از دیدگاه اسلام انسان موجود خردمندی است که از آزادی و اختیار بهرهمند است. خداوند در سوره جاثیه آیة 15 میفرماید: (من عمل صالحاً فلنفسه و من اساء فعلیها ثم الی ربکم ترجعون) یعنی هرکس کار شایستهای بکند به سود خود اوست و هرکس کار بدی مرتکب شود به زیان خودش است پس همه به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید. لزوم جوابگویی و مسؤولیت در برابر اعمال، نشاندهندة آزادی و اختیار است، زیرا مسؤولیت بدون اختیار معنا ندارد. خداوند عقل و منطق را به انسان ارزانی داشته تا به کمک آن به حل و فصل مسائل خود بپردازد، چنانکه در سورة انفال آیة 22 میفرماید: (ان شرّ الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون) یعنی بدترین جانوران در پیشگاه خداوند آدمیانی هستند که نهادشان کر و زبانشان بسته است و تعقل نمیکنند. در این آیه خداوند سه دسته از انسانها را پستترین جانوران توصیف میکند و سه ویژگی برای این انسانهای پست ذکر میکند، اول اینکه این انسانها کر و ناشنوا هستند، البته واضح است که منظور ناشنوایی ظاهری نیست بلکه ناشنوایی باطن و نهاد اینهاست یعنی اینها سخن حق را نمیشنوند و قبول نمیکنند، دوم اینکه این انسانها لال هستند یعنی سخن حق را نمیگویند و حق را کتمان میکنند. سوم اینکه این انسانها تعقل نمیکنند یعنی در پی یافتن حقیقت و علل آن نمیروند و به خود زحمت نمیدهند. این سه ویژگی که باعث شده است اینها پستترین جانوران باشند مغضوب خداوند است و خداوند انسانهایی را دوست دارد که گوش شنوا داشته باشند و سخن حق را بشنوند، سپس انصاف داشته باشند و سخق حق را بگویند و نهایتاً در آفرینش موجودات و حوادث روزگار تعقل کنند و از بحث و گفتگو و تبادل نظر و اندیشه دروی نکنند تا به حقیقت جهان هستی و علل آن دست یابند. این ایه متضمن آزادی بیان و آزادی اندیشه و تعقل است.[1] کردار و گفتار حضرت علی uحکایت از آزادی و آزادگی دارد بطوری که به هنگام زمامداری وی، عدهای از همکاری و بیعت با آن حضرت امتناع کردند و امام بدون هیچگونه تضییق و مزاحمتی آنان را به حال خودشان آزاد گذاشت و فرمود ضرری به ما نمیرسانند. بحث آزادی عقیده را در سه قسمت میتوان بررسی کرد: 1 آزادی از تفتیش عقیده: (tnquis tion) بازماندة ارباب کلیسا و پدران روحانی قرون وسطی است، انان برای تحکیم مبانی مذهبی و به خاطر استقرار قدرت و سلطة خویش، محاکمی سرّی به منظور تفتیش عقاید مردم در سراسر اروپا به ویژه در اسپانیا پدید آوردند.[2] با توجه به این سابقة تاریخی وحشتناک و تاریک، ممنوعیت تفتیش عقیده در قانون اساسی اکثر کشورها به ویژه کشورهای اروپایی مذکور و مرسوم گردید و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز در اصل 23 این ممنوعیت را ذکر کرده است تحت تأثیر قوانین کشورهای غربی بوده است و گرنه هیچ سابقهای از تفتیش عقاید در اسلام در طول تاریخ وجود ندارد. یکی از اساتید حقوق اساسی در این باره چنین میگوید: (دین اسلام با واژه تفتیش عقاید کاملاً بیگانه است چونکه زیر بنای عقیده و ایمان، تفکر و تعقل میباشد. قرآن مجید در آیات متعدد[3] بشر را وادار به تفکر نموده است از جمله در آیة 50 سورة انعام که خداوند به پیغمبر میفرماید: (قل هل یستوی الاعمی و البصیر افلا تتفکرون) یعنی بگو افراد نابینا (آنها که چشم اندیشه و عقلشان بسته است) و افراد بینا (آنها که حقایق را به خوبی میبینند و درک میکنند ) برابرند؟ آیا تفکّر نمیکنید؟