره، 84 و 85 و 191 و 227 و 246) و... میتوان آزادی انسانها را در انتخاب مسکن و حرمت سلب آزادی مسکن که میثاق الهی شمرده است استفاده کرد.
حدود آزادی
آزادی موهبتی الهی است که بر اساس حکمت بالغه خداوند به انسانها عطا و در تشریع احکام یک پیش فرض تلقی شده است، ولی بدون شک، آزادی تأمین کننده سعادت انسان، آزادی حیوانی نیست و در همه جوامع و بر طبق همه ادیان و مکاتب دارای حدودی است؛ زیرا آزادی مطلق با بندگی نسبت به خدا، توحید و با حق فطری انسان؛ یعنی اجتماعی بودن قابل جمع نیست.
در ذیل، دیدگاه قرآن در مورد حدود آزادی در ابعاد مختلف ارائه میشود.
الف) آزادی بیان
این آزادی، محدود به امور ذیل است:
عدم مخالفت با حکم خدا و پیامبرانش؛ (احزاب، 36).
نیامیختن حق و باطل و عدم کتمان حقایق دینی؛ (بقره، آیه 42)
عدم بدعت گذاری در دین و اظهار نظرهای خلاف واقع؛ (نحل، آیه 116)
عدم غلوّ در دین و پرهیز از گفتار باطل؛ (نساء، آیه 171)
عدم اشاعه زشتیها؛ (نور، آیه 19)
عدم تمسخر و عیبجویی از دیگران؛ (حجرات، آیه 11) و...
ب) آزادی سیاسی، اجتماعی
این آزادی، محدود به امور ذیل است:
عدم پذیرش ولایت و سلطه کافران و بیگانگان؛ (نساء، 144)
عدم برقراری ارتباط ویژه، به عنوان محرم اسرار خود با بیگانگان؛ (آل عمران، آیه 118)
عدم افشای اخبار امنیتی؛ (نساء، آیه 83)
حفظ ادب نسبت به رهبران الهی؛ (حجرات، 2)
عدم ایجاد فساد در جامعه؛ (بقره، 60)
عدم ایجاد تفرقه و اختلاف؛ (آل عمران، آیه 103)
عدم تجسس در امور دیگران؛ (حجرات، آیه12)
عدم ورود به خانه دیگران بدون اذن؛ (نور، آیه 27) و...
آزادی جنسی
با عنایت به آنکه برقراری روابط جنسی در اسلام تنها در قالب ازدواج به رسمیت شناخته شده، این آزادی محدود به امور ذیل است:
1. حفظ نگاه؛ (به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و به زنان با ایمان بگو: دیدگان خود را (از هر نامحرمی) فرو بندند.)
2. حفظ حریم عفاف؛ (وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ) (نور، آیه 31)
3. عدم برقراری ارتباط جنسی نامشروع؛ (وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ)؛ (انعام، آیه 151)
4. عدم برقراری روابط جنسی با هم جنس؛ (نمل، آیات 54 55) و...
خلاصه آنکه قرآن، انسان را موجودی با اراده و اختیار با معیارهای انسانی و اخلاقی معرفی میکند. برهمین اساس، اسلام، آزادی را بر مبنای انسانیت و ارزشهای انسانی، برابری و مساوات، حق و عدالت میداند و گردش ثروت و فعالیتهای اقتصادی را در چهارچوب آنها قرار میدهد و از خودسری و یکه تازی گروهی متکاثر و مالاندوز ممانعت به عمل میآورد و جامعه را از زیر بار تحمیلهای ناروای آنان آزاد میسازد. همه اهرمهای فشار و ابزاری را که ثروتمندان به کار بسته و میبندند تا تودههای مردم را در تنگنا قرار دهند و آزادیهای آنان را سلب کنند، در تعالیم انبیاء محکوم و مردود شمرده شده است. مانند: احتکار، کم فروشی، گرانفروشی، استثمار، ظلم و انواع انحصار طلبیها و بیعدالتیهای اقتصادی.
برای حسن ختام، توجه شما را به چند روایت در این زمینه جلب میکنیم:
1. پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: (فوا عجبا لقوم الهتهم اموالهم)؛ شگفت از مردمی که معبودهای ایشان، مالهایشان.
2. امام صادق علیه السلام فرمود: (... فان مع کثره المال تکثر الذنوب الواجب الحقوق)[4]؛ زیادی مال، سبب افزایش گناهان در برابر حقوقی است که به توانگران واجب میشود و کمتر توانگری آن حقوق را ادا میکند[5].
[1] . ر.ک: گفتارهای معنوی، شهید مطهری(ره)، ص 14، انتشارات صدرا.
