مسئولیت انسان در مقابل هدایت و گمراهی افراد دیگر، همان مساله ای است که به "امر به معروف و نهی از منکر" معروف است و شکی در لزوم آن نیست. که قرآن آن را رمز فضیلت بهترین امت می شمارد: (کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ[آل عمران/110] شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شده اند (چه اینکه) امر به معروف و نهی از منکر می کنید.) و امیر المومنین (ع) در تبیین اهمیت آن می فرمایند: تمام کارهای نیکو، و جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر، چونان قطره ای بر دریای موّاج و پهناور است.[1] و در مثالی زیبا با توجه به واقعیات جامعه بشری و تاثیراتی که افراد بر یکدیگر می گذارند، گفته شده: بی توجهی به افراد خلافکار، مانند بی توجهی مسافران یک کشتی به کسی است که مشغول سوراخ کردن کشتی است! بنابراین در ضرورت و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر هیچ شک و تردیدی وجود ندارد. اما نکته ای که باید بدان پرداخت، ابعاد و حدود مساله است. قطعا بنا نیست ما کسی را به زور به بهشت ببریم! چون خدای متعال انسان ها را مختار آفریده و به همه اجازه داده تا در صورت سوء انتخاب خویش در گمراهی بمانند و کسانی که سعی می کنند به هر قیمتی شده، دیگران را از گمراهی بیرون آورند، جاهل خوانده است: (وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدی فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلینَ[انعام/35] و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزنی، یا نردبانی به آسمان بگذاری (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کنی، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگری) برای آنها بیاوری! (ولی بدان که این لجوجان، ایمان نمی آورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش.) پس یافتن نقطه اعتدال بسیار لازم است که می توان آیه ذیل را معیاری برای میزان وظیفه خود مد نظر داشته باشیم: (لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ[انفال/42] آنها که هلاک (و گمراه) می شوند، از روی اتمام حجّت باشد و آنها که زنده می شوند (و هدایت می یابند)، از روی دلیل روشن باشد.) یعنی تلاش نماییم که راه حق روشن باشد و کسی به دلیل نفهمیدن گمراه نشود و شبهات و کج فهمی ها، دیگران را به بیراهه نکشاند. اما جایی که حق روشن و واضح شده و همه گونه تبیین شده سپس شخص به انتخاب خود بیراهه می رود، ما وظیفه ای نداریم و تلاش در چنین مواردی هیچ ثمری نخواهد داشت همان گونه که "خود را به خواب زده، هرگز بیدار نخواهد شد." (فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاةَ الدُّنْیا[نجم/29] حال که چنین است از کسی که از یاد ما روی می گرداند و جز زندگی مادی دنیا را نمی طلبد، اعراض کن.) در مقابل چنین کسانی حتی تلاش پیامبر مکرم اسلام (ص) نیز نتیجه ای نخواهد داشت: (إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرینَ[نمل/80] مسلّماً تو نمی توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی، و نمی توانی کران را هنگامی که روی برمی گردانند و پشت می کنند فراخوانی.) (إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ[بقره/6] کسانی که کافر شدند، برای آنان تفاوت نمی کند که آنان را (از عذاب الهی) بترسانی یا نترسانی ایمان نخواهند آورد.) البته نکته ای که نباید از آن غفلت کرد، اینکه اشخاص گمراه حق ندارند خلاف قوانین جامعه عمل کنند. و تباهی و فساد را به غیر خود سرایت دهند. و در صورت انجام چنین کارهایی، نوبت کاربرد جبر و تنبیه قانونی آنان فرا خواهد رسید. و چنین مساله ای، مساله شخصی آنان نیست که به حال خود رها شوند. در نتیجه امر به معروف در حوزه شخصی افراد، تا جایی است که حق برای آنان کاملا روشن شود و پس از آن، صرفا در جایی که به دیگران آسیب برسانند، مانعشان خواهیم شد. [1]. نهج البلاغه، کلمات قصار، 374.
مسئولیت انسان در مقابل هدایت و گمراهی افراد دیگر، همان مساله ای است که به "امر به معروف و نهی از منکر" معروف است و شکی در لزوم آن نیست. که قرآن آن را رمز فضیلت بهترین امت می شمارد:
(کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ[آل عمران/110] شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شده اند (چه اینکه) امر به معروف و نهی از منکر می کنید.)
و امیر المومنین (ع) در تبیین اهمیت آن می فرمایند: تمام کارهای نیکو، و جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر، چونان قطره ای بر دریای موّاج و پهناور است.[1]
و در مثالی زیبا با توجه به واقعیات جامعه بشری و تاثیراتی که افراد بر یکدیگر می گذارند، گفته شده: بی توجهی به افراد خلافکار، مانند بی توجهی مسافران یک کشتی به کسی است که مشغول سوراخ کردن کشتی است!
بنابراین در ضرورت و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر هیچ شک و تردیدی وجود ندارد. اما نکته ای که باید بدان پرداخت، ابعاد و حدود مساله است. قطعا بنا نیست ما کسی را به زور به بهشت ببریم! چون خدای متعال انسان ها را مختار آفریده و به همه اجازه داده تا در صورت سوء انتخاب خویش در گمراهی بمانند و کسانی که سعی می کنند به هر قیمتی شده، دیگران را از گمراهی بیرون آورند، جاهل خوانده است:
(وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدی فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلینَ[انعام/35] و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزنی، یا نردبانی به آسمان بگذاری (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کنی، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگری) برای آنها بیاوری! (ولی بدان که این لجوجان، ایمان نمی آورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش.)
پس یافتن نقطه اعتدال بسیار لازم است که می توان آیه ذیل را معیاری برای میزان وظیفه خود مد نظر داشته باشیم:
(لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ[انفال/42] آنها که هلاک (و گمراه) می شوند، از روی اتمام حجّت باشد و آنها که زنده می شوند (و هدایت می یابند)، از روی دلیل روشن باشد.)
یعنی تلاش نماییم که راه حق روشن باشد و کسی به دلیل نفهمیدن گمراه نشود و شبهات و کج فهمی ها، دیگران را به بیراهه نکشاند. اما جایی که حق روشن و واضح شده و همه گونه تبیین شده سپس شخص به انتخاب خود بیراهه می رود، ما وظیفه ای نداریم و تلاش در چنین مواردی هیچ ثمری نخواهد داشت همان گونه که "خود را به خواب زده، هرگز بیدار نخواهد شد."
(فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاةَ الدُّنْیا[نجم/29] حال که چنین است از کسی که از یاد ما روی می گرداند و جز زندگی مادی دنیا را نمی طلبد، اعراض کن.)
در مقابل چنین کسانی حتی تلاش پیامبر مکرم اسلام (ص) نیز نتیجه ای نخواهد داشت:
(إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرینَ[نمل/80] مسلّماً تو نمی توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی، و نمی توانی کران را هنگامی که روی برمی گردانند و پشت می کنند فراخوانی.)
(إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ[بقره/6] کسانی که کافر شدند، برای آنان تفاوت نمی کند که آنان را (از عذاب الهی) بترسانی یا نترسانی ایمان نخواهند آورد.)
البته نکته ای که نباید از آن غفلت کرد، اینکه اشخاص گمراه حق ندارند خلاف قوانین جامعه عمل کنند. و تباهی و فساد را به غیر خود سرایت دهند. و در صورت انجام چنین کارهایی، نوبت کاربرد جبر و تنبیه قانونی آنان فرا خواهد رسید. و چنین مساله ای، مساله شخصی آنان نیست که به حال خود رها شوند.
در نتیجه امر به معروف در حوزه شخصی افراد، تا جایی است که حق برای آنان کاملا روشن شود و پس از آن، صرفا در جایی که به دیگران آسیب برسانند، مانعشان خواهیم شد.
[1]. نهج البلاغه، کلمات قصار، 374.
- [سایر] چرا بعضیها بعد از هدایت دوباره گمراه میشوند؟
- [سایر] فرقه تصوف چگونه فرقهای است؟ آیا فرقهای است هدایت یافته یا گمراه؟
- [سایر] اینکه خداوند هرکس را بخواهد هدایت میکند و هرکس را بخواهد گمراه یعنی چی!؟
- [سایر] آیا خدا عده ای را از هدایت محروم و گمراه می کند؟
- [سایر] فرقه تصوف چگونه فرقه ای است؟ آیا فرقه ای است هدایت یافته یا گمراه؟
- [آیت الله اردبیلی] اخیرا دولت سعودی از طواف افراد ناتوان با تخت روان و یا ویلچر در صحن مسجد الحرام ممانعت به عمل میآورد و آنها را برای طواف به طبقه دوم هدایت میکند. وظیفه این افراد برای طواف و نماز طواف چیست؟
- [سایر] آیا شیطان ما را گمراه می کند و خدا ما را به حال خودمان رها کرده است؟
- [سایر] آیا برای هدایت افراد گنهکار مانند همسر و بستگان دعا کردن جایز است؟
- [سایر] این آیه به چه معناست: (خداوند هر که را بخواهد هدایت میکند و هر که را بخواهد گمراه میکند)؟ آیا این آیه به معنای سلب اختیار از انسان و جبری بودن آفرینش نیست؟
- [سایر] آیا موضوع غیبت با وظیفه هدایت گری امام علیه السلام سازگاری دارد؟
- [امام خمینی] اگر کسی به زور، بدهکار را از دست طلبکار رها کند، کسی که بدهکار را رها کرده، باید او را به دست طلبکار بدهد.
- [آیت الله اردبیلی] حجّ بر سه قسم است: حجّ تَمتّع، حجّ اِفراد و حجّ قِران. (حج تمتّع) وظیفه کسی است که فاصله وطن او تا مکّه معظّمه شانزده فرسنگ یا بیشتر باشد. (حجّ اِفراد) و (حجّ قِران) نیز وظیفه کسی است که اهل خود مکّه یا اطراف آن تا کمتر از شانزده فرسنگ باشد. البتّه در بعضی از موارد، وظیفه برخی افراد بیمار یا معذور از حجّ تمتّع به حجّ إفراد تبدیل میشود. هر سه قسم حجّ در بیشتر اعمال مشترک هستند؛ ولی در حجّ تمتّع، عمره پیش از حجّ و وابسته به حجّ و همچون جزیی از آن میباشد که باید در یک سال و در ماههای حجّ بجا آورده شود؛ ولی در حجّ اِفراد و حجِّ قِران، عمره کاملاً مستقل و از حجّ جداست. همچنین در حجّ تمتّع در روز عید قربان در مِنی قربانی واجب است و از اعمال آن میباشد و در حجّ قِران، قربانی از ابتدا مقرون با احرام است و باید تا روز عید در مِنی همراه حاجی باشد، ولی در حجّ اِفراد اصلاً قربانی واجب نیست.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که عادت دارد در رکعت سوم و چهارم تسبیحات بخواند، اگر بدون قصد حمد به زبانش آمد، باید آن را رها کند و دوباره حمد یا تسبیحات را بخواند؛ ولی اگر از عادت خود غفلت کند و به قصد انجام وظیفه حمد را بخواند، میتواند آن را تمام کرده و نمازش صحیح است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر کسی بزور بدهکار را از دست طلبکار رها کند، چنانچه طلبکار دسترسی به او نداشته باشد، کسی که بدهکار را رها کرده، باید او را به دست طلبکار بدهد یا بدهی او را به طلبکار بپردازد.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی به زور بدهکار را از دست طلبکار رها کند، چنانچه طلبکار دسترسی به او نداشته باشد، کسی که بدهکار را رها کرده باید او را به دست طلبکار بدهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر کسی به زور بدهکار را از دست طلبکار رها کند، چنان چه طلبکار دسترسی به او نداشته باشد، کسی که بدهکار را رها کرده، باید او را به دست طلبکار بدهد و یا طلب طلبکار را بپردازد.
- [آیت الله سیستانی] اگر کسی به زور بدهکار را از دست طلبکار رها کند ، چنانچه طلبکار دسترسی به او نداشته باشد ، کسی که بدهکار را رها کرده است ، باید او را نزد طلبکار حاضر سازد ، یا طلب او را بپردازد .
- [آیت الله بروجردی] اگر کسی به زور بدهکار را از دست طلبکار رها کند، چنانچه طلبکار دسترسی به او نداشته باشد، کسی که بدهکار را رها کرده باید او را به دست طلبکار بدهد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر در نماز، غیر سوره (قُلْ هو اللَّه أَحَد) و (قُلْ یا أیُّها الکافِرُون) سوره دیگری بخواند، تا به نصف نرسیده بیتردید میتواند آن را رها کند و سوره دیگر بخواند و بنا بر احتیاط مستحب در مابین نصف و دو ثلث رها نکند و پس از این که به دو ثلث رسید، رها کردن آن و عدول به سوره دیگر جایز نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر در نماز غیر سوره قل هو الله احد و قل یا ایها الکافرون سوره دیگری بخواند تا از نصف تجاوز نکرده می تواند رها کند و سوره دیگر بخواند و بنابر احتیاط واجب بعد از تجاوز از نصف تا دو ثلث رها نکند و پس از اینکه به دو ثلث رسید رها کردن ان و عدول به سوره دیگر جایز نیست