[4] 2- آزادی از تحمیل عقیده: عقاید قلبی و معتقدات مذهبی اشخاص از روی علل و مقدمات خاص جسمی، روحی، مادی، معنوی، زمانی، مکانی، تاریخی، چگونگی تغذیه، تعلیم و تربیت و عوامل زیاد دیگری شکل میگیرد و مقابلة با آنان از طریق زور و فشار مؤثر نیست. [5] قران کریم در سورة بقره ایة 256 تصریح میکند که (لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی) یعنی در دین اجبار و اکراهی نیست زیرا راه سعادت و کمال از راه گمراهی و ضلالت باز شناخته شده است. در این آیه انسان در انتخاب دین و راه و روش زندگی خود آزاد شناخته شده است و علت این آزادی را روشن شدن راه صحیح از راه غلط و ناصواب بیان کرده است. وقتی در این تعلیل ما را به این نتیجه میرساند که نمیتوان عقیدهای را به زور به دیگری تحمیل کرد، اعتقاد از عمق جان بر میخیزد و باید همواره با اقناع وجدانی باشد. البته هرکسی نسبت به مسیری که در زندگی خود انتخاب میکند مسؤول است و باید جوابگو باشد زیرا طریق هدایت از راه ضلالت باز شناخته شده و امکان پیمودن راه رشد و کمال برای انسان میسّر گشته است ولی این مسؤولیت اخروی است و حکومت اسلامی نمیتواند شخصی را به صرف داشتن عقیدهای ناصواب، مورد تعرض قرار دهد مگر اینکه وی به صرف داشتن این عقیده پسنده نکند و به تبلیغ علنی عقیدة ناصواب خود بپردازد و این تبلیغ مخل نظم عمومی و یا مبانی اسلامی باشد (منظور حدود آزادی بیان است که در اصل 24 قانون اساسی آمده است) آیات دیگری که در این رابطه میتوان به آنها استناد کرد آیة 99 از سورة یونس و آیات 21 و 22 از سورة غاشیه است، در این آیات بیان شده است که اگر خداوند اراده کند تمام مردم روی زمین به او ایمان خواهند آورد و پیامبر نمیتواند مردم را مجبور به ایمان آوردن به خداوند کند زیرا پیامبر تنها پند دهنده و تذکر دهند است نه اینکه مراقب و مسلط بر اعمال و احوال مردم باشد. 3- آزادی داشتن عقیده: دین اسلام با معتقدین به ادیان دیگر ستیز ندارد و آنان را مجبور نمیکند که از آیین خود دست کشیده و به پیروی از دین اسلام بپردازند، بلکه آنان را دعوت میکنند تا نسبت به انتخاب دین با تعقل بیندیشند. [6] اسلام آزادی عقیده را تا حد شناسایی سایر ادیان آسمانی عنوان میکند و خداوند در سوره بقره آیه 62 میفرماید: (ان الذین آمنوا و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من آمن بالله و الیوم الآخر و عمل صالحاً فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون) یعنی کسانی که ایمان آوردند (مسلمان شدند) و کسانی که یهودی و نصرانی و صابئی شدند، هر یک که ایمان به خداوند و روز قیامت آورده و عمل صالح انجام دادند، پاداش ایشان نزد پروردگارشان محفوظ میباشد، ترسی بر اینان نیست و برای آنها هیچگونه اندوهی نمیباشد. در دین اسلام انسانها آزادند تا هر عقیده و دینی که میخواهند داشته باشند. در حکومت اسلامی حتی افراد مرتد نیز آزادند ولی این آزادی تا جایی است که آنها ارتداد خود را اظهار نکرده و در صدد تبلیغ عقیدة جدید ارتدادی خویش بر نیایند زیرا اگر چه اینان در داشتن عقیده آزادند ولی آزادی بیان این افراد محدود به دم اخلال به نظم عمومی و مبانی اسلامی است که در قانون اساسی بر آن تأکید شده است. -------------------------------------------------------------------------------- [1]- ر ، ک : ابوعلی فضل بن الحسین الطبرسی، مجمع البیان، دار المعرفه للطباعه و النشر، بیروت، سال 1406 ق، ج 3، ص 819. [2]- سید محمد هاشمی، جزوة درسی مجتمع آموزش عالی قم، سال 1374، ج 4، درس حقوق اساسی 2، حقوق اساسی مردم، ص 182. [3]- ر ، ک: سورة سبا آیة 46، سورة انعام آیة 50، سورة اعراف، آیة 184، سورة روم، آیة 8، سورة آل عمران، آیة 191. [4]- سید محمد هاشمی، جزوة درسی مجتمع آموزش عالی قم، پیشین، ص 183. [5]- سید محمد هاشمی، جزوة درسی مجتمع آموزش عالی قم، همان، ص 193. [6]- سید محمد هاشمی، جزوة درسی مجتمع آموزش عالی قم، پیشین، ص 184، 185.
