تفکیک علم از ایمان چه نتایجی را به بار آورده است؟
تاریخ گذشته و حال نشان داده که تفکیک علم و ایمان از یکدیگر چه نتایجی را به بار می آورد. آن جا که ایمان بوده و علم نبوده است، مساعی بشردوستانه افراد صرف اموری شده که نتیجه زیاد و احیاناً نتیجه خوب به بار نیاورده است. حتی گاهی منشأ تعصب ها و جمودها و کشمکش های زیان بار شده است. تاریخ گذشته بشر از این گونه امور پر است. آن جا که علم بوده و جای ایمان خالی است، مانند برخی جوامع عصر حاضر، [در چنین جوامعی] تمام قدرت علمی صرف خودخواهی ها و خود پرستی ها، افزون طلبی ها، برتری طلبی ها، استثمارها، استعبادها، نیرنگ هاونیرنگ بازی ها شده است. دو سه قرن گذشته را می توان دوره پرستش علم و گریز از ایمان دانست. دانشمندان بسیاری معتقد شدند که همه مشکلات بشر با سرانگشت علم گشوده خواهد شد، ولی تجربه، خلاف آن را ثابت کرد. امروز دیگر اندیشمندی یافت نمی شود که نیاز انسان را به نوعی ایمان ولو ایمان غیرمذهبی که به هر حال امری ماورای علم است، انکار کند. برتراندراسل با آن که گرایش های مادی دارد، اعتراف می کند: کاری که منظور آن فقط درآمد باشد، نتیجه مفیدی بار نخواهد آورد. برای چنین نتیجه ای باید کاری پیشه کرد که در آن (ایمان) به یک فرد، به یک مرام، به یک غایت نهفته باشد. امروز ماتریالیست ها هم ناچارند مدعی شوند که ما از جنبه فلسفی، ماتریالیست و از جنبه اخلاقی، ایده آلیست ایم؛ یعنی از جنبه نظری، مادی و از جنبه عملی و آرمانی، معنوی هستیم. این که چگونه ممکن است انسان نظراً مادی باشد و عملا معنوی؛ مشکلی است که خود مادیین باید بدان پاسخ بگویند. جورج سارتن، دانشمند مشهور جهانی و نویسنده کتاب معروف تاریخ علم، در کتاب (شش بال)، نارسایی و ناتوانی علم را در انسانی ساختن روابط بشر و نیاز فردی انسان را به نیروی ایمان چنین بیان می کند: (علم در بعضی زمینه ها ترقیات عظیم و شگفت کرده است، ولی در زمینه های دیگر مثلاً سیاست ملی یا بین المللی که به روابط افراد انسان با یکدیگر مربوط است، هنوز خود را ریشخند می کنیم). او اعتراف دارد ایمانی که مورد نیاز انسان است، ایمان دینی و مذهبی است. وی درباره نیاز انسان به مثلث هنر، دین و علم چنین می گوید: هنر زیبایی را آشکار می سازد و همین جهت مایه شادی زندگی می شود. دین، محبت می آورد و موسیقی، زندگی است. علم با حق و راستی و عقل سروکار دارد و مایه هوشیاری نوع بشر می شود. به هر سه این ها نیازمندیم: هم به هنر و هم به دین، هم به علم. علم به صورت مطلقی برای زندگی لازم است، ولی هرگز به تنهایی کافی نیست. منبع: علامه شهید مطهری(ره)،مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، صص 26 28 .
عنوان سوال:

تفکیک علم از ایمان چه نتایجی را به بار آورده است؟


پاسخ:

تاریخ گذشته و حال نشان داده که تفکیک علم و ایمان از یکدیگر چه نتایجی را به بار می آورد. آن جا که ایمان بوده و علم نبوده است، مساعی بشردوستانه افراد صرف اموری شده که نتیجه زیاد و احیاناً نتیجه خوب به بار نیاورده است. حتی گاهی منشأ تعصب ها و جمودها و کشمکش های زیان بار شده است. تاریخ گذشته بشر از این گونه امور پر است.
آن جا که علم بوده و جای ایمان خالی است، مانند برخی جوامع عصر حاضر، [در چنین جوامعی] تمام قدرت علمی صرف خودخواهی ها و خود پرستی ها، افزون طلبی ها، برتری طلبی ها، استثمارها، استعبادها، نیرنگ هاونیرنگ بازی ها شده است.
دو سه قرن گذشته را می توان دوره پرستش علم و گریز از ایمان دانست. دانشمندان بسیاری معتقد شدند که همه مشکلات بشر با سرانگشت علم گشوده خواهد شد، ولی تجربه، خلاف آن را ثابت کرد. امروز دیگر اندیشمندی یافت نمی شود که نیاز انسان را به نوعی ایمان ولو ایمان غیرمذهبی که به هر حال امری ماورای علم است، انکار کند. برتراندراسل با آن که گرایش های مادی دارد، اعتراف می کند:
کاری که منظور آن فقط درآمد باشد، نتیجه مفیدی بار نخواهد آورد. برای چنین نتیجه ای باید کاری پیشه کرد که در آن (ایمان) به یک فرد، به یک مرام، به یک غایت نهفته باشد.
امروز ماتریالیست ها هم ناچارند مدعی شوند که ما از جنبه فلسفی، ماتریالیست و از جنبه اخلاقی، ایده آلیست ایم؛ یعنی از جنبه نظری، مادی و از جنبه عملی و آرمانی، معنوی هستیم. این که چگونه ممکن است انسان نظراً مادی باشد و عملا معنوی؛ مشکلی است که خود مادیین باید بدان پاسخ بگویند. جورج سارتن، دانشمند مشهور جهانی و نویسنده کتاب معروف تاریخ علم، در کتاب (شش بال)، نارسایی و ناتوانی علم را در انسانی ساختن روابط بشر و نیاز فردی انسان را به نیروی ایمان چنین بیان می کند:
(علم در بعضی زمینه ها ترقیات عظیم و شگفت کرده است، ولی در زمینه های دیگر مثلاً سیاست ملی یا بین المللی که به روابط افراد انسان با یکدیگر مربوط است، هنوز خود را ریشخند می کنیم).
او اعتراف دارد ایمانی که مورد نیاز انسان است، ایمان دینی و مذهبی است. وی درباره نیاز انسان به مثلث هنر، دین و علم چنین می گوید:
هنر زیبایی را آشکار می سازد و همین جهت مایه شادی زندگی می شود. دین، محبت می آورد و موسیقی، زندگی است. علم با حق و راستی و عقل سروکار دارد و مایه هوشیاری نوع بشر می شود. به هر سه این ها نیازمندیم: هم به هنر و هم به دین، هم به علم. علم به صورت مطلقی برای زندگی لازم است، ولی هرگز به تنهایی کافی نیست.
منبع: علامه شهید مطهری(ره)،مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، صص 26 28 .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین