اگر زندگی این جهان را بدون جهان دیگر در نظر بگیریم بی معنی و پوچ خواهد بود.درست به این می ماند که زندگی دوران جنین را بدون زندگی این دنیا فرض کنیم.کودکی که در شکم مادر قرار دارد، و در این زندان محدود و تاریک ماه ها زندانی می شود اگر عقل و خردی داشته باشد و درباره زندگی جنینی فکر کند به راستی تعجّب خواهد کرد.چرا من در این زندان تاریک محبوسم؟ آخر عمر من چه نتیجه ای خواهد داشت؟از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟ امّا اگر به او آگاهی دهند که این یک دوران مقدّماتی است اعضای تو در اینجا شکل می گیرد، نیرومند می شود، و آماده تلاش و حرکت در یک دنیای بزرگ.بعد از گذشتن نه ماه، فرمان آزادی تو از این زندان صادر می شود، در دنیایی گام می گذاری که آفتاب درخشان و ماه تابان، درختان سرسبز و نهرهای آب روان و انواع مواهب در آن است، آن گاه نفس راحتی می کشد می گوید، حالا فهمیدم فلسفه وجود من در این جا چیست!این یک مرحله مقدّماتی است، این یک سکوی پرش است، این کلاسی است برای رسیدن به یک دانشگاه بزرگ. امّا اگر رابطه زندگی جنینی با زندگی این دنیا بریده شود همه چیز تاریک و بی معنی خواهد شد، زندانی وحشتناک و بی هدف، زندانی آزاردهنده و بی نتیجه.(1) پس اگر معاد و قیامتی نباشد خلقت عبث است. قرآن کریم صراحتا به این مطلب اشاره فرموده است: (أفَحسَبتُم أنّما خَلَقناکُم عَبَثَاً و أنَّکم إلینا لا تُرجعُون) ؛ مگر پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و به سوی ما بازگردانده نمی شوید؟(2) این آیه شریفه به روشنی دلالت دارد بر اینکه اگر معاد و بازگشت به سوی خدا متعال نباشد آفرینش انسان در این جهان بیهوده خواهد بود ولی خدای حکیم کار عبث و بیهوده انجام نمی دهد. از طرف دیگر مقتضای عدل الهی این است که نیکوکاران را پاداش و تبهکاران را مجازات کند چون در این جهان این امر به طور کامل نمی تواند تحقق پیدا کند ناچار جهان دیگری بر پا خواهد کرد تا عدالت خویش را عینیت بخشد. و اگر این کار را نکند مرتکب ظلم شده و ظلم از خدای متعال قبیح و محال است. خداوند در این رابطه در قرآن کریم می فرماید: (أم حَسِبَ الذینَ اجترَحوا السَّیِّاتِ أن نَجعَلَهُم کَالذَّینَ آمنوا وَ عَمِلوا الصالحاتِ سواءً مَحیاهُم و مَماتُهُم ساءَ ما یَحکُمُونَ. و خَلَقَ اللهُ السَمواتِ و الأرضَ بِالحَق وَ لِتجزی کُلُّ نَفسٍ بِما کَسَبَت وَ هُم لا یُظلمونَ)؛ مگر کسانی که مرتکب کارهای بد شدند چنین پنداشتند که ما آنان را مانند کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند قرار خواهیم داد و به گونه ای که زندگی و مرگ هر دو دسته یکسان باشد (و همان گونه ای که در نعمتها و بلاها و شادیها و غمهای این جهان، شریکند بعد از مرگ هم فرقی نداشته باشند؟) اینان بد قضاوتی می کنند! و خدای متعال آسمانها و زمین را به حق (و دارای هدف حکیمانه) آفریده و تا اینکه هر کس به آنچه به دست آورده جزا داده می شود و به ایشان ستم نشود.(3) پی نوشتها: 1. 50 درس اصول عقائد برای جوانان، مکارم شیرازی، ص322 2. سوره مومنون، آیه 115. 3. سوره جاثیه، آیات 21-22 منبع:سایت انوار طاها
اگر زندگی این جهان را بدون جهان دیگر در نظر بگیریم بی معنی و پوچ خواهد بود.درست به این می ماند که زندگی دوران جنین را بدون زندگی این دنیا فرض کنیم.کودکی که در شکم مادر قرار دارد، و در این زندان محدود و تاریک ماه ها زندانی می شود اگر عقل و خردی داشته باشد و درباره زندگی جنینی فکر کند به راستی تعجّب خواهد کرد.چرا من در این زندان تاریک محبوسم؟ آخر عمر من چه نتیجه ای خواهد داشت؟از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟
امّا اگر به او آگاهی دهند که این یک دوران مقدّماتی است اعضای تو در اینجا شکل می گیرد، نیرومند می شود، و آماده تلاش و حرکت در یک دنیای بزرگ.بعد از گذشتن نه ماه، فرمان آزادی تو از این زندان صادر می شود، در دنیایی گام می گذاری که آفتاب درخشان و ماه تابان، درختان سرسبز و نهرهای آب روان و انواع مواهب در آن است، آن گاه نفس راحتی می کشد می گوید، حالا فهمیدم فلسفه وجود من در این جا چیست!این یک مرحله مقدّماتی است، این یک سکوی پرش است، این کلاسی است برای رسیدن به یک دانشگاه بزرگ.