[2] . ر.ک: گفتارهای معنوی، شهید مطهری (ره)، ص 10 17، انتشارات صدرا، آزادی در قرآن، سید علی اکبر ایازی، مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر.
[3] . المیزان، علامه طباطبایی، ج 4، ص 117، جامعه مدرسین.
[4] . اصول کافی، کلینی، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج 2، ص 135.
[5] . ر.ک: کتاب نقد، ش 11، ص 2 10، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.
www.andisheqom.com
- [سایر] قرآن کریم، درباره محدودیت آزادیهای فردی و سیاسی سخن گفته است؟
- [سایر] شبهه: وحی قرآن کریم امری تجربی است.
- [سایر] شبهه: وحی قرآن کریم امری تجربی است.
- [سایر] چه آیاتی از قرآن کریم درباره ملامت سخن به میان آورده است؟
- [سایر] در کدام سوره قرآن کریم از نعمتهای وصفناپذیر بهشت سخن به میان آمده است؟ آن نعمتها را بیان کنید؟
- [سایر] آزادیهای فردی در حکومت دینی تا چه اندازهای تضمین شده است و حاکمان و حکومت دینی تا چه اندازهای به این آزادیها احترام میگذارند؟
- [سایر] آیا قرآن کریم به تفاوت های فردی انسان ها مانند تفاوت در صفات، توانایی ها و هوش افراد نیز پرداخته است؟
- [سایر] اگر بدن اخروی به تصریح قرآن کریم همین بدن دنیوی است اجزائی از بدن انسان که پس از مرگ به بدن سایر انسانها و جانوران منتقل می شود، چه وضعی دارد؟( شبهه آکل و ماکول)
- [سایر] تفاوت قرآن مجید و قرآن کریم چیست؟
- [سایر] آیا فهم و تفسیر قرآن کریم برای غیر معصومین(علیهم السلام) ممکن است یا خیر؟ دلایل منکران امکان فهم قرآن کریم و رد آن ها را بیان کنید؟
- [امام خمینی] قوانین و مصوباتی که از مجالس قانونگذاری دولتهای جائر به امر عمال اجانب خَذَلَهم اللَّه تعالی بر خلاف صریح قرآن کریم و سنّت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میگذرد و گذشته است، از نظر اسلام لغو و از نظر قانون بیارزش است، و لازم است مسلمانها از امرکننده و رأیدهنده به هر طور ممکن است اعراض کنند، و با آنها معاشرت و معامله نکنند، و آنان مجرمند و عملکننده به رأی آنها معصیت کار و فاسق است.
- [آیت الله اردبیلی] صدقه دادن که یک اقدام خالصانه و صادقانه میباشد، مورد سفارش قرآن کریم و احادیث فراوان قرار گرفته و موجب خیر و برکت در زندگی، دفع بلا و مرگهای ناگهانی و شفای بیماران میشود و همان طور که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده: (کلّ معروف صدقه)(1) یعنی هر کار خیر و پسندیدهای، صدقه محسوب میشود و اقداماتی که موجب هدایت گمراهان، حمایت نیازمندان و عمران و آبادانی مادی و معنوی جامعه گردد، ماندگارتر و مفیدتر میباشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر کودکی از زنا متولد شود. الف: اگر زن و مرد هر دو زنا کار باشند نه آنهااز کودک ارث میبرند ونه کودک از آنهاارث میبرد ب: اگر یکی از آن دو زنا کار باشند ولی دیگری فکر میکرده که حلال است کودک و زانی از همدیگر ارث نمیبرند ولی کودک نسبت به فردی که فکر میکرده حلال است ولد شبهه محسوب میشود و ازیکدیگر ارث میبرند. ج: اگر ولد الزنا ازدواج کند زن و فرزندان او طبق احکام ارث از او ارث میبرند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] 1 قسم را باید با زبان و لفظ صریح بیان کرد. 2 قسمی اعتبار دارد که یکی از اسماء خداوند متعال باشد مثل خدا یا الله. 3 اگر به برخی از اوصاف خدای سبحان قسم بخورد که معمولاً از آن صفت خدای سبحان اراده می شود یا قرینه ای به کار ببرد که مراد او را بفهماند قسم صحیح است. 4 شخص لال اگر با اشاره قسم بخورد قسم او صحیح است ولی کسی که می تواند سخن بگوید قسم او با اشاره صحیح نیست. 5 قسم به مقدسات دیگر مثل قرآن و پیامبر و ائمه اطهار(علیهم السلام) احکام قسم را ندارد.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام اسراف و تبذیر است و آن اقسامی دارد که یک قسم از آن حرام نیست. الف) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حرام که قرآن به آن (اتراف) میگوید که اگر در فردی پیدا شود دنیا و آخرت او را تباه میکند و قرآن او را فرد شومی از اهل جهنّم میداند: (وَ اصْحابُ الشِّمالِ ما اصْحابُ الشِّمالِ فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ انَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفین)[1] (و یاران چپ، کدامند یاران چپه در میان باد گرم و آب داغ. و سایهای از دود تار. نه خنک نه خشک. اینان بودند که پیش از این نازپروردگان بودند.) و اگر در ملّتی پیدا شود، آن ملّت را نابود میداند: (وَ اذا ارَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَولُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً)[2] (و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوشگذرانان آن شهر را وا میداریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم گردد، پس آن را یکسره زیر و زِبَر کنیم.) ب) به هدر دادن نِعم الهی نظیر نابود کردن مال و عمر و آبرو و مانند اینها که قرآن به آن (تبذیر) میگوید و مبذّر را برادر شیطان میخواند: (انَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اخْوانَ الشَّیاطین)[3] (همانا اسرافکنندگان برادران شیطانها هستند.) ج) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حلال که به آن (اسراف) گفته میشود و آن گرچه حرام نیست، ولی محال است که مسرف بتواند به کمال انسانی برسد و قرآن او را مورد بیمهری و بیعنایتی از طرف حقّ میداند: صفحه 386 (انَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفین).[4] (به درستی که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد.) بلکه او را یک مؤمن واقعی نمیداند: (وَالَّذینَ اذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا)[5] (و کسانی که به هنگام بخشش، زیادهروی نمیکنند.)
- [آیت الله مکارم شیرازی] ک: شایسته است خطیب ملبس به عمامه و عبا باشد و بر عصا یا مانند آن تکیه کند و قبل از شروع به خطبه، به مأمومین سلام کند و سزاوار است مسائل مهم سیاسی و اجتماعی و اخلاقی مسلمین و جهان اسلام و آن منطقه را برای مردم شرح دهد و آنها را به وظایفشان در برابر این مسائل آشنا سازد و در برابر توطئه های دشمنان به آنها هشدار دهد. پس خطیب باید حداکثر استفاده را از خطبه ها برای تهذیب نفوس مردم و آگاه ساختن آنها از مسائل مهم روز بنماید که یکی از اهداف اصلی خطبه ها همین است. خطبه ها را با عبارات فصیح و گویا و بلیغ و مؤثر و نافذ ایراد نماید تا خطبه ها تأثیر لازم را در نفوس مسلمین بگذارد و از این فریضه عبادی سیاسی بهره گیری کامل شود; هرگز به سراغ مسائل تفرقه انداز نرود و مسلمین را به وحدت در مقابل دشمنان دعوت نماید و احتیاط واجب آن است که نمازگزاران هنگام ایراد خطبه با طهارت باشند و رو به امام نشینند و سکوت را رعایت کنند و به خطبه ها گوش فرا دهند، ولی اگر عمداً سخن بگویند، نماز جمعه آنها باطل نمی شود، هر چند کار خلافی کرده اند.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام که دنیا و آخرت انسان را تباه میکند غنا و موسیقی است، و قرآن شریف آن را موجب ضلالت و گمراهی، بلکه موجب استهزاء دین میداند: (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً اولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهین)[1] (و برخی از مردم کسانی هستند که سخن بیهوده را خریدارند تا مردم را بی هیچ دانشی از راه خدا گمراه کنند، و راه خدا را به ریشخند گیرند، برای آنان عذابی خوارکننده خواهد بود.) و مراد از غنا در اینجا آن صوتی است که شهوتانگیز و طربانگیز باشد، چنانکه مراد از موسیقی در اینجا آن آهنگی است که شهوتانگیز و طربانگیز باشد.
- [آیت الله سیستانی] غنا حرام است ، و منظور از آن سخن باطلی است که با آوازی خوانده میشود که مناسب مجالس لهو و لعب باشد . و همچنین جایز نیست با این گونه صدا قرآن و دعا و مانند آن را بخوانند ، و بنابر احتیاط واجب سخنانی غیر از آنچه گفته شد نیز به این گونه صدا نخوانند . و همچنین گوش دادن به غنا حرام است و اجرت گرفتن بر آن نیز حرام است و ملک گیرنده نمیشود . و همچنین یاد گرفتن و یاد دادن آن نیز جایز نیست . و موسیقی یعنی نواختن آلات مخصوص موزیک نیز اگر به نحوی باشد که مناسب مجالس لهو و لعب است حرام است ، و غیر آن حرام نیست . و اجرت گرفتن بر نواختن موسیقیِ حرام ، نیز حرام است ، و ملک گیرنده نمیشود ، و تعلیم و تعلّم آن نیز حرام است . شرائط فروشنده و خریدار
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام رباخواری است که قرآن شریف آن را جنگ با خداوند متعال و رسولش میداند: (فَانْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَربْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ)[1] (و اگر (از ربا پرهیز نکنید)، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده او، برخاستهاید.) و آن اقسامی دارد: الف) قرض با بهره، گرچه آن بهره بسیار کم یا شرطی از شروط باشد، و هر چه درباره این قسم از نظر قرآن و روایات مذمّت شده است، درباره قرض بدون بهره که به آن قرضالحسنه میگویند سفارش شده است و قرآن شریف آن را قرض به خدای متعال میداند: (مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَریم)[2] (کیست آن کس که به خدا وامی نیکو دهد تا نتیجهاش را برای وی دو چندان گرداند و او را پاداشی خوش باشد؟) ب) قرض مثل به مثل با زیادتر یا خرید و فروش مثل به مثل با زیادتر، نظیر اینکه یک سکّه طلا قرض دهد به یک سکّه طلا و هزارتومان و یا بفروشد سکّهای به سکّهای با هزار تومان و این قسم نیز در روایات ما ربا و حرام است، گرچه واقعاً و به حسب ارزش، سودی و بهرهای نباشد. ج) بهره و سود بردن بهواسطه حیله شرعی نظیر اینکه یک میلیون قرضالحسنه دهد، ولی چیز کم ارزشی را بفروشد به یک صد هزار تومان، این قسم نیز حرام است و این همان تقلّب در قانون است که قرآن شریف آن را استهزا به آیات الهی میداند. د) انجام حیلهای نه برای سود و بهره بردن بلکه برای اینکه ارزش واقعی مثل به مثل را یکسان کند، نظیر معامله سکّهای با سکّه دیگر گرچه از نظر وزن مساوی ولی از نظر قیمت یکی گرانتر از دیگری است و شخص سکّه گرانتر را با چیز کم ارزشی میفروشد به سکّه ارزانتر با پولی که سکّه ارزانتر را مساوی با سکّه گرانتر کند، و یا سکّه گرانتر را میفروشد به همان سکّه ارزانتر یا قرض میدهد به همان ارزانتر، ولی چیز کمارزشی را میفروشد به قیمتی که تفاوت آنها را جبران صفحه 404 نماید، و این قسم همان حیلهای است که گفتهاند: چه خوب است از حرام به حلال فرار کردن.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام خیانت است که به مرتکب آن خائن گفته میشود و در روایات سلب اسلام و سلب ولایت از او شده است، و آن اقسامی دارد: الف) خیانت به خدای متعال و رسول گرامی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمّه اطهار(سلاماللهعلیهم)، و آن مراتب و مصادیقی دارد و از موارد آن، که از گناهان بزرگ شمرده شده است، کشف اسرار نظامی و سیاسی و اقتصادی و اداری حکومت اسلامی است. و بعضی از مصادیق دیگر آن، نظیر مصرف بیجا یا به هدر دادن نِعم الهی مانند عقل و اعضا و جوارح و مال و عمر که در نزد ما امانت است، هر چند گناه نیست، ولی یک مسلمان واقعی باید به اندازه قدرتش از آن پرهیز کند. ب) خیانت در عرض و ناموس مسلمانان که گناهش در حدّ کفر است. ج) خیانت در امانت که آن هم گناهش بزرگ است، علاوه بر اینکه حقّالنّاس نیز میباشد. د) خیانت در معاملات نظیر غش در معامله و فریبدادن طرف معامله و نقض عقود لازمه و نقض عهود و بیعتها و شروط و امثال اینها و این قسم نیز گناهش بزرگ و اگر مربوط به اموال و حقوق باشد، حقّالنّاس و ضمانآور نیز میباشد. ه) نقض عهد و نذر و قسم با خدای متعال که این قسم از خیانت علاوه بر اینکه گناه است، کفّاره نیز دارد و اگر مربوط به اموال و حقوق باشد، آن مال یا حقّ بر ذمّه او خواهد بود. و) خیانت در مشورت، و همه مراتب و مصادیق این قسم گناه است، ولی بعضی از موارد آن نظیر خیانت در امر ازدواج و خیانت در مهمّ امور، گناهش در حدّ کفر است. ز) خیانت در اسرار، و این قسم از خیانت نظیر کشف اسرار نظام اسلامی، گناهش بسیار بزرگ است و اگر اشاعه فحشا باشد، از نظر قرآن عذاب دردناک در دنیا و آخرت دارد: (لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَة)[1] (برای آنان عذابی دردناک در دنیا و آخرت است.)