آیا حکم ارتداد با آزادی اندیشه و بیان منافات ندارد و اساساً آیا آزادی اندیشه و بیان از دیدگاه اسلام همواره مطلوب است؟
از دیدگاه اسلام انسان موجود خردمندی است که از آزادی و اختیار بهرهمند است. خداوند در سوره جاثیه آیة 15 میفرماید: (من عمل صالحاً فلنفسه و من اساء فعلیها ثم الی ربکم ترجعون) یعنی هرکس کار شایستهای بکند به سود خود اوست و هرکس کار بدی مرتکب شود به زیان خودش است پس همه به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید. لزوم جوابگویی و مسؤولیت در برابر اعمال، نشاندهندة آزادی و اختیار است، زیرا مسؤولیت بدون اختیار معنا ندارد. خداوند عقل و منطق را به انسان ارزانی داشته تا به کمک آن به حل و فصل مسائل خود بپردازد، چنانکه در سورة انفال آیة 22 میفرماید: (ان شرّ الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون) یعنی بدترین جانوران در پیشگاه خداوند آدمیانی هستند که نهادشان کر و زبانشان بسته است و تعقل نمیکنند. در این آیه خداوند سه دسته از انسانها را پستترین جانوران توصیف میکند و سه ویژگی برای این انسانهای پست ذکر میکند، اول اینکه این انسانها کر و ناشنوا هستند، البته واضح است که منظور ناشنوایی ظاهری نیست بلکه ناشنوایی باطن و نهاد اینهاست یعنی اینها سخن حق را نمیشنوند و قبول نمیکنند، دوم اینکه این انسانها لال هستند یعنی سخن حق را نمیگویند و حق را کتمان میکنند. سوم اینکه این انسانها تعقل نمیکنند یعنی در پی یافتن حقیقت و علل آن نمیروند و به خود زحمت نمیدهند. این سه ویژگی که باعث شده است اینها پستترین جانوران باشند مغضوب خداوند است و خداوند انسانهایی را دوست دارد که گوش شنوا داشته باشند و سخن حق را بشنوند، سپس انصاف داشته باشند و سخق حق را بگویند و نهایتاً در آفرینش موجودات و حوادث روزگار تعقل کنند و از بحث و گفتگو و تبادل نظر و اندیشه دروی نکنند تا به حقیقت جهان هستی و علل آن دست یابند. این ایه متضمن آزادی بیان و آزادی اندیشه و تعقل است.[1]
کردار و گفتار حضرت علی uحکایت از آزادی و آزادگی دارد بطوری که به هنگام زمامداری وی، عدهای از همکاری و بیعت با آن حضرت امتناع کردند و امام بدون هیچگونه تضییق و مزاحمتی آنان را به حال خودشان آزاد گذاشت و فرمود ضرری به ما نمیرسانند.
بحث آزادی عقیده را در سه قسمت میتوان بررسی کرد: 1 آزادی از تفتیش عقیده: (tnquis tion) بازماندة ارباب کلیسا و پدران روحانی قرون وسطی است، انان برای تحکیم مبانی مذهبی و به خاطر استقرار قدرت و سلطة خویش، محاکمی سرّی به منظور تفتیش عقاید مردم در سراسر اروپا به ویژه در اسپانیا پدید آوردند.[2]
با توجه به این سابقة تاریخی وحشتناک و تاریک، ممنوعیت تفتیش عقیده در قانون اساسی اکثر کشورها به ویژه کشورهای اروپایی مذکور و مرسوم گردید و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز در اصل 23 این ممنوعیت را ذکر کرده است تحت تأثیر قوانین کشورهای غربی بوده است و گرنه هیچ سابقهای از تفتیش عقاید در اسلام در طول تاریخ وجود ندارد. یکی از اساتید حقوق اساسی در این باره چنین میگوید: (دین اسلام با واژه تفتیش عقاید کاملاً بیگانه است چونکه زیر بنای عقیده و ایمان، تفکر و تعقل میباشد. قرآن مجید در آیات متعدد[3] بشر را وادار به تفکر نموده است از جمله در آیة 50 سورة انعام که خداوند به پیغمبر میفرماید: (قل هل یستوی الاعمی و البصیر افلا تتفکرون) یعنی بگو افراد نابینا (آنها که چشم اندیشه و عقلشان بسته است) و افراد بینا (آنها که حقایق را به خوبی میبینند و درک میکنند ) برابرند؟ آیا تفکّر نمیکنید؟[4]
2- آزادی از تحمیل عقیده: عقاید قلبی و معتقدات مذهبی اشخاص از روی علل و مقدمات خاص جسمی، روحی، مادی، معنوی، زمانی، مکانی، تاریخی، چگونگی تغذیه، تعلیم و تربیت و عوامل زیاد دیگری شکل میگیرد و مقابلة با آنان از طریق زور و فشار مؤثر نیست. [5]
قران کریم در سورة بقره ایة 256 تصریح میکند که (لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی) یعنی در دین اجبار و اکراهی نیست زیرا راه سعادت و کمال از راه گمراهی و ضلالت باز شناخته شده است. در این آیه انسان در انتخاب دین و راه و روش زندگی خود آزاد شناخته شده است و علت این آزادی را روشن شدن راه صحیح از راه غلط و ناصواب بیان کرده است. وقتی در این تعلیل ما را به این نتیجه میرساند که نمیتوان عقیدهای را به زور به دیگری تحمیل کرد، اعتقاد از عمق جان بر میخیزد و باید همواره با اقناع وجدانی باشد. البته هرکسی نسبت به مسیری که در زندگی خود انتخاب میکند مسؤول است و باید جوابگو باشد زیرا طریق هدایت از راه ضلالت باز شناخته شده و امکان پیمودن راه رشد و کمال برای انسان میسّر گشته است ولی این مسؤولیت اخروی است و حکومت اسلامی نمیتواند شخصی را به صرف داشتن عقیدهای ناصواب، مورد تعرض قرار دهد مگر اینکه وی به صرف داشتن این عقیده پسنده نکند و به تبلیغ علنی عقیدة ناصواب خود بپردازد و این تبلیغ مخل نظم عمومی و یا مبانی اسلامی باشد (منظور حدود آزادی بیان است که در اصل 24 قانون اساسی آمده است) آیات دیگری که در این رابطه میتوان به آنها استناد کرد آیة 99 از سورة یونس و آیات 21 و 22 از سورة غاشیه است، در این آیات بیان شده است که اگر خداوند اراده کند تمام مردم روی زمین به او ایمان خواهند آورد و پیامبر نمیتواند مردم را مجبور به ایمان آوردن به خداوند کند زیرا پیامبر تنها پند دهنده و تذکر دهند است نه اینکه مراقب و مسلط بر اعمال و احوال مردم باشد.
3- آزادی داشتن عقیده: دین اسلام با معتقدین به ادیان دیگر ستیز ندارد و آنان را مجبور نمیکند که از آیین خود دست کشیده و به پیروی از دین اسلام بپردازند، بلکه آنان را دعوت میکنند تا نسبت به انتخاب دین با تعقل بیندیشند. [6]
اسلام آزادی عقیده را تا حد شناسایی سایر ادیان آسمانی عنوان میکند و خداوند در سوره بقره آیه 62 میفرماید: (ان الذین آمنوا و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من آمن بالله و الیوم الآخر و عمل صالحاً فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون) یعنی کسانی که ایمان آوردند (مسلمان شدند) و کسانی که یهودی و نصرانی و صابئی شدند، هر یک که ایمان به خداوند و روز قیامت آورده و عمل صالح انجام دادند، پاداش ایشان نزد پروردگارشان محفوظ میباشد، ترسی بر اینان نیست و برای آنها هیچگونه اندوهی نمیباشد.
در دین اسلام انسانها آزادند تا هر عقیده و دینی که میخواهند داشته باشند.
در حکومت اسلامی حتی افراد مرتد نیز آزادند ولی این آزادی تا جایی است که آنها ارتداد خود را اظهار نکرده و در صدد تبلیغ عقیدة جدید ارتدادی خویش بر نیایند زیرا اگر چه اینان در داشتن عقیده آزادند ولی آزادی بیان این افراد محدود به دم اخلال به نظم عمومی و مبانی اسلامی است که در قانون اساسی بر آن تأکید شده است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- ر ، ک : ابوعلی فضل بن الحسین الطبرسی، مجمع البیان، دار المعرفه للطباعه و النشر، بیروت، سال 1406 ق، ج 3، ص 819.
[2]- سید محمد هاشمی، جزوة درسی مجتمع آموزش عالی قم، سال 1374، ج 4، درس حقوق اساسی 2، حقوق اساسی مردم، ص 182.
[3]- ر ، ک: سورة سبا آیة 46، سورة انعام آیة 50، سورة اعراف، آیة 184، سورة روم، آیة 8، سورة آل عمران، آیة 191.
[4]- سید محمد هاشمی، جزوة درسی مجتمع آموزش عالی قم، پیشین، ص 183.
[5]- سید محمد هاشمی، جزوة درسی مجتمع آموزش عالی قم، همان، ص 193.
[6]- سید محمد هاشمی، جزوة درسی مجتمع آموزش عالی قم، پیشین، ص 184، 185.
- [سایر] آیا حکم ارتداد با آزادی اندیشه و بیان منافات ندارد؟
- [سایر] دلیلهای برتری آزادی اندیشه در اسلام بر آزادی اندیشه در غرب چیست؟
- [سایر] حدّ و مرز آزادی عقیده، اندیشه و بیان در اسلام چیست؟
- [سایر] معیار تعیین محدوده آزادی بیان از دیدگاه اسلام چیست؟
- [سایر] جشن عروسی مطلوب از دیدگاه اسلام چیست و بر چه نکاتی در آن تأکید میکند؟
- [سایر] آیا در دوران غیبت امام زمان (عج) تشکیل حکومت جایز است؟ اگر جایز است چه نوع حکومتی از دیدگاه اسلام مطلوب است.
- [سایر] از دیدگاه امام (ره) جامعه مطلوب چه جامعه ای است ؟
- [سایر] اخیرا از سوی گزارشگران بدون مرز گزارشی منتشر شد مبنی بر اینکه ایران از بین 178کشور جهان از نظر آزادی مطبوعات رتبه 175را کسب کرده است.این گزارش با دیدگاه اسلام در باره آزادی بیان چگونه سازگارست؟
- [سایر] آیا آیه شریفه لا اکراه فی الدین، با حکم اعدام برای مرتد منافات ندارد؟
- [سایر] دیدگاه اسلام درباره ی نظریه ی فروید در زمینه ی آزادی جنسی و این که انسان نسبت به آن چه منع شود، حریص تر می شود، چیست ؟
- [آیت الله وحید خراسانی] مسلمانی که از اسلام برگردد و کافر شود مرتد نامیده می شود معنی کفر در مساله گذشت و مرتد دو قسم است فطری وملی مرتد فطری کسی است که از پدر و مادری متولد شده باشد که هردو یا یکی از ان دو مسلمان باشند و بعد از بلوغ و کمال عقل با اختیار از اسلام برگردد و مرتد ملی کسی است که از پدر و مادر کافر متولد شده باشد و بعد از مسلمان شدن از اسلام برگردد
- [آیت الله مظاهری] اگر مسلمانی کافر شود (زن باشد یا مرد) همسرش بر او حرام و مالش به ورثه مسلمان او منتقل میشود و اگر توبه کند توبهاش قبول است و عبادتش صحیح میباشد و میتواند همسر مسلمان بگیرد و یا همسر سابق را به عقد جدید اختیار کند، ولی مالش به او بر نمیگردد، و در این مسئله فرقی نیست بین کسی که مسلمان زاده باشد (مرتدّ فطری) یا نباشد (مرتدّ ملّی)، و مرتدّ احکام دیگری دارد که در احکام حدود میآید.
- [امام خمینی] مردی که از پدر و مادر غیر مسلمان به دنیا آمده و مسلمان شده، اگرپیش از نزدیکی با عیالش مرتد شود عقد او باطل می گردد و اگر بعد از نزدیکی مرتد شود زن او باید به مقداری که در احکام طلاق گفته می شود، عده نگهدارد پس اگرپیش از تمام شدن عده، شوهر او مسلمان شود، عقد باقی و گرنه باطل است.
- [آیت الله اردبیلی] مرتد بر دو قسم است: اوّل: مرتدّ فطری، و او شخصی است که پدر و مادرش و یا یکی از آنها هنگام انعقاد نطفه او و هنگام تولدش مسلمان بودهاند و وی تا هنگام بلوغ، تحت سرپرستی و تربیت دینی آنها و یا کسی بوده که اجمالاً مقیّد به شرع اسلام و احکام آن بوده است و پس از بلوغ، اظهار اسلام نموده و سپس از دین اسلام خارج شده و آن را اظهار نموده است و اگر یکی از این قیود نیز موجود نباشد، احکام مرتدّ فطری بر وی جاری نمیشود. دوم: مرتدّ ملّی، و او شخصی است که هنگام انعقاد نطفه یا هنگام تولّدش هیچ کدام از پدر و یا مادرش مسلمان نبودهاند و پس از بلوغ، اظهار اسلام نموده و سپس از دین اسلام خارج شده است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر کافر مسلمان شود، واجب نیست روزه های وقتی را که کافر بوده قضا نماید، همچنین واجب نیست قضای روزه آن روزیکه در آن روز مسلمان شده بگیرد، ولی اگر قبل از ظهر مسلمان شود و کاری که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد، بنابر احتیاط واجب نیّت کند و روزه بگیرد، و اگر آنروز را روزه نگرفت بنابر احتیاط واجب قضای آنرا بجا بیاورد. ولی اگر مرتد مسلمان شود روزه های وقتی را که مرتد بوده باید قضا نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] روزه هایی که در حال جنون به جا نیاورده بعد از عاقل شدن لازم نیست قضا کند، همچنین اگر کافری مسلمان شود قضای روزه های گذشته واجب نیست، اما اگر مسلمانی مرتد شود و دوباره برگردد و مسلمان شود روزه های دوران مرتد بودن را باید قضا نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] روزه هایی که در حال جنون به جا نیاورده بعد از عاقل شدن لازم نیست قضا کند، همچنین اگر کافری مسلمان شود قضای روزه های گذشته واجب نیست، اما اگر مسلمانی مرتد شود و دوباره برگردد و مسلمان شود روزه های دوران مرتد بودن را باید قضا نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] روزه هایی که در حال جنون به جا نیاورده بعد از عاقل شدن لازم نیست قضا کند، همچنین اگر کافری مسلمان شود قضای روزه های گذشته واجب نیست، اما اگر مسلمانی مرتد شود و دوباره برگردد و مسلمان شود روزه های دوران مرتد بودن را باید قضا نماید.
- [آیت الله اردبیلی] اگر زن پیش از آن که شوهرش با او آمیزش کند (مرتدّ) شود، عقد او باطل میگردد، ولی اگر بعد از آمیزش مرتدّ شود، باید به دستوری که در احکام طلاق گفته خواهد شد عدّه نگهدارد، پس اگر در بین عدّه مسلمان شود، عقد باقی است و اگر تا آخر عدّه مرتدّ باقی بماند، عقد باطل است.
- [آیت الله نوری همدانی] کسی که مسلمان زاده است چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام کند ، اگر مرتد شود زنش بر او حرام می شود و باید به مقداری که در احکام طلاق گفته می شود عدّة وفات نگهدارد . ودر اصطلاح به چنین شخصی مُرْتَدّ فطری می گویند .