امّا اگر رابطه زندگی جنینی با زندگی این دنیا بریده شود همه چیز تاریک و بی معنی خواهد شد، زندانی وحشتناک و بی هدف، زندانی آزاردهنده و بی نتیجه.(1)
پس اگر معاد و قیامتی نباشد خلقت عبث است. قرآن کریم صراحتا به این مطلب اشاره فرموده است: (أفَحسَبتُم أنّما خَلَقناکُم عَبَثَاً و أنَّکم إلینا لا تُرجعُون) ؛ مگر پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و به سوی ما بازگردانده نمی شوید؟(2)
این آیه شریفه به روشنی دلالت دارد بر اینکه اگر معاد و بازگشت به سوی خدا متعال نباشد آفرینش انسان در این جهان بیهوده خواهد بود ولی خدای حکیم کار عبث و بیهوده انجام نمی دهد.
از طرف دیگر مقتضای عدل الهی این است که نیکوکاران را پاداش و تبهکاران را مجازات کند چون در این جهان این امر به طور کامل نمی تواند تحقق پیدا کند ناچار جهان دیگری بر پا خواهد کرد تا عدالت خویش را عینیت بخشد. و اگر این کار را نکند مرتکب ظلم شده و ظلم از خدای متعال قبیح و محال است.
خداوند در این رابطه در قرآن کریم می فرماید: (أم حَسِبَ الذینَ اجترَحوا السَّیِّاتِ أن نَجعَلَهُم کَالذَّینَ آمنوا وَ عَمِلوا الصالحاتِ سواءً مَحیاهُم و مَماتُهُم ساءَ ما یَحکُمُونَ. و خَلَقَ اللهُ السَمواتِ و الأرضَ بِالحَق وَ لِتجزی کُلُّ نَفسٍ بِما کَسَبَت وَ هُم لا یُظلمونَ)؛ مگر کسانی که مرتکب کارهای بد شدند چنین پنداشتند که ما آنان را مانند کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند قرار خواهیم داد و به گونه ای که زندگی و مرگ هر دو دسته یکسان باشد (و همان گونه ای که در نعمتها و بلاها و شادیها و غمهای این جهان، شریکند بعد از مرگ هم فرقی نداشته باشند؟) اینان بد قضاوتی می کنند! و خدای متعال آسمانها و زمین را به حق (و دارای هدف حکیمانه) آفریده و تا اینکه هر کس به آنچه به دست آورده جزا داده می شود و به ایشان ستم نشود.(3)
پی نوشتها:
1. 50 درس اصول عقائد برای جوانان، مکارم شیرازی، ص322
2. سوره مومنون، آیه 115.
3. سوره جاثیه، آیات 21-22
منبع:سایت انوار طاها
- [سایر] فلسفهی زندگی محدود در این دنیا چیست؟ چرا خدا عمر طولانیتری به انسان نمیدهد؟
- [سایر] فلسفه ی زندگی محدود در این دنیا چیست؟ چرا خدا عمر طولانی تری به انسان نمی دهد؟
- [سایر] با این علم محدود چگونه جهان نامحدود را منظم بدانیم؟
- [سایر] آیا ذات پروردگار جهان محدود است یا نه؟ و آیا یک وجود محدود می تواند از چگونگی وجود نامحدودی آگاه شود؟
- [سایر] آیا اختیار انسان در این دنیا محدود است؟
- [سایر] آیا بودن من در این جهان اجباری است، انسانی که نه خوبی ها و زیبایی و بدی های زندگی این دنیا را بخواهد و نه بهشت و جهنم و حساب پس دادن در آن دنیا را، مجبور به زندگی است؟ اگر من عدم بودم چه تغییری در این جهان بزرگ به وجود می آمد؟ در آن صورت نه با مشکلات این دنیا دست به گریبان بودم و نه با بایدها و نبایدهای خدا برای زندگی اخروی؟ این سوال تمام فکرم را مشغول کرده و باعث شده رابطه خوبی با خدا نداشته باشم. همیشه آرزو می کنم ایکاش عدم بودم!
- [سایر] شبهه: ابدی بودن بهشت و جهنم را مشکل می توان باور کرد چون تناسبی با اعمال محدود این دنیا ندارد.
- [سایر] ابدی بودن بهشت و جهنم را مشکل می توان باور کرد چون تناسبی با اعمال محدود این دنیا ندارد ؟
- [سایر] ما بدون اختیار خود وارد این دنیا شدهایم و اجباراً در این دیر خراب قرار گرفتهایم و حتی این اختیار را هم نداشتهایم که بگوییم میخواهیم وارد این دنیا شویم یا نه؟ حالا اگر من نخواهم در این دنیا زندگی کنم و یا اگر کلاً نخواهم در این جهان هستی باشم چه باید بکنم؟
- [سایر] آیا محاکمه قیامت بعد از حشر در همین دنیا است، یا به جهان دیگری منتقل میشویم؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . جایی را که انسان محل زندگی خود قرار داده، و ماندن خود را در آنجا محدود به مقدار معین نکرده، و مثل کسی که آنجا وطن اوست در آنجا زندگی می کند که اگر مسافرتی برای او پیش آید، دوباره به همان جا برمی گردد، اگر چه قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند، در حکم وطن او حساب می شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه وکیل یا موکل از دنیا برود یا دیوانه شود وکالت باطل می شود، هر چند دیوانه بعداً عاقل گردد، دیوانگی موقت نیز بنابر احتیاط باعث باطل شدن وکالت است، ولی بی هوشی موقت موجب باطل شدن وکالت نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست ولی اگر در ان جا به دنیا امده و وطن پدر و مادرش باشد اختیار کردن برای زندگی معتبر نیست بلکه تا اعراض نکرده وطن اوست
- [آیت الله سبحانی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آن جا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن او است؛ چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [امام خمینی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست چه در آن جا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آن جا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [آیت الله مظاهری] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [آیت الله سیستانی] محلی را که انسان برای اقامت دائمی و زندگی خود اختیار کرده ، وطن اوست ، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد ، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد .
- [آیت الله نوری همدانی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن او است ، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد ، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد .